شبي که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوري به بام ما افتد بارگاه تو چون باد را نباشد بار کي اتفاق مجال سلام ما افتد // آ |
آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد ک |
کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست
اینقدر هست که بانگ حرسی می آید چ |
چو ذكر خير طلب مي كني سخن اين است
كه در بهاي سخن سيم وزر دريغ مدار ح |
حاشا که من به موسم گل ترک می کنم
من لاف عقل میزنم این کار کی کنم ج |
جوزا سحر نهاد حمایل برابرم
یعنی غلام شاهم و سوگند می خورم ز |
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نياز به دارالسلام رفت ج |
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت نا گه به سنگی دچار ب |
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه م |
مکن کاری که بر پا سنگت آیو
جهان با این فراخی تنگت آیو |
اکنون ساعت 03:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)