behnam5555 |
03-21-2011 09:51 PM |
آورده اند که سپاه دشمن بسيار بود و اينان اندک . جماعتی آهنگ گريز کردند. پسر نعره زد و گفت : ای مردان بکوشيد يا جامه زنان بپوشيد . سواران را به گفتن او تهور زيادت گشت و بيکبار حمله آوردند . شنيدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر يافتند. ملک سر و چشمش ببوسيد و در کنار گرفت و هر روز نظر بيش کرد تا وليعهد خويش کرد. برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند. خواهر از غرفه بديد ، دريچه بر هم زد . پسر دريافت و دست از طعام کشيد و گفت : محال است که هنرمندان بميرند و بی هنران جای ايشان بگيرند.
كس نيابد به زير سايه بوم
ور هماى از جهان شود معدوم
پدر را از اين حال آگهی دادند. برادرانش را بخواند و گوشمالی بجواب بداد. پس هريکی را از اطراف بلاد حصه معين کرد تا فتنه و نزاع برخاست که:ده درويش در گليمى بخسبند و دو پادشاه در اقليمى نگنجند.
نيم نانى گر خورد مرد خدا
بذل درويشان كند نيمى دگر
ملك اقلمى بگيرد پادشاه همچنان در بند اقليمى دگر
|
behnam5555 |
03-21-2011 09:53 PM |
قاتلین و مقتولین معروف
فیروز ملقب به ابولؤلؤ - ایرانی
قاتل عمرابن خطاب - خلیفه دوم عرب
شارلوت کوردای - فرانسوی
قاتل ژان پل مارا - از سران انقلاب فرانسه
عبدالرحمن بن ملجم - عرب
قاتل حضرت علی (ع) - امام اول شیعیان
جان ویلکزبوث - آمریکائی
قاتل آبراهام لینکلن - رئیس جمهور آمریکا
ژاک مورنارد - بلژیکی
قاتل لئون تروتسکی - از سران انقلاب روسیه
پرنس پوسوپوف - روسی
قاتل راسپوتین - کشیش روسیه تزاری
فرانسواروایاک - فرانسوی
قاتل هانری چهارم - پادشاه فرانسه
گزاویلوپرینزیپ - صربی
قاتل فرانسوافردیناند - ولیعهد اتریش
لیهاروی اسوالد - آمریکا
قاتل جان کندی - رئیس جمهور آمریکا
ناتورام گدزه - هندی
قاتل مهاتماگاندی - رهبر مردم هند
صالح بیک - ایرانی
قاتل نادر شاه افشار - پادشاه ایرانی
گرگولف - فرانسوی
قاتل مسیو پل دومر - رئیس جمهور فرانسه
بغا - عرب
قاتل متوکل - دهمین خلیفه عباسی
یوسف کوتوال - ترک
قاتل آلب ارسلان - پادشاه سلجوقی
میرزا رضا کرمانی - ایرانی
قاتل ناصراالدین شاه - پادشاه قاجار
ژاک کلمان - فرانسوی
قاتل هانری سوم - پادشاه فرانسه
کاملن - یوگسلاوی
قاتل الکساندر اول - پادشاه یوگسلاوی
کاملن - یوگسلاوی
قاتل لوئی بارتو - وزیر خارجه فرانسه
کنت پاهین - روسی
قاتل پل اول - تزار روسیه
چارلز کیتو - آمریکائی
قاتل جان گارفیلد - رئیس جمهور آمریکا
چل گوزی - آمریکائی
قاتل ویلیام ماک کینلی - رئیس جمهور آمریکا
|
behnam5555 |
03-21-2011 09:58 PM |
راستی.....
