پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   درد دل های عاشقانه... (http://p30city.net/showthread.php?t=16380)

Omid7 04-16-2010 11:14 PM

دل من می شنود

تپش قلب تو را

و صد افسوس

قلب تو عاشق نيست

و صد افسوس تو را قلبی نيست

که ز من بشنود اين راز درون

چشم من می ماند به تماشای رُخت

و صد افسوس تو را چشمی نيست

که ببينی غم و اندوه مرا

T I N A 04-17-2010 07:37 AM

حالا دیگر
نه از حادثه خبری هست
و نه از اعجاز آن چشم های آشنا

.
.
.

از دلتنگی ها هم که بگذریم
تنهایی
تنها اتفاق این روزهای من است . . .

nae 04-17-2010 08:53 AM

بیا بیا ای محبوب من
بیا که دیگه معشوقت داره می افته از پا
بیا که تنها امید زندگیش تویی
تنها فکر توهست که اونو سرپا نگه داشته
تمام زندگیش تویی
نفسش تویی
قلبش تویی
امیدش تویی
بیا

T I N A 04-17-2010 09:28 AM

تو که رنگ لحظه های من به دست توست
با تمام رنگها به دیدنم بیا

رنگ ارغوان به هستیم بزن
خوب من! دمی به گلشنم بیا...

nae 04-17-2010 12:03 PM

از روز اولی که دیدمت
همون لحظه ی اول دیوونت شدم
بدجوری گرفتارت شدم
لحظه به لحظه این حس در من تقویت شد
عزیزم تو که می دونی چقد و چیجور دوست دارم
تنهام نذار

nae 04-17-2010 12:03 PM

از روز اولی که دیدمت
همون لحظه ی اول دیوونت شدم
بدجوری گرفتارت شدم
لحظه به لحظه این حس در من تقویت شد
عزیزم تو که می دونی چقد و چیجور دوست دارم
تنهام نذار

T I N A 04-17-2010 03:58 PM

دير آمدی
تمام شده ام ديگر
بس كه بلعيده ام اندوه نبودت را...
هنوز اما همانند حاتم ام
می بخشمت
با آنكه هزار شب بی خوابی
طلب دارم از تو!!!

ابریشم 04-17-2010 04:50 PM

گر بگریم گویند که عاشق است
اگر بخندم گویند که دیوانه است
پس می گریم و می خندم
که بگویند یک عاشق دیوانه است

ابریشم 04-17-2010 04:51 PM

به گل گفتم: عشق چیست؟

گفت: از من خوشگل تر پروانه است

به پروانه گفتم عشق چیست ؟

گفت : از من زیبا تر شمع است

به شمع گفتم : عشق چیست ؟

گفت : از من سوزان تر عشق است

به عشق گفتم : آخر تو چیستی ؟

گفت نگاهی بیش نیستم!!

ابریشم 04-17-2010 04:52 PM

تو که رو غصه هام خط می کشیدی
منو گفتی به یه دنیا نمی دی
نفهمیدم تو این آشفته بازار
چی شد که از دل تنگم بریدی .....

ابریشم 04-17-2010 04:54 PM

گفت: من را دوست داري يا زندگي را گفتم: زندگي را؛ قهر کرد و رفت. او هرگز نفهيمد که همه زندگيم بود...

ابریشم 04-17-2010 04:55 PM

کاش ! قلبم درد تنهايي نداشت سينه ام هرگز پريشاني نداشت کاش! برگهاي آخر تقويم عشق حرفي از يک روز باراني نداشت کاش! مي شد راه سخت عشق را بي خطر پيمود و قرباني نداشت

T I N A 04-17-2010 04:57 PM

این کاروان عشق هم گذشت و رفت
و آنچه در صحرای دلم بر جای مانده
خورجینی از تنهایی است و رد پایی که
حالا طوفان آن را پاک می کند

T I N A 04-17-2010 04:57 PM

اين قرارداد
تا ابد ميان ما
برقرار باد:
چشمهای‌ من به جای‌ دستهای‌ تو!
من به دست تو
آب می‌‌دهم
تو به چشم من
آبرو بده!

T I N A 04-17-2010 04:58 PM

بگذار بمیرم که دگر همسفری نیست



در سینه من فرصت عشق دگری نیست



بعد از تو دلم عرصه تکرار بلا بود



آری دگر از عشق در اینجا خبری نیست

ابریشم 04-17-2010 05:23 PM

سکوتم را به باران هدیه کردم , تمام زندگی را گریه کردم , نبودی در فراق شانه هایت ، به هر خاکی رسیدم تکیه کردم.

