نیکی پیر مغان بین که چو ما بد مستان
رونق میکده از درس و دعای ما بود س |
سرمایهٔ عقل سر دیوانگیست
دیوانهٔ عشق مرد فرزانگیست آنکس که شد آشنای دل از ره درد با خویشتنش هزار بیگانگیست د |
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش ز |
زانروز که چشم من برویت نگریست
یکدم نگذشت کز غمت خون نگریست ر |
رموز مستی و رندی زمن بشنو نه از واعظ
که با جام و قدح هر دم ندیم ماه و پروینم پ |
پیوسته مرید حق شو و باقی باش
مستغرق عشق و شور و مشتاقی باش ش |
شمع بزم محفل شاهان شدن ذوقی ندارد
ای خوش آن شمعی که روشن میکند ویرانه ای را ف |
فلک به آبلهٔ خار دیده میماند
زمین به دامن در خون کشیده میمان د |
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست
گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست ق |
قاصد پی اینکه بنده خندان نشود
پنهان مکن از بنده که پنهان نشود ز |
اکنون ساعت 03:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)