چرا میگن طرف مثل بچه خوابش برده در حالیکه بچه ها هر دو ساعت یک بار از خواب بیدار می شن و گریه می کنن؟
چرا وقتی باطری کنترل تلویزیون تموم می شه دکمه های اونو محکمتر فشار میدیم؟
چرا برای انجام مجازات اعدام با تزریق آمپول سمی، از سرنگ استریل استفاده می کنن؟
چرا تارزان ریش و سیبیل نداره؟
آیا میشه زیر آب گریه کرد؟
چطور ممکنه که انسان اول به فضا سفر کرد و بعدا به فکرش رسید که زیر چمدون چرخ بذاره؟
چرا مردم وقتی می خوان بپرسن ساعت چنده به مچ دستشون اشاره می کنن ولی وقتی می خوان بپرسن دستشویی کجاست به پشتشون اشاره نمی کنن؟
چرا گوفی روی دو پا راه میره ولی پلوتو روی چهار دست و پا، مگه هردوشون سگ نیستن؟
اگر روغن ذرت از ذرت تهیه میشه و روغن سبزیجات از سبزیجات، پس روغن بچه از چی تهیه می شه؟
تا حالا توجه کردید که اگر در صورت سگ ها ها فوت کنید دیوونه می شن ولی اگر با ماشین بیرون برن دوست دارن سرشونو از پنجره بیارن بیرون؟
منکه نتونستم جوابشو پیدا کنم شما چی ؟
|
behnam5555 |
03-21-2011 10:01 PM |
مارلو براندو Marlon Brando
براندو، متولد سال1924 در اوهاما، نبراسکا، قبل از بازی در "اتوبوسی به نام هوس" از الیاکازان ، در نسخه تئاتری همین فیلم ، اثر استانلی کووالسکی در برادوی ظاهر شده بود. شخصیت براندویی با این فیلم ( اتوبوسی به نام هوس) به ظهور رسید« مرد یاغی و بدوی وبی ثباتی که همه چیز را برای خود می خواست». معهذا ، رنگین نامه هایی که این کلیشه را پروبال می دادند ، نقش های متفاوت دیگری را که این بازیگر «سبک دار» ایفا کرده بود ، ندید می گرفتند:
آدم افلیج مردان ( 1950 ، اولین فیلم او)
انقلابی مکزیکی در " زنده باد زاپاتا" 1952
مارک آنتونی در " جولیوس سزار" 1953
و سردسته اوباش موتورسوار در" وحشی" 1954
به یادماندنی ترین نقش او در اوایل کار در فیلم " در بارانداز 1954" بود. اینجا نیز وی نقش مردی طبعا خشن و بی ثبات را ایفا کرد ، ولی درونمایه های عطوفت و آسیب پذیری را در شخصیت وی به خوبی نشان داد و با این ترتیب یکی از عالی ترین بازی های سینمایی را ارائه کرد.
براندو هیچگاه احساس تحقیرش را نسبت به حرفه خود پنهان نکرده: شاید این تحقیر بیشتر متوجه جنبه تجاری صنعت سینماست تا خود بازیگری ، ولی این امر منجر به بی خیلی و نتیجتا چند کار خراب شده است:
Desiree دزیره 1954
چای خانه ماه اوت 1956
سایونارا 1957
قصه های شبانه 1964
و فیلم " کندی Candy " در سال 1968
اما کثرت نقش های او گیج کننده است: از شکسپیر تا موزیکال ، از درام تا کمدی . در " مردها و عروسک ها" در نقش اسکای مسترسون همه را مجذوب کرد. در " شورش در کشتی بونتی" نقش فلچرکریسچن ضعیف النفس را داشت. ساخت " بونتی " مصادف بود با قطع پیوند براندو با صاحبان هالیوود که از تاخیرهای طولانی در کار فیلم گله داشته و مدعی بودند که ناز و اداهای براندو مسبب آن است. حال چقدر این ادعا صحت داشته و روایت براندو از این ماجرا چه می باشد نکاتی است که همچنان در پرده ابهام است زیرا که این بازیگر به تدریج از افکار عمومی کنار کشیده و اغلب اوقات را در هاوایی می گذراند. در 1960 " سربازهای یک چشم" را کارگردانی کرد و در " تعقیب" و " انعکاس در چشمان طلایی" بازی کرد ، و سپس در 1972 در نقش دون کورلئونه در " پدرخوانده" ظاهر شد. هنگامی که آکادمی اسکار اورا به عنوان برنده برگزید ، وی زن سرخپوستی را برای گرفتن جایزه ، از جانب خود مامور کرد تا به این وسیله توجه عمومی را به وضع رقت بار سرخپوستان آمریکایی جلب کند. وی روز به روز بیشتر معطوف مسائل و مشکلات بشری شده و فیلم های اخیر او نشانگر این گونه تمایلات سیاسی و اجتماعی اوست:
اینک آخرالزمان ، فرمول و فصل سفید خشک.
براندو اینک عنوان بازیگر « متدیست و صاحب سبک » و افتخار همراهی با استنلی کووالسکی را پشت سر نهاده و در عالم حرفه ای که خود به آن چندان ارجی نمی نهد صاحب مقامی خدایگونه است!
