باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بیتو چون خواهم خفت |
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا در نگرد که بیتو چون خواهم خفت |
دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت
از دیده ام که دم به دمش کار شست و شوست |
که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست
که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست |
به سازگاری طبعش مفید چون صبحت
بکار سازی رایش مصیب چون ذهن است |
روح داند گشت گرد حلقهٔ هفت آسمان
ذهن داند خواند نقش نفخ جان چون انبیا |
کاندر حیات خاک خراب او
چون نفخ صور باز پسین باشد |
خوش کن از یک بوسهٔ شیرینتر از آب حیات
چو دل و جان سنایی طبع فرخزاد را |
ز منزلگاه، فرخ زاد شبرو
بتک میرفت تا درگاه خسرو |
اینو دو بار زدم اگه شد حذفش کنین
|
اکنون ساعت 03:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)