پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   بیا با خدای مهربان حرف بزنیم (خسته ای؟ دلتنگی؟ سریع بیا اینجا) خدایم ای خدایم ، صدایت می کنم بشنو صدایم (http://p30city.net/showthread.php?t=3113)

Omid7 07-21-2010 06:29 PM

الهي پناه ميبرم به خورشيد مهرت پيش از آنكه دستان تباهي نابودم كنم .

و چشم ميدوزم به رحمتت پيش از آنكه دنيا با نور سياهي نابينايم كند.

تلهي ترا با نام هايت ميخوانم پيش از آنكه بار گناهان مرا با سكوت

مرگ همنشين كند ....

ابریشم 07-21-2010 06:33 PM

خداوندا !

مگر نه‌اينکه من نيز چون تو تنهايم

پس مرا درياب

و به سوي خويش بازگردان ،

دستان مهربانت را بگشا

که سخت نيازمند آرامش آغوشت هستم



مهدی 07-21-2010 06:35 PM

خداراشكر كه تمام شب صداي خرخر شوهرم را مي شنوم . اين يعني او زنده و سالم در كنار من خوابيده است.


خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است.اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند.




خدا را شكر كه ماليات مي پردازم اين يعني شغل و در آمدي دارم و بيكار نيستم.



خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند. اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.



خدا را شكر كه در پايان روز از خستگي از پا مي افتم.اين يعني توان سخت كار كردن را دارم.



خدا را شكر كه بايد زمين را بشويم و پنجره ها را تميز كنم.اين يعني من خانه اي دارم.


خدا را شكر كه در جائي دور جاي پارك پيدا كردم.اين يعني هم توان راه رفتن دارم و هم اتومبيلي براي سوار شدن.


خدا را شكر كه سرو صداي همسايه ها را مي شنوم. اين يعني من توانائي شنيدن دارم.

خدا را شكر كه اين همه شستني و اتو كردني دارم. اين يعني من لباس براي پوشيدن دارم.


خدا را شكر كه هر روز صبح بايد با زنگ ساعت بيدار شوم. اين يعني من هنوز زنده ام.



خدا را شكر كه گاهي اوقات بيمار مي شوم. اين يعني بياد آورم كه اغلب اوقات سالم هستم.

خدا را شكر كه خريد هداياي سال نو جيبم را خالي مي كند. اين يعني عزيزاني دارم كه مي توانم برايشان هديه بخرم.





خداراشكر...خدارا شكر...خدارا شكر


ابریشم 07-21-2010 06:35 PM

الو سلام

منزل خداست؟

اين منم مزاحمي که آشناست

هزار دفعه اين شماره را دلم گرفته است

ولي هنوز پشت خط در انتظار يک صداست

شما که گفته ايد پاسخ سلام واجب است

به ما که مي رسد ، حساب بنده هايتان جداست؟

الو

دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد

خرابي از دل من است يا که عيب سيم هاست؟

چرا صدايتان نمي رسد کمي بلند تر

صداي من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟

اگر اجازه مي دهي برايت درد دل کنم

شنيده ام که گريه بر تمام دردها شفاست

دل مرا بخوان به سوي خود تا که سبک شوم

پناهگاه اين دل شکسته خانه ي شماست

الو ، مرا ببخش ، باز هم مزاحمت شدم

دوباره زنگ مي زنم ، دوباره ، تا خدا خداست

دوباره ...

تا خدا خداست...

ابریشم 07-21-2010 06:38 PM

خدایا
تنها امیدم تویی
ناامیدم نکن
http://images.veer.com/IMG/PIMG/PHP/PHP2410004_P.JPG

دل عجیب برای فردا که نه بی فرداییمان شور میزند...

ابریشم 07-21-2010 06:40 PM



پيش از اينها فكر مي كردم خدا

خانه اي دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها

خشتي از الماس و خشتي از طلا

پايه ها ي برجش از عاج و بلور

برسر تختي نشسته با غرور

ماه، برق كوچكي از تاج او

هر ستاره، پولكي از تاج او

اطلس پيراهن او، آسمان

نقش روي دامن او، كهكشان

رعد و برق شب، طنين خنده اش

سيل و توفان، نعره توفنده اش

دكمه پيراهن او، آفتاب

برق تيغ و خنجر او، ماهتاب


پيش از اينها خاطرم دلگير بود

از خدا، در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين

خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود

مهربان و ساده و زيبا نبود

در دل او دوستي جايي نداشت

مهرباني هيج معنايي نداشت

هرچه مي پرسيدم، از خود، از خدا

از زمين، از آسمان، از ابرها

زود مي گفتند: اين كار خداست

پرس و جو از كار او كاري خطاست

هر چه مي پرسي، جوابش آتش است

آب اگر خوردي، عذابش آتش است

تا ببندي چشم، كورت مي كند

تا شدي نزديك، دورت مي كند

كج گشودي دست، سنگت مي كند

كج نهادي پاي، لنگت مي كند



با همين قصه، دلم مشغول بود

خوابهايم، خواب ديو و غول بود

خواب مي ديدم كه غرق آتشم

در دهان شعله هاي سركشم

در دهان اژدهايي خشمگين

برسرم باران گُرزِ آتشين

محو مي شد نعره هايم، بي صدا

در طنين خنده خشم خدا...

نيت من، در نماز و در دعا

ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي كردم، همه از ترس بود

مثل از بركردن يك درس بود

مثل تمرين حساب و هندسه

مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله

سخت، مثل حلّ صدها مسئله

مثل تكليف رياضي سخت بود

مثل صرف فعل ماضي سخت بود



تا كه يك شب دست در دست پدر

راه افتادم به قصد يك سفر

در ميان راه، در يك روستا

خانه اي ديديم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر اينجا كجاست ؟

گفت: اينجا خانة خوب خداست !