جایزه اسکار
1.نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 1951 به خاطر " اتوبوسی به نام هوس".
2.نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 1952 به خاطر"زنده باد زاپاتا".
3.نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 1953 به خاطر" جولیوس سزار".
4.برنده اسکار بهترین بازیگر مرد در سال 1954 به خاطر " One The Waterfront".
5.نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 1957 به خاطر" سایونارا".
6.برنده اسکار بهترین بازیگر مرد در سال 1972 به خاطر" The Godfather".
7.نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 1973 به خاطر" آخرین تانگو در پاریس".
8.نامزد دریافت جایزه اسکار در سال 1989 به خاطر" A Dry White Season".
مارلون براندو ستاره افسانه ای سينما روز جمعه 2 ژوئيه در سن 80 سالگی پس از مدتها بيماری در بيمارستانی در لس آنجلس درگذشت.
او در سال 1924 در ايالت نبراسکا به دنيا آمد. مادرش الکلی بود و پدرش زنباره ای که در کودکی خانواده اش را ترک گفت.
براندو مدتی مدرسه نظامی رفت و بعد به کارهای مختلفی مشغول شد و نهايتا برای شرکت در کلاسهای بازيگری راهی نيويورک شد و نزد استادش، استلا آدلر متد استانيسلاوسکی را آموخت.
مدتی بعد براندو به مدرسه بازيگری "اکتورز استوديو" که اليا کازان آن رامی چرخاند، راه پيدا کرد و در آنجا زير نظر لی استراسبرگ متد اکتينگ( روشی که بازيگر برای اجرای نقش بايد مدتی آن نقش را زندگی کند) را تکميل کرد.
نمائی از فيلم اخرين تانگو در پاريس
اوپيشکسوت سبکی معروف به "متدی" بود که بلافاصله پس از او بازيگرانی مانند جيمز دين و مونتگومری کليفت و سالها بعد پل نيومن، داستين هافمن و رابرت دونيرو با درخشش خود اين سبک را در سينمای آمريکا تثبيت کردند.
بازی او در نقش استنلی کووالسکی در نمايش اتوبوسی به نام هوس نوشته تنسی ويليامز و به کارگردانی اليا کازان در سال 1947 او را به يکی از بازيگران معتبر صحنه تئاتر آمريکا تبديل کرد.
نخستين حضور براندو بر پرده سينما بازی در فيلم مردان ساخته فرد زينه مان در سال 1950بود. او برای آماده کردن نقشش در اين فيلم بيش از يک ماه خود را در بيمارستان بستری کرد. کاری که از ديد بسياری از بازيگران مجرب آن دوران مانند لارنس اليويه يا کلارک گيبل حماقت محض محسوب می شد.
بازی در فيلم پدرخوانده دوباره براندو را به اوج شهرت رساند
براندو در سال 1952 در نسخه سينمائی نمايشنامه اتوبوسی به نام هوس در کنار ويوين لی بازی کرد که به عنوان يکی از بهترين آثار سينمائی آمريکا شناخته می شود.
او در سالهای دهه 1950 در کنار جيمز دين و مونتگمری کليفت به يکی از ستاره های مشهور هاليوود بدل شد.
شهرت او در سالهای پايانی دهه 1960 کمی افول کرد اما در دهه 1970 با درخشش در فيلم پدرخوانده بار ديگر نامش بر سر زبانها افتاد.
اما مهمترين نقشی که در ابتدای فعاليت سينمائی اش بازی کرد فيلم در بارانداز ساخته اليا کازان بود که نخستين اسکار را برای براندو به ارمغان آورد.
اما بازی درخشان براندو در فيلم پدرخوانده در سال 1972 شايد ماندگارترين نقش سينمائی باشد که يک بازيگر در طول تاريخ سينما بازی کرده است.
چاقی مفرط در سالهای پايانی برای براندو بسيار دردسر آفرين بود
فرانسيس فورد کاپولا کارگردان پدرخوانده برای متقاعد کردن تهيه کنندگان فيلم برای انتخاب براندو تلاش زيادی کرد چرا که عقيده داشتند زمان اين بازيگر ديگر گذشته است.
براندو برای بازی در اين نقش دومين اسکار را بدست آورد که به نشانه اعتراض به نوع به تصوير کشيدن سرخپوستها درهاليوود، از پذيرفتنش سر باز زد و به جای خود يک دختر سرخپوست را برای گرفتن جايزه به روی صحنه فرستاد.