ابریشم 04-17-2010 05:25 PM

خدايا او را كه در تنها ترين تنهاييم تنهاي تنهايم گذاشت در تنها ترين تنهاييش تنهاي تنهاييش نگذار...

آريانا 04-17-2010 07:22 PM

مرا گویی کرایی ؟ من چه دانم !
چنین مجنون چرایی ؟ من چه دانم !

مرا گویی بدین زاری که هستی ؟
به عشقم چون برآیی من چه دانم !

منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی کجایی ؟ من چه دانم
!


مرا گویی به قربانگاه جان‌ها
نمی‌ترسی که آیی ؟ من چه دانم !

مرا گویی اگر کشته خدایی
چه داری از خدایی ؟ من چه دانم !

مرا گویی چه می جویی دگر تو ؟
ورای روشنایی من چه دانم !


مرا گویی تو را با این قفس چیست
اگر مرغ هوایی ؟ من چه دانم !

مرا راه صوابی بود گم شد
ار آن ترک خطایی من چه دانم!

بلا را از خوشی نشناسم ایرا
به غایت خوش بلایی , من چه دانم !

شبی بربود ناگه شمس تبریز
ز من یکتا دو تایی , من چه دانم !



T I N A 04-18-2010 07:59 AM

از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم می خواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

برای گم کردن خویش
رها شدن از کم و بیش
برای در خود گم شدن
جدا از این مردم شدن

بهانه ی گریه می خوام
بهانه ی فریاد زدن
بیا تو باش ای مهربان
بهانه ی گریه ی من

از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم می خواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

از من دیگه هیچی نمونده
یه قصه ام صد باره خونده
امروز هوا هوای گریه س
گونه هامو بارون پوشونده


ابر غمم بارون نمی شه
درد سکوت درمون نمی شه
بخون برام از پشت شیشه
درد سکوت درمون نمی شه

از روزگار دلم گرفته
از این تکرار دلم گرفته
دلم می خواد گریه کنم
بارون ببار دلم گرفته

فرگل 04-18-2010 11:07 AM

خداوندا تو میدانی ...


منم ، دلتنگ دلتنگم


منم ، یک شعربیرنگم


منم ، دل رفته ازچنگم


منم ، یک دل که ازسنگم


منم ، خواهم کسی همدم


منم ، آواز طولانی


منم ، شبهای بارانی


منم ، انسانیم فانی


منم ، از عشق گویانم


منم ، دردست درمانم


منم ، آمد به لب جانم

خداوندا ! بمیرانم !
خداوندا ! بمیرانم !

T I N A 04-18-2010 11:51 AM

یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد
این چند هزارمین شب بی خوابیست
ای عشق فقط حساب دستت باشد

فرگل 04-18-2010 12:31 PM

نمی دانی...



چه می دانی که انسان بودن و ماندنچه دشواراست



چه رنجی می کشد ان کس که انسان است



در این دنیای بی سامانکه ادمها عصا از کور می دزدند



من خوش باور ساده محبت جستجو کردم.


nae 04-18-2010 12:43 PM

قسم به عشقمون قسم
همهش برات دلواپسم
قرار نبود اینجوری شه
یهو بشی همه کسم
راستی چی شد چجوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم
راستی چی شد چجوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم

آريانا 04-18-2010 05:55 PM

کجایی در شب هجران که زاری‌های من بینی
چو شمع از چشم گریان اشکباری‌های من بینی

کجایی ای که خندانم ز وصلت دوش می‌دیدی
که امشب گریه‌های زار و زاری‌های من بینی

کجایی ای قدح‌ها از کف اغیار نوشیده
که از جام غمت خونابه خواری‌های من بینی

شبی چند از خدا خواهم به خلوت تا سحرگاهان
نشینی با من و شب زنده‌داری‌های من بینی

شدم یار تو و از تو ندیدم یاری و خواهم
که یار من شوی ای یار و یاری‌های من بینی

برای امتحان تا می‌توانی بار درد و غم
بنه بر دوش من تا بردباری‌های من بینی

برای یادگار خویش شعری چند از هاتف
نوشتم تا پس از من یادگاری‌های من بینی

T I N A 04-21-2010 01:41 PM

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لحجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...
و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی
دلم حیران و سرگردان چشمانیست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چه تو در سر داشتی
از تنهایی و حسرت رها کردم ...
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی
نمی دانم کجا تا کی برای چه
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت و
بعد از رفتنت ...
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
و من در حالتی مابین اشک و حسرت و تردید
و من در اوج پاییزی ترین ویرانه ی یک دل
میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر
نمی دانم چرا ...
شاید به رسم و عادت پروانگی
من باز برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ...

nae 04-21-2010 03:03 PM

بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن

چرو 04-21-2010 03:38 PM

http://a.imagehost.org/0569/149.jpg

اگر بناست جارو کش خیابان ها باشی

می توانی این کار را طوری انجام دهی که میکل آنژ می کرد،

یا بتهوون موسیقی می ساخت یا شکسپیر می سرود.

