حرف؟
می خور به بانگ چنگ و مخور غصه ور کسی گوید تو را که باده مخور گو هوالغفور هـ |
هر کو شراب فرقت روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد قطع امیدواران ط |
طرب سرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد ش |
شاه ترکان چو پسندید و به چاهم انداخت
دستگیر گر نشود لطف تهمتن چه کنم ف |
فصل پاییزه و دلم چیه ولت
بی پولی نییله زنگی بیم لد ق |
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم چ |
چل سال بیش رفت که من لاف میزنم
کز چاکران پیر مغان کمترین منم ک |
کوه صبرم نرم شد چون موم در دست غمت
تا در آب و آتش عشقت گدازانم چو شمع ب |
باد آمد و سوی یار رفت
دل من با سادگی سویش رفت افسوس که با این کار عشق از دست رفت م |
میچکد شیر هنوز از لب همچون شکرش
گر چه در شیوه گری هر مژهاش قتالیست ب |
اکنون ساعت 02:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)