پس از پدرخوانده دوباره نام براندو در جهان سينما مطرح شد. پس از اين بود که براندو در فيلمهای مطرحی مانند آخرين تانگو در پاريس، اينک آخر الزمان و آبگيرهای ميسوری بازی کرد.
نقش کوتاه او در انتهای فيلم اينک آخرالزمان نيز از به ياد ماندنی ترين نقشهای تاريخ سينماست.
شورش در کشتی بونتی
براندو برای بازی در نقش کوتاهی در فيلم سوپرمن بالاترين دستمزد آن زمان را گرفت.
در سال 1991 يکی از يازده فرزند براندو به جرم قتل دوست خواهرش به پنج سال زندان محکوم شد.
مدتی پيش مجله Premiere چاپ آمريکا، در يک رای گيری نقش دون کورلئونه( با بازی براندو) در فيلم پدرخوانده را به عنوان ماندگارترين شخصيت تاريخ سينما برگزيد.
براندو يک بار هم در مقام کارگردان در پشت دوربين قرار گرفت. اين فيلم سربازهای يک چشم نام داشت که در سال 1961 ساخته شد.
در آخرين فيلم، براندو داشت نقش خودش را بازی کرد. نام اين فيلم که به تازگی ساخته شده است برادوی : عصر طلائی است.
براندو هفت بار نامزد دريافت اسکار شد که دوبار به او تعلق گرفت.
فيلم نگاري :
مردان 1950
اتوبوسي به نام هوس 1951
زنده باد زاپاتا 1952
جوليوس سزار 1953
دزيره 1954
وحشي 1954
در بارانداز 1954
مردها و عروسكها 1955
چايخانه ماه اوت 1956
سايونارا 1957
شيرهاي جوان 1958
فراري 1959
سربازهاي يك چشم 1961
شورش در كشتي بونتي 1962
آمريكايي پليد 1963
داستان تختخواب 1964
نام رمز مريتوري 1965
آپالوزا 1966
تعقيب 1966
ديدار مارلون براندو 1966
كنتسي از هنگ كنگ 1967
انعكاس در چشم طلايي 1967
كندي 1968
بسوزان 1969
شب روز بعد 1969
پدرخوانده 1972
ولگرد نيمه شب 1972
آخرين تانگو در پاريس 1973
آبخيزهاي ميسوري 1976
سوپرمن 1978
اينك آخرالزمان 1979
نبرد براي آمازون 1979
فورمول 1980
فصل سپيد و خشك 1989
فرش من 1990
كريستوفر كلمب 1992
جيمي هاليوود 1994
دون ژوان دو ماركو 1995
جزيره دكتر مورو ۱۹۹۶
شجاع ۱۹۹۷
پول مفت ۱۹۹۸
|
behnam5555 |
03-21-2011 10:03 PM |
تاثیر غذا بر عبادت
مرحوم آیت الله کوهستانی به طور اشتراکی، یک دستگاه آسیاب آبی سنتی موروثی داشتند که از درآمد آن، زندگی ایشان و طلاب اداره میشد. به آسیابان سفارش میکردند که «سهم من همیشه از مزدِ آردِ گندمِ افرادِ معمولی و مستضعف باشد». در ماه رجبی ایشان میبیند که از عبادت لذت نمیبرد، پس به فکر فرو میرود تا علت را بیابد. ابتدا از اهل خانواده میپرسد: شما از آرد قرضی یا وقفی یا از سهم امام استفاده کردهاید؟
میگویند: نه. پس به سراغ آسیابان میرود و میگوید: چند روز قبل آرد چه کسی را (به عنوان مزد آسیاب) برای ما فرستادی؟
میگوید: شخصی پولدار و ظاهرا بهائی بود و گندمش خوب بود، آردش را برای شما فرستادم.
تا این جمله را گفت، ایشان چهرهاش تغییر کرد و با عصبانیت فرمود:
مؤمن! ما را از فضیلت ماه رجب محروم کردی.
|
behnam5555 |
03-21-2011 10:09 PM |
الاغ سوارى احمد شاه
مشروطه خواهان پس از آنكه بر تهران مسلط شدند و محمد على شاه و خانواده اش به سفارت روس پناهنده شدنددر تاريخ (27 جمادى الثانى سال 1327 هجرى . قمرى ) احمد شاه دوازده ساله را به سلطنت برگزيد و نامه اى به سفارتخانه هاى روس و انگليس نوشتند مبنى بر اينكه(چون ملت سلطان احمد ميرزاى وليعهد را به شاهنشاهى ايران انتخاب نموده سفراى روس و انگليس بايد ايشان را تسليم دارند.)