می توانی چنان خیابان ها را جارو کنی که آسمان ها و زمین بگویند

" در این جا جارو کش بزرگی زندگی می کند که کارش را خیلی خوب انجام می دهد."

چرو 04-21-2010 03:38 PM

هنگامی كه آواز كوچت
بی محابا در دل شب می پيچد
سكوت
داغی است بر زبان سايه ها
باز هم يادت
شرری می شود بر قامت باران های اشک
اين جا ميان غم آباد تنهايی
به اميد احيای خاطره ای متروك
روزها گريبان گير آفتابم
و شب ها
دست به دامن مهتاب
نمی گويم فراموشم نكن هرگز
ولي گاهی به ياد آور
رفيقی را كه ميدانم نخواهی رفت از يادش....

چرو 04-21-2010 03:38 PM

نهای تنها

در جاده ای بی انتها

بی انتها همچون دل تنهای من

تنهای تنها!

همچون خورشیدی

در آسمان بی کران

مانند شبی خسته

مثل همه ی سیاهی

بی درنگ فریاد زدم

تا از بین برود

ولی او..............

خودش را جا کرده بود

در دل تنهای من!

چرو 04-21-2010 03:39 PM

پنجره باز بود
و من به افق خيره بودم
به بازی رنگ ها
و يورش تاريکی
و آفتابی که آخرين تقلايش را می نمود
با نگاهی حزن انگيز
چهره ای تب آلود و خسته
و من نگاه ملتمسم را
از پس پنجره به او هديه می کردم
آفتابی که می رفت تا لشگر تاريکی
فتح ديگرش را جشن بگيرد
و مرا شبی ديگر
با دستان سردش
بيمارگونه در آغوش کشد
روحم را تسخير کند
قلبم را رنجور
و خاطرم را مشوش گرداند
و وادارم کند
تا پنجره را ببندم
از حجم ياس و نااميدی فريادی برآورم
و ذره ای روشنايی را
در خانه ی تنهایی خويش جستجو کنم .

چرو 04-21-2010 03:39 PM

سرنوشت شوم
نمی خواهم از آن چشم شرر بار
نگاه بی کرانم را ستانم
نمی خواهم در آغوش شبانگه
همه راز دلم را جا گذارم

زمان از جنس سنگین سکوت است
بیا تا دل به فرداها نبندیم
بیا با سرنوشت شوم شیرین
دگر باره نجنگیم و نجنگیم

نمی دانی چه سخت است سایه بانم
که من را بی گنه خورشید کردند
مرا از تو جدا کردند، افسوس
مرا تسلیم بخت بید کردند

نمی دانی چه سخت است رسم خواهش
که بار بردباری می کشاند
تمام برگه های دفترم را
به گورستان ظلمت می نشاند

چرا این دست های سبز سبزم
ز لمس صورت سرخت جدا است
مگر ما با چنین دنیا چه کردیم
که ما را این چنین حسرت سزا است

من از بیگانگی ها گم شدم عشق
به شوق آشنایت پرکشیدم
نمی دانی چه سخت این سقوطی
که نقشش را به دشمن می کشیدم

مرا بی تو توان مرگ هم نیست
توان چیدن گلبرگ هم نیست
مرا بی تو نمی دانم چه گویند
که بی تو نام من بیرنگ هم نیست

بیا با این ستاره آشنا شو
که دست من ز دامان تو کوتاست
نمی دانی نفس های سیاهی
برای صبحگاهانم چه زیباست


نمی دانی چه سخت است سایه بانم
سکوت سینه ای از عشق لبریز
بنوش از شعر شب هنگام چشمم
نوای عشق و دنیایی به هم ریز

نمی دانی چه سخت است سایه بانم
که من را بی گنه خورشید کردند
مرا از تو جدا کردند، افسوس
مرا تسلیم بخت بید کردند

زمان از جنس سنگین سکوت است
بیا تا دل به فرداها نبندیم
بیا با سرنوشت شوم شیرین
دگر باره نجنگیم و نجنگیم
سپیده ترابی فر

چرو 04-21-2010 03:40 PM

عشق ايستادن زير باران نيست ؛
خيس شدن با هم نيست ؛
عشق آن است كه يكي براي ديگري چتري شود
و او هيچوقت نداند كه چرا خيس نشد...

