تا سر زلف تو در دست نسيم افتاده است
دل سودا زده ازغصه دو نيم افتاده است:53: |
تو نيم ديگر من بودي و ندانستي
چه داغها كه به اين نيم ديگرت دادند |
دوش ديدم كه ملائك در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند وبه پيمانه زدند:53: |
درنیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام |
من از بيگانگان هرگز ننالم
كه با من هر چه كرد آن آشنا كرد |
در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد |
دوش مي آمد ورخساره بر افروخته بود
تا كجا باز دل غمزده اي سوخته بود |
در بزم باده نوشــــان ای غافـــل از دل من
بستی دو چشم و گفتم ، میخانه بسته بهتر |
روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر |
رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم
تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم |
اکنون ساعت 08:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)