لبش می بوسم در میکشم می
به آب زندگانی برده ام پی |
بوسی نمیدهد به فروغی مگر لبش
بوسیده درگه ملک ملک گیر را |
گیرم که لب ببندم و دم برنیاورم
خیزد زبند بند وجودم نوای تو |
خون من ریزی و دل گیری نوا
بینوایی به دلم را از نوات |
ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت |
صورت ماه را رقم بستر
آنکه این چهره را رقم برزد |
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست زان روی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده شدهست |
اگر نه دامن از گوهر بریزد چون فلک شاید
که هر صبحی تو برخیزی چو خورشید از کنار او را |
آن شد که بار منت ملاح بردمی
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است |
ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را |
اکنون ساعت 10:34 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)