شاهد وضع برودتکدهٔ هستی بود
پوستینیکه شد از پیکر اخگر پیدا ه |
هزار جهد بکردم که یار من باشی
مرادبخش دل بیقرار من باشی ش |
شراب بیغش و ساقی خوش دو دام رهند
که زیرکان جهان از کمندشان نرهند م |
شبستان معاصی صبح رحمت آرزو دارد
همین رخت سیه محتاج صابون میکند مارا ر |
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ش |
شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز
هر که دل بردن او دید و در انکار من است ع |
عشق است و آتش و خون ،داغست و درد دوری
کی می توان نگفتن کی می توان صبوری // و |
ور بگیری کیت جست و جو کند
نقش با نقاش چون نیرو کند ب |
برو ای زاهـدِ خود بین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود // آ |
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا |
اکنون ساعت 06:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)