گفت: اينجا مي شود يك لحظه ماند

گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواند

باوضويي، دست و رويي تازه كرد

با دل خود، گفتگويي تازه كرد



گفتمش: پس آن خداي خشمگين

خانه اش اينجاست ؟ اينجا، در زمين ؟

گفت: آري، خانه او بي رياست

فرشهايش از گليم و بورياست

مهربان و ساده و بي كينه است

مثل نوري در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمني

نام او نور و نشانش روشني

قهر او از آشتي، شيرين تر است

مثل قهر مهربانِِ مادر است



دوستي را دوست، معني مي دهد

قهر هم با دوست، معني مي دهد

هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست

قهري او هم نشان دوستي است ...



تازه فهميدم خدايم، اين خداست

اين خداي مهربان و آشناست

دوستي، از من به من نزديكتر

از رگ گردن به من نزديكتر


آن خداي پيش از اين را باد برد

نام او را هم دلم از ياد برد

آن خدا مثل خيال و خواب بود

چون حبابي، نقش روي آب بود

مي توانم بعد از اين، با اين خدا

دوست باشم، دوست ، پاك و بي ريا



مي توان با اين خدا پرواز كرد

سفره دل را برايش باز كرد

مي توان در باره گل حرف زد

صاف و ساده مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت

با دو قطره، صدهزاران راز گفت

مي توان با او صميمي حرف زد

مثل ياران قديمي حرف زد

مي توان تصنيفي از پرواز خواند

با الفباي سكوت آواز خواند

مي توان مثل علف ها حرف زد

بازباني بي الفبا حرف زد

مي توان در باره هر چيز گفت

مي توان شعري خيال انگيز گفت

مثل اين شعر روان و آشنا

ابریشم 07-21-2010 06:42 PM

خداوند بي‌نهايت است و لامكان و بي زمان

اما :

به قدر فهم تو كوچك مي‌شود

به قدر نياز تو فرود مي‌آيد،

به قدر آرزوي تو گسترده مي‌شود،

به قدر ايمان تو كارگشا مي‌شود،

به قدر نخ پير زنان دوزنده باريك مي‌شود،

به قدر دل اميدواران گرم مي‌شود...

پــدر مي‌شود يتيمان را و مادر.

برادر مي‌شود محتاجان برادري را.

همسر مي‌شود بي همسر ماندگان را.

طفل مي‌شود عقيمان را.

اميد مي‌شود نااميدان را.

راه مي‌شود گم‌گشتگان را.

نور مي‌شود در تاريكي ماندگان را.


خداوند همه چيز مي‌شود همه كس را.

به شرط اعتقاد؛

شرط پاكي دل؛

به شرط طهارت روح؛


چنين كنيد تا ببينيد كه: خداوند، چگونه بر سفره‌ي شما، با كاسه ‌يي خوراك و تكه‌اي نان مي‌نشيند



بر بند تاب، با كودكانتان تاب مي‌خورد، و در دكان شما كفه‌هاي ترازويتان را ميزان مي‌كند

و "در كوچه‌هاي خلوت شب با شما آواز مي‌خواند"...


مگر از زندگي چه مي‌خواهيد ؟!

مهدی 07-21-2010 06:43 PM

آرزوهای بچه از خدا
 
خدای مهربانم! من در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی!

ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست!


خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی
. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی!

خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد.


خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان
دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد!
آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند!


بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟


ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم!

خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره!


خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی!


خدایا! یک برادر تپل به من بده!!


ای خدا! کاری کن که دزدان کور شوند ممنونم!


خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشته باشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین
.

خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم!


خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی!


ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می‌رسم. خدایا دعای مرا قبول کن...


خدایا! یک داداشي و يک خونه بزرگ به ما بده !!

Hamed 07-21-2010 08:13 PM

سلام
حالت چطوره؟
منم بد نیستم. بهتر هم میتونم باشم...

sheida.m 07-21-2010 08:21 PM


خدایا به خاطر تمام چیزهایی که دادی، ندادی، دادی پس گرفتی، ندادی بعدا دادی، ندادی بعدا می خوای بدی، دادی بعدا می خوای پس بگیری، داده بودی و پس گرفته بودی، اگه بدی پس می گیری، پس گرفتی دادی، پس گرفتی بعدا می خوای بدی، اگه می دادی پس می گرفتی، نداده بودی فکر می کردیم دادی و پس گرفتی، خلاصه خداجون سرتو درد نیارم

به خاطر همه شکر

http://www.prayerventures.com/events...ock_ABC0F5.jpg

ابریشم 07-21-2010 11:02 PM

خدایا
چه لحظه هايی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی
چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور، تو رو که پشت همه موفقیت هام قایم شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی
چه روزهایی که سرم تو لاکم کردم و توی غصه هایی که فکر میکردم تو برای تلافی کارهای بدم برام فرستادی دست و پا زدم ، اما تو همیشه کاری کردی که به صلاح من است
خدایا
وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی
وقتی از آدم های دور و برم دلم گرفت و دنیا غم هاش رو بهم ارزونی کرد تو به قلبم آرامش دادی
خدایا
تو با حضورت به خنده هام هدف دادی ، به گریه هام دلیل دادی ، به زندگیم ، به نفس کشیدنم رنگ دادی
وقتی قلبم تپید تو همه عظمت و بزرگیت رو تو قلب کوچک و خسته ام جا دادی
وقتی دوستام درددلاشون را برام گفتن و من خالصانه رو به درگاهت براشون دعا کردم فهمیدم که غم و غصه های دیگرون بارش سنگین تر از از غصه های خودمه اون وقت تو وجودم شیرینیه به یاد دیگران بودن رو چشیدم
وقتی بهم بخشیدی و ازم گرفتی فهمیدم این معادله زندگیه نه غصه خوردن واسه نداشته هاش نه شاد بودن واسه داشته ها
و وقتی به ازای نداشته ها بهم چیز های دیگه ای دادی اونوقت به بزرگی و مهربونیت بیشتر پی بردم و فهمیدم بیشتر از اون چه که هستی باید مهربون باشی
خدا جونم خیلی دوست دارم خیلی زیاد و به خاطر همه چیز ممنون
خدایا به خاطر سه چیز سپاسگذارم
دادن هایت ندادن هایت گرفتن هایت
دادن هایت را نعمت ، ندادن هایت را رحمت ، گرفتن هایت را حکمت

ابریشم 07-21-2010 11:04 PM

گفتم : خسته ام ...