محمد على شاه به علت علاقه مفرطى كه به پسر دوازده ساله خود داشت راضى به تسليم او نبود و مى گفت كه او را به پادشاهى انتخاب كرده اجازه دهند تا حد بلوغ با من باشد و اگر اين كار ممكن نيست پسر ديگرم محمد حسن ميرزا راانتخاب نمايند. اما آزاديخواهان حاضر نبودند پادشه شان در خارج تربيت شود. احمد شاه نيز متقابلا به پدر و مادر علاقه داشت و حاضر به جدايى از آن دو نبود بنابراين طرفين در حالى كه به شدت مى گريستند يكديگر را وداع گفتند. شاه در كالسكه مخصوص نشست و به دستور نماينده سفارت روس اشك از چشمان خود پاك كرده به راه افتاد. قشون ملى در اطراف كالسكه حلقه زدند و رهسپار سلطنت آباد شدند.
چند تن از سفارت روس وانگليس شاه را تا سلطنت آباد بدرقه كردند. روزدوم رجب 1327 در حاليكه شهر راآذين بسته بودند شاه را با شكوه فراوان از سلطنت آباد به كاخ گلستان منتقل ساختند.
تقى زاده مى گويد: احمد شاه حتى پس از آنكه به شهر آمده و جلوس كرد آرام نداشت و مى خواست در برود...
يك روز سوار الاغى شده و به راه افتاد كه پيش پدر ومادرش (كه در سفارت روس بودند ) برود مراقبين او مطلع شده (شاه الاغ سوار فرارى راگرفتند و به تخت و تاج شاهى ) بر گرداندند!!
|
behnam5555 |
03-21-2011 10:11 PM |
آیا میدانستیدکه....
۱-عموميترين نام در جهان محمد است.
2- اسم تمام قارهها با همان حرفي كه آغاز شده است پايان مييابد.
3- مقاومترين ماهيچه در بدن، زبان است.
4- كلمه «ماشينتحرير» طولانيترين كلمهاي است كه ميتوان با استفاده از حروف تنها يك رديف كيبورد ساخت.
5- چشمك زدن زنان، تقريباً دوبرابر مردان است.
6- شما نميتوانيد با حبس نفستان، خودكشي كنيد.
7- محال است كه آرنجتان را بليسيد.
8- وقتي كه عطسه ميكنيد مردم به شما «عافيت باش» ميگويند، چرا كه وقتي عطسه ميكنيد قلب شما به اندازه يك ميليونيم ثانيه ميايستد.
9- خوكها به لحاظ فيزيك بدني، قادر به ديدن آسمان نيستند.
10- وقتي كه به شدت عطسه ميكنيد، ممكن است يك دنده شما بشكند و اگر عطسه خود را حبس كنيد، ممكن است يك رگ خوني در سر و يا گردن شما پاره شود و بميريد.
11- جليقه ضد گلوله، ضد آتش، برفپاككنهاي شيشه جلوي اتومبيل و چاپگرهاي ليزري توسط زنان اختراع شدند.
12- تنها غذايي كه فاسد نميشود، عسل است.
13- كروكوديل نميتواند زبانش را به بيرون دراز كند.
14- حلزون ميتواند سه سال بخوابد.
15- تمامي خرسهاي قطبي چپدست هستند.
16- در سال 1987 خطوط هوايي «امريكن ايرلاينز» توانست با حذف يك دانه زيتون از هر سالاد سرو شده در پروازهاي درجه يك خود، چهل هزار دلار صرفهجويي كند.
17- پروانهها با پاهايشان ميچشند.
18- فيلها تنها جانوراني هستند كه قادر به پريدن نيستند.
19- در 4000 سال قبل، هيچ حيواني اهلي نبود.
