موسی نهان آمد صد چشمه روان آمد
جان همچو عصا آمد تن همچو حجر آمد |
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد
نهال دشمنی برکـَن که رنج بی شمار آرد |
دریای دل از لطفش پرخسرو و پرشیرین
وز قطره اندیشه صد گونه گهر سازد |
در حضور خارها هم ميشود يک ياس بود
در هياهوي مترسک ها پر از احساس بود |
دلدار ظریف است و گناهنش اینست
زیبا و لطیف است و گناهش اینست |
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه |
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری |
یک لحظه ات پر می دهد یک لحظه لنگر می دهد
یک لحظه صحبت می کند یک لحظه شامت می کند یک لحظه می لرزاندت یک لحظه می خنداندت یک لحظه مستت می کند یک لحظه جامت می کند |
دیدی که مرا هیچکسی یاد نکرد؟
جز غم که هزار آفرین بر غم باد... |
دی میشد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست |
اکنون ساعت 08:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)