گفتی :
لا تقنطوا من رحمه الله
از رحمت خدا ناامید نشید ( زمر/53)

[IMG]http://www.**********/images/xq0p8b6f0j5sd0pttuli.jpg[/IMG]


گفتم : هیشکی نمی دونه تو دل من چی میگذره
گفتی :
ان الله یحول بین المرء و قلبه
خدا حائل است بین انسان و قلبش (انفال/24)

http://hamdely.persiangig.com/powerp...r_the_fall.JPG



گفتم : ولی انگار اصلا منو فراموش کردی !

گفتی :
فاذکرونی اذکرکم
منو یاد کنید تا یاد شما باشم ( بقره / 152 )

http://hamdely.persiangig.com/haft%2...ah.preview.jpg


گفتم : تا کی باید صبر کرد ؟

گفتی :
و ما یدریک لعل الساعه تکون قریبا
تو چه میدونی شاید وقتش نزدیک باشه ( احزاب / 63 )

http://hamdely.persiangig.com/haft%20sin/sabr.jpg

گفتم :تو بزرگی و نزدیک بودنت، برای منه کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چی کار کنم؟

گفتی :
و اتبع ما یوحی الیک و اصبر حتی یحکم الله
کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه ( یونس / 109 )

http://hamdely.persiangig.com/haft%2...jehnameh-2.jpg


گفتم :خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده ات هستم و ظرف صبرم کوچک ... یه اشاره کنی تمومه !

گفتی :
عسی ان تحبوا شیئا و و هو شر لکم
شاید چیزی که تو دوست داری به صلاحت نباشه ( بقره / 216 )

http://hamdely.persiangig.com/haft%20sin/1.jpg


گفتم : انا عبدک الضعیف و الذلیل ... اصلا چطور دلت میاد ؟

گفتی :
ان الله بالناس لرئوف رحیم
خدا نسبت به همه مردم – نسبت به همه – مهربونه ( بقره / 143 )

http://www.blue-sky.ir/sh/shalamche25.jpg


گفتم : دلم گرفته
گفتی :
بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
(مردم به چی دل خوش کردن ؟) باید به فضل و رحمت خدا شاد بود.

http://hamdely.persiangig.com/haft%20sin/ashk.jpg


گفتم : راست میگید اصلا بی خیال! توکلت علی الله

گفتی :
ان الله یحب متوکلین
خدا اونایی رو که توکل میکنن دوست داره ( آل عمران / 159 )

http://hamdely.persiangig.com/haft%20sin/tavakol.JPG


گفتم : خیلی چاکریم ! ولی اینبار، انگار ...

گفتی :
حواست رو خوب جمع کن ! یادت باشه که :
و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمان به و ان اصابته فتنه انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الاخره
بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت میکنن . اگه خیـری بهشون برسه ، امـن و آرامـش پیدا می کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن ، رو گردون میشن .

http://hamdely.persiangig.com/haft%20sin/jojo.jpg


خداوندا ، تو كه با كلامی زمین و آسمان را
آفریـدی ، با كـلامی مرا جویبـاری كن
تا در خاك تشنه فرو رفته باشم
و یا پـروانه ای كن تا قبل از
غروب آفتاب مرده باشم .
(بیدل دهلوی)

بیایید بیایید
در ایـــن خــاک
در این مزرعه پاک
به جز مهـر
به جز عشـق
دگر بذر نپاشیـم .