20- بطور متوسط، مردم آنقدر از عنكبوتها ميترسند كه نميتوانند آنها را بكشند
|
behnam5555 |
03-21-2011 10:13 PM |
عشق خود حاشا مکن (خواننده مرضيه)
عشق خود حاشا مکن
با من چنین سودا مکن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
عشق خود حاشا مکن
با من چنین سودا مکن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
آتش بزن در سینه سودای هوس را
چون من اگر عاشق شدی بگذر ز دنیا
از عاشقی پروا مکن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
راضی مشو فریاد من هر شب رود تا آسمانها
راضی مشو نامت فتد در بیوفایی بر زبانها
اکنون که من هستم وفا کن
فردای بی فردا رها کن
این امشب و فردا مکن
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
شاید اگر امشب رود
فردا نیاید
|
behnam5555 |
03-22-2011 04:58 PM |
تاريخچه ورزش در ايران تاریخ ورزش و برگزاری مسابقات ورزشی در ایران باستان آنطور كه باید و شاید روشن و آشكار نیست. زیرا اعمال نابخردانه برخی پادشاهان و اعمال آنها باعث به آتش كشیدن كتابخانهها و معدوم كردن بسیاری از آثار قدیمی ایران گردیده است. اما منابع محدودی مانند اوستا، سنگ نوشتهها، حجاریها، مسكوكات و برخی از كتابهای ادبی و تاریخی وجود دارد.ورزش ایران در بعضی بخشها از قدمت بیشتری نسبت به ورزش یونان برخوردار است. در یونان باستان بازیهای المپیك شامل دویدن، كشتی، مشتزنی، اسب دوانی، ارابهرانی و پنجگانه بود. اما در ایران ضمن اینكه بعضی از این ورزشها سابقه بیشتری دارد، ورزشهایی مثل تیروكمان، قایقرانی و ... رایج بوده است.
اما در خصوص تاریخچه ورزش در ایران باید گفت: در میان کشورهای مشرق زمین، بی گمان ایران تنها کشوری بود که در نظام تعلیم و تربیت خود بیش ترین الویت را به ورزش و تربیت بدنی داده بود، در حالی که چینیان به امر ورزش و تربیت بدنی توجه چندانی نداشتند و هندوان نیز پرورش تن و فعالیت های بدنی را گاه مذموم هم می دانستند، ایرانیان به اهمیت و ارزش توانایی و سلامتی بدن به عنوان وسیله بسیار مهمی برای فراهم آوردن ارتشی سلحشور و پیروزمند، پی برده بودند.
هرودوت ، مورخ مشهور یونانی می نویسد: »ایرانیان از پنج سالگی تا بیست سالگی سه چیز را می آموختند: 1- سواری 2- تیر و کمان 3- راستگویی«.
كتزیاس Ktsiasپزشك یونانی دربار اردشیر هخامنشی در كتاب خود با عنوان «پرسیكا» كه در حدود 400 ق.م. نوشته شده مطالبی درباره ورزش در ایران باستان نوشته است.دوریس Durisنیز مطالبی در مورد ورزش ایران باستان نوشته بود كه آن هم مثل پرسیكا از بین رفته ولی قبل از اینكه از بین برود نویسندگان دیگر مطالب او را در كتب خود مورد اشاره قرار داده اند. دوریس در حدود سال 280 ق.م. میزیسته است.آتنائوس Atheneausدر بخش هفتم كتاب تاریخ خود نوشته است: » در میان همه جشن های ایران فقط در جشن مهر (میترا) پادشاه ایران حضور مییابد و ایرانیان حركات موزون بدني انجام مي دهند. گذشته از ایرانیان هیچیك از مردم آسیا، چنین كاری انجام نمیدادند. ایرانیان آنچنان كه خواندن را میآموزند، انجام حركات موزون را هم یاد میگیرند. گویند كه جنبش اندام ها در انجام حركات موزون، پیكر آدمی را استوار میكند.«استرابون Strabonجغرافیانویس یونانی كه از سال 63 ق.