عاشق عاشق تر
|
آخرین طبیب
|
در عمق
|
خداحافظ
|
این منم
|
|
|
ياد دارم در غروبي سرد سرد،
مي گذشت از كوچه ما،دوره گرد داد ميزد:كهنه قالي ميخرم دسته دوم،جنس عالي ميخرم كاسه و ظرف سفالي ميخرم گر نداري،كوزه خالي ميخرم اشك در چشمان بابا حلقه بست.. عاقبآهي كشيد،بغضش شكست اول ماه است و نان در سفره نيست اي خدا شكرت ولي اين زندگيست بوي نان تازه هوشش برده بود اتفاقآ مادرم هم روزه بود خواهرم بي روسري بيرون دويد گفت:آقا سفره خالي ميخريد؟ |
واي بر من ، همچنان مي سوزد اين آتش
آنچه دارم يادگار و دفتر و ديوان و آنچه دارد منظر و ايوان من به دستان پر از تاول اين طرف را مي كنم خاموش وز لهيب آن روم از هوش ز آندگر سو شعله برخيزد ، به گردش دود تا سحرگاهان ، كه مي داند كه بود من شود نابود |
ای دل صبور باش و مخور غم که عاقبت
این شام صبح گردد و این شب سحر شود |
اکنون ساعت 09:49 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)