ابریشم 07-21-2010 11:07 PM

خدايا شده تا به حال عاشق شده باشي؟؟نه عاشق بنده ات..كه به جاي بنده ات عاشق شده باشي؟؟درست همانطور كه ما عاشق ميشويم..درد ميكشيم...و رنج ميبريم و از ترس خشم تو تمام شور و شوق عاشقي را از ياد ميبريم...
خدايا شده تا به حال عاشق شده باشي..از شدت محبت لرزيده باشي و از شوق پر كشيده باشي؟؟؟سر بر شانه ي معشوق از دردهايت گفته باشي و از بي رحمي روزگار در پهناي سينه اش پنهان شده باشي؟؟بعد از خودت ترسيده باشي و روزها و روزها از درد گريسته باشي؟؟؟؟ خدايا...شده تا به حال از اين پايين..از اين جايي كه من هستم به خودت نگاه كرده باشي؟؟شده تا به حال بين خواستن و نداشتن..بين بهشت و جهنم سرگردان شده باشي؟؟؟
خدايا شده تا به حال به قشنگترين حسي كه در انسان آفريدي نه از گستره ي قدرت خودت كه از دريچه ي قدرت و توانايي من نگاه كرده باشي؟؟خدايا شده تا به حال به گنجايش ظرفيت وجود آدمي و حجم عشق فكر كرده باشي؟؟؟
خدايا...وقتي با توصيف خشم و غضب الهي حد و حدود و مرزها را مشخص ميكردي هرگز به وسعت بي حد و حصر عشق فكر ميكردي؟؟اصلا جنس عشق را از چه آفريدي؟؟از خاك انسان؟از آتش شيطان؟
آدم عاشق حوا بود و حوا عاشق سيب..حوا به هواي سيب رفت و ادم به هواي حوا و بهشت به بهاي عشق...زليخا عاشق يوسف بود و يوسق عاشق تو..يوسف به هواي عشق زنداني شد و به بهاي عشق شد عزيز مصر..
خدايا نميفهمم..عاقبت عشق چه بود؟نردبان تعالي بشر تا عرش؟؟يا سرسره ي سقوطش به ته دره ي جهنم؟
خدايا من گم شده ام...خدايا من جايي ميان بهشت و جهنم..جايي ميان دنيا و آخرت...جايي ميان قداست خواستن و امر به بايد و نبايد...جايي ميان انچه كه كردم و انچه نبايد ميكردم...گم شده ام...
خدايا من كجاي راه از تو جا ماندم كه چنين سرگردان شدم...خدايا كوله بار عشقم كجا از قافله ي رحمت تو افتاد كه نفهميدم؟؟من عاشق كجا از قافله سالار هدايت تو عقب افتادم كه به بيراهه رسيدم..خدايا چه شده؟؟چه كردم كه اين نردبان به جاي انكه به بالا برساندم به حضيض ذلت افكندم؟؟
خدايا..به كدام سو بروم؟خدايا درد دل به كه بگويم؟خدايا سر بر شانه ي چه كسي هاي هاي گريه كنم؟؟خدايا بي پناه و بي كس و تنها شده ام از دردي كه توان گفتنم نيست...
خدايا چه كنم؟؟به هر طرف كه ميروم او را ميبينم..به هر سو كه ميروم به او ميرسم..به هرچه كه پناه ميبرم سر از آغوش ياد او در مي آورم..خدايا گستره ي وجود او بر تمام زندگيم سايه انداخته...سايه اي كه نميدانم رحمت توست يا فريب ...
خدايا سراسر وجودم آتش است..اتشي كه نميدانم از حضور سيال اوست يا از گرمي نفس هاي هوس..
خدايا ذهن بيكران انساني من،پر از هياهو شده..هياهويي كه نميدانم صداي غل و زنجير است كه به پايم بسته ميشود يا صداي پايكوبي فرشتگان در بزم تعالي روح انسان...
خدايا من كجا ايستاده ام؟كجاي بندگي ام؟كجاي خداييت؟خدايا من جايي ميان هوا و زمين معلق مانده ام...نه توان ماندنم هست نه توان رفتنم...نه راه پسم مانده نه راه پيشم..
خدايا تو كه مرا آفريدي..عشق را آفريدي..او را آفريدي...سرنوشت را آفريدي و او را سر راهم قرار دادي..خدايا تويي كه محبتش را چنين بزرگ و خانمان برانداز در دلم جاي دادي..بگو حالا كه از من گرفتيش چه كنم؟؟چطور زندگي كنم؟؟به چه اميدي شبها بخوابم و به چه دلخوشي اي چشم هايم را باز كنم؟ من بنده ام..نا توانم..تو خدايي ..كاملي...توانايي..صاحب قدرتي..تو بگو من چه كنم؟؟ظرف شكسته و آب ريخته..من مانده ام تشنه و خشكيده لب....
خدايا بگو چه كنم؟؟با اين دل بي سروسامان چه كنم؟با اين زندگي برباد رفته چه كنم؟؟
خدايا چه كنم
با اين دل تنها و اين سد ايمان ترك برداشته ام؟؟؟


ابریشم 07-21-2010 11:11 PM

خوابيده بودم ؛

در خواب كتاب گذشته ام را باز كردم و روزهاي سپري شده عمرم را برگ به برگ مرور كردم

. به هر روزي كه نگاه مي كردم ، در كنارش دو جفت جاي پا بود. يكي مال من و يكي مال خدا .
جلوتر مي رفتم و روزهاي سپري شده ام را مي ديدم . خاطرات خوب ، خاطرات بد ، زيباييها ، لبخندها ، شيرينيها ، مصيبت ها، ... همه و همه را مي ديدم .


اما ديدم در كنار بعضي برگها فقط يك جفت جاي پا است
. نگاه كردم ، همه سخت ترين روزهاي زندگي ام بودند . روزهايي همراه با تلخي ها ، ترس ها ، درد ها، بيچارگي ها .

با ناراحتي به خدا گفتم :
«روز اول تو به من قول دادي كه هيچ گاه مرا تنها نمي گذاري . هيچ وقت مرا به حال خود رها نمي كني و من با اين اعتماد پذيرفتم كه زندگي كنم . چگونه ، چگونه در اين سخت ترين روزهاي زندگي توانستي مرا با رنج ها ، مصيبت ها و دردمندي ها تنها رها كني ؟ چگونه ؟»

خداوند مهربانانه مرا نگاه كرد . لبخندي زد و گفت :
« فرزندم ! من به تو قول دادم كه همراهت خواهم بود . در شب و روز ، در تلخي و شادي ، در گرفتاري و خوشبختي .

من به قول خود وفا كردم ،
هرگز تو را تنها نگذاشتم ،
هرگز تو را رها نكردم ،
حتي براي لحظه اي ،
آن جاي پا كه در آن روزهاي سخت مي بيني ، جاي پاي من است ، وقتي كه تو را به دوش كشيده بودم
!!!»

ابریشم 07-21-2010 11:13 PM


[IMG]http://*****************/Files/200086c3a0f846748ea6.jpg[/IMG]
خداوندا، خداوندا، تویی پناه بی پناهان