م. تا 19 میلادی میزیسته مینویسد: »در ارمنستان هم اسبهای خوب میپرورند كه پستتر از اسبهای سرزمین ماد نیستند. مرزبان (خشتروپان - ساتراپ) ارمنستان هر سال در هنگام جشن مهرگان 20000 كره اسب به دربار شاهنشاه هخامنشی خراج میفرستد«. گزنفون مورخ بزرگ یونانی در كتاب خود «تربیت كوروش» مینویسد: » در هر شهر پارس جایی است بنام «الواترا»، قصر شاهی یا حكومت و سایر ابنيه دولتی در اینجا واقع شده و محل تربیت و پرورش افراد است این محل چهار قسمت دارد، یكی برای كودكان، دیگری برای نوجوانان، سومی برای مردان، چهارمی برای كسانی كه دیگر نمیتوانند اسلحه برگیرند و موافق قانون كلیه افراد هر محل باید در قسمت محله خود حاضر شوند، وقت تمرینات و تعلیمات و تربیت ورزش چنین است: كودكان و مردان در طلیعه صبح، پیرمردان در روزهای معین وقتی كه میتوانند، ولی جوانان همه وقت. جوانان تمرینات روزانه را از طلوع آفتاب با دویدن و پرتاب سنگ و پرتاب نیزه آغاز می کردند، و از جمله تمرینات معمولشان، ساختن با جیره اندک و تحمل گرمای بسیار و پیاده روی های طولانی و عبور از رودخانه، بدون تر شدن سلاح ها و خواب در هوای آزاد بود. سواری و شکار نیز دو فعالیت معمول و رایج بود و جستن بر روی اسب و فرو پریدن از روی آن در حال دویدن و به طور کلی سرعت و چالاکی، از ویژگی های سوارکاران سوار نظام ایران بود. اینان هر شب در اطراف ابنیه دولتی و حكومتی با اسلحه می خوابند، عده روسای این شعب كه مسئول تربیت و ورزش هستند 12 است، زیرا در پارس 12 طایفه وجود دارد. این تربیت تا سن 16 تا 17 سالگی است سپس طفل داخل طبقه نوجوانان میشود، اینها به كارهای عامالمنفعه گمارده شده اغلب در شكار شاهی، با شاه بیرون میآیند. پارسیان شكار را آموزشگاه حقیقی جنگ میپندارند، جوانان در شكار سحرخیزی، در سرما و گرما بردباری، راه رفتن و دوندگی و تیراندازی و آمادگی روحی و چابكی را فرا میگیرند. « در سایر تمرینات ورزشی آنروز ایرانیان متمدن، آن عصر را مسخر خود ساختند. دکتر گریشمن، باستان شناس فرانسوی درباره ورود آریان ها هزار سال قبل از میلاد می گوید: این سواران ایرانی با زن، بچه و گله وارد شدند و مزیت تقسیم ناحیه را بمالک کوچک متعدد بدست آوردند و بیشتر آنان همراه گروه سواران خود وارد خدمت امرای محلی گردیدند. برخی از باستان شناسان معتقد هستند که ساکنین اولیه آریان ها یا آریایی ها در قسمت شرقی و جنوب شرقی دریای خزر بوده و برخی دیگر آنها را به مردمان قفقازیه که به قسمت های جنوبی خزر آمده اند نسبت می دهند. اینان مردانی بودند که از راه شمشیر و بعنوان سرباز زندگی می کردند ایشان سربازانی را تشکیل می دادند که می بایست یک روز جانشین امرائی بشوند که خود در خدمت ایشان بودند. تاریخ مهاجرت آنها نیز بدرستی روشن نیست ولی بین دو هزار سال تا پانصد سال قبل از میلاد این قوم به سرزمین ایران آمده و افراد بومی و محلی را به جنوب برده اند. بنابراین آریان ها مردمانی قوی، سلحشور و صحرا گرد بوده و کار عمده شان پرورش حیوانات اهلی و شکار و سواری و تیراندازی بوده است.
ورزش و تقویت قوای بدنی و مهارت در جنگ و سواری و تیراندازی و راهپیمائی از اصول متداول این مردم بوده است قومی که دائما در حال کوچ کردن و منازعه با بومی های محلی بوده و بقهر و غلبه زمین ها و کشتزارها را تصاحب می کرده قطعا باید چالاک و سلحشور و بردبار و قوی اندام باشند.
این مردم بتدریج شهر نشین شده و ده و شهر و قصبه بوجود آورده اند از وقتی که آریان ها شهر نشین شدند همیشه مورد هجوم شعبه دیگر آریائی ها – سکاها واقع شدند.
قبل از تشکیل دولت ماد، آریانها بشکل ملوک الطوایفی می زیسته و رئیس هر خانواده با قدرت کامل خانواده را اداره می کرد، و در مواقع جنگ یکی از رؤسای این خانواده فرماندهی لشکر را به عهده می گرفتند که بعدا مقام سلطنت از همین اختیارات بوجود آمد. در آن زمان هیچیک از امراء و سلاطین قدرت رئیس خانواده را تهدید نمی کردند.
از قرن نهم قبل از میلاد سه تیره بزرگ آریائی در سرزمین ایران به حکومت رسیدند، در مشرق باختری ها، در مغرب مادها و در جنوب پارس ها.