چرو 04-21-2010 03:43 PM


http://blogfa.com/images/smileys/24.gifقلبم راتقديمت ميكنم تا بداني بي رياترينمhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif
http://blogfa.com/images/smileys/24.gifاشكي براي اندوهت مي ريزم تابداني پر احساس ترينمhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif
http://blogfa.com/images/smileys/24.gifشوق وصال حس غريبي استhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif
http://blogfa.com/images/smileys/24.gifبرايت ترسيم ميكنم حس خوشبختي را تا بداني خوشبخت ترينمhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif
http://blogfa.com/images/smileys/24.gifموجي از عشق را برساحل وجودت ميفرستمhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif
http://blogfa.com/images/smileys/24.gifتا بداني عاشق ترينم وشعرم را تقديمت ميكنمhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif
http://blogfa.com/images/smileys/24.gifتا بداني كه من ساده ترينمhttp://blogfa.com/images/smileys/24.gif

چرو 04-21-2010 03:43 PM

اگه يک روز فكر كردی نبودن يه كسی بهتر از بودنش
چشمات و ببند و اون لحظه ای كه اون كنارت نباشه
و به خاطر بيار اگه چشمات خيس شد
بدون داری به خودت دروغ ميگی
و هنوز دوستش داری

چرو 04-21-2010 03:44 PM

چه دردیست در میان جمع بودن
ولی در گوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
به رسم دوستی دستی فشردن
ولی با هر سخن قلبی شکستن
به نزد عاشقان چون سنگ خاموش
ولی در بطن خود غوغا نشستن
..

چرو 04-21-2010 03:45 PM

مرا از شعرهایم می شناسی
مرا از غصه هایم می شناسی

اگر یک شب به بالینم بیایی
مرا از ناله هایم می شناسی

تو را از چشم هایت می شناسم
تو را از آن نگاهت می شناسم

سخن هرگز نگفتی با من اما
تو را از آن صدایت می شناسم

چرو 04-21-2010 03:45 PM

سپردم دل به ديدارت
اگر اينگونه بی پروا

رها كردم كمند تيز پای نگاهم را
اگر اينگونه آشفته
پراكندم به رويت پرتو اميد از چشمم
اگر با سادگی و عشق
كمان لب به زه كردم، خنديدم
تو را اينگونه خيره، مبهوت
رها از ديگران، خالص
يك نفس در پرده ذهنم
نگاهت ميكنم جانا
نمی خواهم دگر فكرم جدا از ياد تو باشد
همين كافی كه جسمم رنج دوری ميكشد..

چرو 04-21-2010 03:45 PM

تنها آمده ام
هیچ غریبه ای نیست

تنم را در خانه گذاشته ام
نگاهم را در خواب
لبخندم را در عکس گوشه ی آینه
زیبایی ام را هم پشت در میگذارم
تو فقط در را باز کن..

می گویی دوستت دارم
و من از زمین می رویم
مست می شوی
موج بر میدارم
شعری می نویسی
من با دهان زنی زیبا می خندم
اما
هرشب که میخوابی
تکه هایم را از میان روزهای تو جمع میکنم
و با چشمان زنی خسته به خواب می روم..!

چرو 04-21-2010 03:45 PM

گفت پنج وارونه چه معنا دارد ؟ خواهر كوچكم اين را

پرسيد من به او خنديدم كمي آزرده و حيرت زده گفت

روي ديوار و درختان ديدم بازهم خنديدم گفت ديروز

خودم ديدم? مهران پسر همسايه پنج وارونه به مينو

ميداد آنقدر خنده برم داشت كه طفلك ترسيد بغلش

كردم و بوسيدم و با خود گفتم بعدها وقتي غم سقف

كوتاه دلت را خم كرد بي گمان مي فهمي پنج وارونه

چه معنا دارد

چرو 04-21-2010 03:46 PM

ما که می از خمره میخانه خوریم از چـــه غـــم زاهد دیوانــه خوریم

ما کـه خرابیـــم و بر آبیـم و سراب از چــه غـم کافــــر بیگانـه خوریـم

غم دل ما را که خورد



همه خوابند و دل ما همچـو دیوانه ها خـود خرابیــم و در اندیشــه بیگانه ها

نوری که به میخانه نیاز است به بتخانه حرام است غـــــم دل بیگانـــــــه مخــــور یـــــــار که خـام است

غم دل ما را که خورد



مهر آفرین خاک من منزلگـــــه پــاک من

ایران من، ایران من، ایران من ایران من، ایران من، ایران من

آری شهر را روزی اگر آب بــرد شــــــــاه را خـــــــــــواب بــرد

غم دل ما را که خورد



غم مخور، حسرت دیدار مخور غم این دشمــن بیــــدار مخور

غم دل ما را که خورد


اکنون ساعت 11:17 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)