گنه دارم، گنه کارم ،منم ز کرده ام پشیمان

تو غفاری، تو ستاری، تویی همیشه در کنارم

امیدم را مگیر از من، به جز توتکیه گه ندارم

تویی خدای حی و سبحان، تویی خدای توبه خواهان

خداوندا، خداوندا، برون کشم از این تباهی

ز خورشیدت برافروزان، چراغ من در این سیاهی

شب طوفان، شب وحشت، به جسم و هستی ام نشسته

از این ورطه برون آور، مرا که کشتی ام شکسته

مرا ز خستگی ها رها کن، به من بده دل هدایت

شکسته زورق تنم را، ببر به ساحل، سلامت

ابریشم 07-21-2010 11:18 PM

پیش از اینها فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابر ها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته با غرور
ماه برق کوچکی از از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او
اطلس پیراهن او آسمان
نقش روی دامن او کهکشان
رعد و برق شب طنین خنده اش
سیل و طوفان نعره ی توفنده اش
دکمه ی پیراهن او آفتاب
برق تیر و خنجر او ماهتاب
هیچ کس از جای او آگاه نیست
هیچ کس را در حضورش راه نیست
پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویربود
آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان دور از زمین
بود ،اما میان ما نبود
مهربان و ساده و زیبا نبود
در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت
هر چه میپرسیدم از خود از خدا
از زمین از اسمان از ابر ها
زود می گفتند این کار خداست
پرس و جو از کار او کاری خطاست
هر چه می پرسی جوابش آتش است
آب اگر خوردی جوابش آتش است
تا ببندی چشم کورت می کند
تا شدی نزدیک دورت میکند
کج گشودی دست ،سنگت می کند
کج نهادی پا ی لنگت می کند
تا خطا کردی عذابت می دهد
در میان آتش آبت می کند
با همین قصه دلم مشغول بود
خوابهایم خواب دیو و غول بود
خواب می دیدم که غرق آتشم
در دهان شعله های سرکشم
در دهان اژدهایی خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین
محو می شد نعره هایم بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا …
نیت من در نماز ودر دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه می کردم همه از ترس بود
مثل از بر کردن یک درس بود …
مثل تمرین حساب و هندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه
تلخ مثل خنده ای بی حوصله
سخت مثل حل صد ها مسئله
مثل تکلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود
تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادیم به قصد یک سفر
در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدیم خوب و آشنا
زود پرسیدم پدر اینجا کجاست
گفت اینجا خانه ی خوب خداست
گفت اینجا می شود یک لحظه ماند
گوشه ای خلوت نمازی ساده خواند
با وضویی دست ورویی تازه کرد
گفتمش پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟اینجا در زمین؟
گفت :آری خانه ی او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست
مهربان و ساده و بی کینه است
مثل نوری در دل آیینه است
عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
خشم نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست
قهر او از آشتی شیرینتر است
مثل قهر مهربان مادر است
دوستی را دوست معنی می دهد
قهر هم با دوست معنی می دهد
هیچ کس با دشمن خود قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی ست
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیکتر
از رگ گردن به من نزدیکتر
آن خدای پیش از این را باد برد
نام او راهم دلم از یاد برد
آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی نقش روی آب بود
می توانم بعد از این با این خدا
دوست باشم دوست ،پاک و بی ریا
می توان با این خدا پرواز کرد
سفره ی دل را برایش باز کرد
می توان در بارهی گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چکه چکه مثل باران راز گفت
با دو قطره صد هزاران راز گفت
می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد
می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سکوت آواز خواند
می توان مثل علف ها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد
می توان در باره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت
مثل این شعر روان و آشنا
تازه فهمیدم خدایم این خداست
این خدای مهربان و آشناست
دوستی از من به من نزدیک تر
از رگ گردن به من نزدیک تر

مهدی 07-22-2010 01:43 AM

خدا جون تا نبخشیدی از این دنیا نبر :20::20:

ابریشم 07-22-2010 12:07 PM

*الهی ! تو به رحمت خویش و ما بر حاجت خویشیم ، توانگری و ما درویشیم .

*الهی ! به بهشت و حور چه نازم ؟ مرا دیده ای ده که از هر نظری بهشتی سازم .

*الهی ! به حرمت آن نام که تو خوانی و به حرمت آن صفت که تو چنانی ، دریاب که می توانی .

*الهی ! اگر از دنیا نصیبی است به بیگانگان دادم و اگر از عُقبی مرا ذخیره ای است به مؤمنان دادم ، در دنیا مرا یاد تو بس و در عُقبی مرا دیدار تو بس .

*الهی ! در دلهای ما جز تخم محبّت مکار و بر جانهای ما جز باران رحمت مبار .

*کریما ! هر که را خواهی که برافتد او را رها کنی تا با دوستان تو درافتد .

*کریما ! گرفتار آن دردم که تو درمان آنی ، بنده آن ثناام که تو سزای آنی ، من در تو چه دانم ؟ تو دانی ! تو آنی که گفتی من آنم ! آنی .

*خداوندا ! نثار دل من امید دیار توست ، بهار جان من مرغزار وصال توست .

*الهی ! جمال من در بندگی است یا نه زبان من به یاد تو کیست ، دولتم آنست که مذکور توام ورنه در ذکر من مرا قیمت چیست .

ابریشم 07-22-2010 12:13 PM

خداوندا

اگر روزي بشر گردي

ز حال ما خبر گردي

پشيمان مي شوي از قصه خلقت

از اين بودن از اين بدعت

خداوندا

نمي داني که انسان بودن و ماندن در اين دنيا

چه دشوار است

چه زجري مي کشد آنکس که انسان است

و از احساس سرشار است

ابریشم 07-22-2010 12:15 PM

خدايا چه غريب است درد بي کسي و چه تنهايم در اين غربت که تو هم از من رويگرداني

و اينک باز به سوي تو آمدم تا اندکي از درد درونم را برايت باز گويم

و خدايا تو بهتر ميداني آنچه درونم است تنهايي و بي کسي ام را ديده اي

دربه دري و آوارگي ام را و هزارو يک درد که بزرگترينش نااميدي است

خدايا همه را کنار گذاشته ام اما با نااميدي و بي هدفي نمي توانم بسازم

صبرم بسيار است اما پوج وبي هدف ميدوم


خسته شده ام


http://www-dateline.ucdavis.edu/010700/depression.jpg

ابریشم 07-22-2010 12:18 PM

یک تلنگر از خدای خوبمون :

* اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید.

* خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها سخنان و صحنه های بالا و والا را جست و جو کنیم.

* خود را ارزان نفروشیم، در فروشگاه بزرگ هستی روی قلب انسان نوشته اند: قیمت=خدا!

