ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم |
ای نور چشم مستان در عين انتظارم
چنگ حزين و جامی بنواز يا بگردان |
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی از انتظار و به دل دوست دارمت |
خدایا قطرهام را شورش دریا کرامت کن
دل خون گشته و مژگان خونپالا کرامت کن |
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست |
چو می در جام میکردم نهانی در دلم گفتم:
خداوندا مهیا کن بساط توبه را امشب |
گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید |
چو بگذشت از غم دنیا به غفلت روزگار تو, در آن غفلت به بیکاری بشب شد روز کار تو. چو عمر تو بنزد تست بیقیمت،
|
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی |
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست |
اکنون ساعت 03:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)