* این همه خود را تحقیر نکنید، خداوند پس از ساختن شما به خود تبریک گفت.

* وقتی احساس غربت می کنید یادتان باشد که خدا همین نزدیکی است.

* یادمان باشد که خدا هیچ وقت ما را از یاد نبرده است.

* کسی که با خدا حرف نمی زند، صحبت کردن نمی داند.

* آنکه خدا را باور نکرده است، خود را انکار کرده است.

* کسی که با خدا قهر است، هرگز با خودش آشنی نمی کند.

* خدا بی گناه است در پروندۀ نگاه تان تجدید نظر کنید.

* ما خلیفۀ خداییم، مثل خدا باشیم، قابل دسترس در همه جا و همه گاه.

خدا از آن کس که روزهایش بیهوده می گذرد، نمی گذرد.

* بیهوده گفته اند تنها «صداست» که می ماند، تنها «خداست» که می ماند.

* روزی که خدا همه چیز را قسمت کرد، خود را به خوبان بخشید.

* برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.

* شکسته های دلت را به بازار خدا ببر، خدا، خود بهای شکسته دلان است.

* به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.

* چشم هایی که خدا را نبینند، دو گودال مخوفند که بر صورت انسان دهن باز کرده اند.

* امروز از دیروز به مرگ نزدیک تریم به خدا چطور؟

*اگر از خدا بپرسید کیستی؟ در جواب «ما» را معرفی خواهد کرد! ما بهترین معرف خداییم، آیا اگر از ما بپرسند کیستی؟ خدا را معرفی خواهیم کرد؟

* وقتی خدا هست هیچ دلیلی برای ناامیدی نیست.

* آسمان، چشم آبی خداست، نگران همیشۀ من و تو.

* خداوند سند آسمان را به نام کسانی که در زمین خانه ندارند امضا کرده است.

ابریشم 07-22-2010 12:19 PM

خداوندا نمی دانم در این دنیای وانفسا كدامین تكیه گه را تكیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانم خداوندا. در این وادی كه عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.كدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم
نمی دانم خداوندا
به جان لاله های پاك و والایت نمی دانم
دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده. پناهم ده . امیدم خداوندا . كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم
دگر پایان پایانم. همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم كه آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان كنم در دل؟
چرا با كس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فكر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند
ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . كه دردم را فرو ریزد
دگر هنگامه ی تركیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم
نمی دانم
و نتوانم به كس گویم
فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم
به پو چی ها رسیدم من
به بی دردی رسیدم من
به این دوران نامردی رسیدم من
نمیدانم
نمی گویم
نمی جویم نمی پرسم
نمی گویند
نمی جوند
جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند
چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟
خداوندا رهایی ده
كللام آشنایی ده
خدایا آشنایم ده
خداوندا پناهم ده
امیدم ده

ابریشم 07-22-2010 12:20 PM


خدايا پير گشتم از زمانه

ز دنيا سير گشتم كنج خانه

خدايا قلب من در اين جواني

شده صد تكه از دنياي فاني

خدايا من گنه كاري سياهم

ندارم جان پناهي جز گناهم

مهدی 07-22-2010 01:13 PM

خدایا یا بتركان این غم دل را

و یا در هم شكن این سد راهم را

كه دیگر خسته از خویشم

كه دیگر بی پس و پیشم

فقط از ترس تنهایی

هر از گاهی چو درویشم

و صوتی زیر لب دارم

وبا خود می كنم نجوای پنهانی

كه شاید گیرم آرامش


ولی آن هم علاجی نیست

ابریشم 07-22-2010 04:03 PM

خدایا خواسته های زیادی دارم...میدونم قرار نیست به همه اونها گوش کنی ولی دوست دارم بهم گوش کنی

خدایا قلب همه ادمها رو از نفرت خالی کن

خدایا دوستت دارم .دوستم داشته باش که غیر از تو. به کسی امید ندارم

خدایا راستی حقیقت را و زشتی دروغ را به همه نشان بده

خدایا در کوره راههای خطر ناک زندگی تنهایم نگذار

خدایا کمکم کن که درست وغلط را تشخیص دهم و درست زندگی کنم

خدایا کمک کن که تحمل کنم که اکنون بزرگترین خواسته ام تحمل است

[IMG]http://*****************/Files1/e9fc001d7e0b4a18a99e.jpg[/IMG]

ابریشم 07-22-2010 04:04 PM

خداوندا نمی دانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای مردمان خوب این وادی
عطا فرما
هزار امید
هزار و سیصد آگاهی
هزار و سیصد و هشتاد بهروزی
هزار و سیصد و هشتاد و نه لبخند زیبا را ...

ابریشم 07-22-2010 04:05 PM

وخدایی كه از آن بالا نگاهمان می كند ....
گاه...
یک لبخند، آنقدر عمیق می شود که گریه می کنم...
گاه...
یک نگاه،آنچنان سنگین است، که چشمانم رهایش نمی کنند...
گاه...
یک سکوت، آنقدر سنگین است، که مسحورش می شوم...
و گاه...
یک عشق، آن قدر ماندگار است که دچارش می شوم...
سراپا دچار...
سرشار از عشق...
لبریز از مهر...
و خدایی که از آن بالا نگاهمان می کند...



ابریشم 07-22-2010 08:56 PM

همه غمگینند امشب.
چرا؟
وقتی یکی از من می پرسه خدا کجاست، من چی باید بهش بگم؟
من که نمیدونم تو کجایی.
خدا؟
تو خوبی؟
کجایی؟
جدا" می پرسما..نیستی انگار.
من پروانه ها و قاصدکها را یکجا گم کردم..یکجا.
شوخی نمیکنم..
نخند به من.
من هنوز روز امتحان یادم هست.
هر روز که نمیشه امتحان داد تا تو را دید
انقدر ایراد چشمهای من را به رخم نکش
من همین ها را دارم برای دیدن
از سرزمین ما قهر کردی؟
قاصدکهای مرا کجا بردی بی خبر؟
پرهای کفترهای همسایه هم دیگه اینجا نمیاد که من خودمو بزنم به اون راه و بگم فرشته از اینجا پر زده.
واقعا که خیلی خسیس شدی.
حالا ما یه چیزی گفتیم تو باید انقدر دلنازک باشی؟
تو که انقدر دلنازک بودی آدم آفریدنت چی بود؟!
آدمها که آدم نیستند این روزها..تو هم که نباشی نور علی نور
نکن.
نکن با ما.
گناه داریم ها!
خسته شدم انقدر گفتم امتحان حکمت قسمت
دیگه کم کم داره شعاری میشه
داره کمرنگ و بی معنا میشه
داره احمقانه جلوه میکنه
حواست هست چی میگم؟
حواست هست به من؟
من نگران آدمهام..نگران دوستام..نگران خانواده م..نگران خیلی ها
هر چی دقیق تر نگاه میکنم خوشی ها کمرنگ ترند.
تو اما انگار اصلا" حواست نیست این پایین چه خبره.
ریز میبینی ما رو!
نمی بینی ما رو!
لابد چشات ضعیف شده
یا اصلا" دیگه حوصله آدمهای تکراری و حرفها و خواسته های تکراری را نداری
دم ِ عیدی عجب بساطی شده
اونجوری نگاه نکن..فکر کردی من کی ام؟
فکر کردی میگم دمت گرم که دست دادی..پا دادی..عقل دادی(دادی؟!)
من با اینا بزرگ شدم حالا هی تصور کنم اگه نداشتم.. اگه نداشتم..
خب داشتم..دارم..
ول کن اینا را
با ما باش..
حواست به قاصدک ها هم باشه..ولش بده بیاد اینور.

1: حالا همه شو به من ندادی هم ندادی..یکی دوتاشو بده به این رفیقمون..لازم داره.
2: دیگه سفارش نکنما


مهدی 07-23-2010 12:32 AM

دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده.
پناهم ده .
امیدم ده خداوندا .
كه دیگر نا امیدم من و میدانم كه نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیكن من نمیدانم
دگر پایان پایانم.
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم كه آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان كنم در دل؟
چرا با كس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند یاران رمز رهگشایی را؟

ابریشم 07-23-2010 08:14 PM

من خدا را ديده ام!!!
در صليب و زنگ ناقوس كليسا ...
من خدا را ديده ام ...
در نهيب طور ده فرمان موسي ...
من خدا را ديده ام ...
در پيام نيكزرتشت اهورا ...
من خدا را ديده ام !!!
در پيام خاتم خوبان دنيا ...
من خدا را ديده ام !!!
در طلوع صادق صبح سپيده
در غروب آفتاب رنگ پريده
در خطوط چهره اي زحمت كشيده
در نگاه پيرمردي پاك ديده
من خدا را ديده ام !!!
در نهاد شعر مولانا و حافظ
در شبي در يك فضاي عاشقانه
همره هر لحظه از روح لطافت
پر كشيدن در فضايي عارفانه
من خدا را ديده ام !!!
در زلال چشمه اي جوشيده از سنگ
در پر پروانه اي زيبا و خوش رنگ
در نهان زير و بمهاي يه كاغذ
سوخته دل بر محمل مرغ شباهنگ
من خدا را ديده ام !!!
من به هر جا كه بنگرم
من يكي نور خدا بينم
در كوير و صحرا ، در كوه و دريا
در زمين و آسمان ، در ماه و كهكشان
در وجود هر انسان ، در قطرهء هر باران
در هر برگي از درختان ...
در هر سلام و كلام و خدا نگهدار
در هر قرار و ديدار و به اميد ديدار
در هر تولدي ، در هر مرگي...
و در هر روز زندگي ...

ابریشم 07-24-2010 04:24 PM

منـــاجــات

خدای من

http://persian-star.org/1389/2/15/pin.jpg
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی، من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی، من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.

گفتم: پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت: عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.

گفتم: آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟
گفت: بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم: پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟
گفت: روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی، می خواستم برایم بگویی و حرف بزنی. آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تنها اینگونه شد تو صدایم کردی.

گفتم: پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت: اول بار که گفتی خدا آن چنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگرنه همان بار اول شفایت می دادم.

گفتم: مهربانترین خدا، دوست دارمت ...
گفت: عزیزتر از هر چه هست من دوست تر دارمت ...


shaghayegh N 07-24-2010 05:42 PM

خدايا اميدمو نا اميد نكن...........
فقط و فقط چشم انتظار لطف و مهربوني تو هستم
فقط تويي كه ميتوني كمكم كني....
خدا جونم دعامو برآورده كن....
چيزي كه مدتهاست چشم انتظارشم.....
ميدونم اينقدر مهربون و بزرگي كه اشكهامو دعاهامو ناديده نميگيري....
نا اميد نميشم چون اميد دارم كه كمكم ميكني....
حالا هرچقدر اين انتظار سخت باشه با اميد به تو ميشه گذروندش.....
خدايا.....

مهدی 07-24-2010 08:01 PM

الهی هرچند ما گنه کاریم تو غفاری، هرچند ما زشت کاریم تو ستاری، پادشهان گنج فضل تو داری و بی نظیر و بی یاری سز است که خطاهای ما را درگذری.


الهی به نشانت بینندگانیم به نامت زندگانیم، بفضلت شادانیم به مهرت نازانیم از جام مهر تو مست مایی، صید عشق تو در دام ماییم.


مناجات نامه خواجه عبد ا... انصاری

ابریشم 07-24-2010 10:54 PM

خدايا سلام ...
خدايا گفتم سلام ...
خدايا با تمام وجودم گفتم سلام ...
خدايا !!!
گناهكارم و رو سياهم و خطا كرده ام و اشتباه ...
خدايا !!!
گريانم و پريشانم و حيرانم و تنها ...
خدايا ببخششايم كه تو مهرباني و رحيمي و كريمي و الهي !!!
خدايا !!!
عاشقم ... عاشق ترم گردان !!!
خدايا !!!
پاكم گردان ...
خدايا پاكم گردان و به خاكم بازم گردان !!!
خدايا !!!
لطف و نظر و كرم لايزالت را از ما مگردان !!!


ابریشم 07-24-2010 10:55 PM

خدايا سلام ...
خدايا گفتم سلام ...
خدايا با تمام وجودم گفتم سلام ...
خدايا !!!
گناهكارم و رو سياهم و خطا كرده ام و اشتباه ...
خدايا !!!
گريانم و پريشانم و حيرانم و تنها ...
خدايا ببخششايم كه تو مهرباني و رحيمي و كريمي و الهي !!!
خدايا !!!
عاشقم ... عاشق ترم گردان !!!
خدايا !!!
پاكم گردان ...
خدايا پاكم گردان و به خاكم بازم گردان !!!
خدايا !!!
لطف و نظر و كرم لايزالت را از ما مگردان !!!

مهدی 07-27-2010 04:28 PM

جمله بسیار زیبایی از دوستم فرزند کویر

خدای من !
هرگز نگویمت که بیا دست من بگیر ...
عمریست گرفته ای ...
مبادا رها کنی ...

mohajerava@yahoo.com 07-27-2010 08:28 PM

راز هستی
 
ان گاه که تنها شدی ودر جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من توکل نما(نمل |79)
{پپوله}

ان گاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده ورها نمیشوی ،به من امیدوار باش(زمر|53)

{پپوله}

ان گاه که سرمست زندگانی دنیا ومغرور به ان شدی ،به یاد قیامت باش(فاطر|5)
{پپوله}


ان گاه که در پی تعالی و کمال هستی،نیتت را پاک و الهی کن(فاطر|29_30)
{پپوله}

ان گاه که دوست داری به ارزویت برسی ،به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم(غافر|60)

{پپوله}

ان گاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد،به یاد من باش که من همواره به یادت هستم(بقره|152)
{پپوله}
ان گاه که دوست داری با من همسخن شوی،نماز را به یاد من بخوان(طه|14)
{پپوله}

ان گاه که روحت تشنه نیایش و راز ونیاز است،اهسته مرا بخوان(اعراف|55)

{پپوله}

ان گاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست،به من پناه ببر(مومنون|97)
{پپوله}

ان گاه که لغزش ها روحت را ازرده ساخت ،در توبه به به روی تو بازست
(قصص|67)

{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}:53:

mohajerava@yahoo.com 07-27-2010 08:48 PM

راز هستی
 
ان گاه که تنها شدی ودر جستجوی یک تکیه گاه مطمئن هستی بر من توکل نما(نمل |79)
{پپوله}

ان گاه که نومیدی بر جانت پنجه افکنده ورها نمیشوی ،به من امیدوار باش(زمر|53)

{پپوله}

ان گاه که سرمست زندگانی دنیا ومغرور به ان شدی ،به یاد قیامت باش(فاطر|5)
{پپوله}


ان گاه که در پی تعالی و کمال هستی،نیتت را پاک و الهی کن(فاطر|29_30)
{پپوله}

ان گاه که دوست داری به ارزویت برسی ،به درگاهم دعا کن تا اجابت نمایم(غافر|60)

{پپوله}

ان گاه که دوست داری کسی همواره به یادت باشد،به یاد من باش که من همواره به یادت هستم(بقره|152)
{پپوله}
ان گاه که دوست داری با من همسخن شوی،نماز را به یاد من بخوان(طه|14)
{پپوله}

ان گاه که روحت تشنه نیایش و راز ونیاز است،اهسته مرا بخوان(اعراف|55)

{پپوله}

ان گاه که شیطان همواره در پی وسوسه توست،به من پناه ببر(مومنون|97)
{پپوله}

ان گاه که لغزش ها روحت را ازرده ساخت ،در توبه به به روی تو بازست
(قصص|67)

{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله}{پپوله} {پپوله}{پپوله}:53:

ابریشم 07-28-2010 05:22 PM

روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت .

فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند:و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد

و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست.

فرشتگان چشم به لبهایش دوختند

گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود:
" با من بگو از انچه سنگینی ... توست."

گنجشک گفت "
لانه کوچکی داشتم ،
ارامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام .
تو همان را هم از من گرفتی .
این توفان بی موقع چه بود ؟
چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود ؟
و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست.


سکوتی در عرش طنین انداز شد .
فرشتگان همه سر به زیر انداختند.

خدا گفت " ماری در راه لانه ات بود .
خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند.
انگاه تو از کمین مار پر گشودی .

گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم
از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی.
اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود .

ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت.
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.

ابریشم 07-28-2010 05:24 PM

راه جالب برای اثبات خدا …

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها درباره موضوعات و مطالب مختلف صحبت کردند.
وقتی به موضوع« خدا » رسیدند.

آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد.

مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟

آرایشگر جواب داد: کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد به من بگو، اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟

بچه‌های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود می داشت، نباید درد و رنجی وجود داشته باشد.

نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیزها وجود داشته باشد.

مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد، چون نمی خواست جر و بحث کند.

آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض این که از آرایشگاه بیرون آمد، در خیابان مردی دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده.

ظاهرش کثیف و ژولیده بود.

مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: می دانی چیست، به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند .

آرایشگر با تعجب گفت: چرا چنین حرفی می زنی؟ من این جا هستم، من آرایشگرم. من همین الان موهای تو را کوتاه کردم.

مشتری با اعتراض گفت: نه! آرایشگرها وجود ندارند، چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد .

آرایشگر جواب داد: نه بابا، آرایشگرها وجود دارند! موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.

مشتری تائید کرد: دقیقاً ! نکته همین است.

خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی‌گردند.

برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد


اکنون ساعت 08:11 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)