آنچه از اخلاق و آداب این زمان روشن است حالت آماده گی قوم آریائی برای حرکت و جنگ و دفاع بوده و در این عصر کشت غلات کاملا مرسوم شده و در دهات و قصبات مزارع رونق بیشتری یافتند. تربیت حیوانات اهلی را عملی ساخته و اسب و سگ از نظر فوایدی که در جنگ و سفر و حضر و نگهبانی رمه و گله داشتند بیشتر اهمیت دادند.
زورمندی جوانان از راه مسابقات کشتی و اسب سواری و تیراندازی و پرتاب سنگ وانداختن و دویدن و ارابه رانی با تمرینات و تشویقات رؤسای خانواده بوجود آمده است.
آریان ها قبل از ظهور زرتشت(آشوزرتشت به عقیده ارسطو دانشمند یونانی و «ادكوس» یك مورخ یونانی در سال 634 قبل از میلاد ظهور كرده است.) مثل سایر اقوام جهان، عوامل طبیعت را پرستش می کردند ولی احترام به پهلوانان نیز تا سر حد پرستش در افسانه ها ذکر شده است.
به خصوص در باره دوران پارت ها یا اشکانیان و پیدایش کلمه پهلوان باید گفت: شرح فتوحات این قوم آریایی و حکومت پانصد ساله آن ها پر از دلاوری ها و کوشش های این مردم است. کلمه پهلوان و پهلوانی، ریشه پارتی است که هر فرد زورمند را منتسب به پارت یا پرتو و پهلو دانسته اند. اینان مردمی جنگجو و شکارچی بودند.
هنستین ، مورخ یونانی می نویسد: » پارت ها جنگ و شکار را دوست داشتند. این قوم از دوران طفولیت تا به هنگام کهولت همیشه با ورزش و تمرینات سخت جنگی و شکار بار آمده بودند «.
مورخین تاریخ قدیم ایران را که در شاهنامه فردوسی به پیشدادیان و کیان وغیره تقسیم شده است با سلسله های قبل از ماد و پارس و هخامنشیان تطبیق می کنند.
پیداست که حماسه های ملی و افسانه های باستانی و داستان های جنگ ایران و توران و پهلوانان نامی ایران رستم و سایر پهلوان ها و داستان های جنگ و رزم آنان و ستیزه با دیوان و غلبه بر عوامل طبیعت و کشتی های مختلف رستم با پهلوانان دیگر، این حقیقت را مسلم می دارد که ایرانی ها از همان وقت به ورزشهای مورد علاقه و احتیاج خود تا چه اندازه دلبستگی داشته و مهر وزریده اند.
مهمترین رشته های ورزشی آن عصر کشتی و زور آوری، اسب سواری، کوه نوردی،تیراندازی با کمان، سنگ اندازی با دست و فلاخن، پرتاب سنگ، دویدن و پریدناز موانع و پرتاب نیزه و زوبین بوده است.
در دوران دولت ماد پرورش اسب و استفاده از آن مورد توجه کامل بوده چنانچه وقتی امرای محلی ماد با هدایا به دربار پادشه آشور رفتند بهترین تحفه آنان اسبهای مادی و لاجورد بوده است .هووخشتر پادشاه ماد، قشونی ترتیب داد که پیاده نظام آن مسلح به تیر و کمان و شمشیر بود، سواره نظام تیراندازان ماهری بودند که از کودکی با است سواری، تیراندازی و قیقاج زدن عادت کرده بودند. مادها به تربیت جوانان و تمرینات ورزشی و فنون رزمی اهمیت می دادند.اسبهای عالی، سوارکاران ممتاز، تیراندازان ماهر، ارابه رانان بی باک و شکارچیان ورزیده و کشتی گیران دلیر همگی بر پایه اهمیت تربیت بدنی جوانان و تقویت قوای جسمی آنان بوده است.
از قول کزیاس مورخ یونانی نقل شده که سکاها (قوم آریائی) زنانشان مانند مردان دلاور و جنگنده بودند چنانچه ملکه سکاها بنام زارین وقتی مُرد مقبره ای برای او ساختند و بر بالای آن مجسمه بزرگی از طلا نصب کرده، آنرا تعظیم و تکریم می کردند چنانکه پهلوانی را کنند.
قسمت عمده تربیت اطفال در دوره کیانی و مادی و هخامنشی و اشکانی و ساسانی پرورش بدن و ورزشهای گوناگون برای زمان صلح و جنگ بودهاست و کودکان را از کوچکی در فنون و استعمال اسلحه گوناگون تعلیم میدادهاند. مهمترین اسلحه تیر و کمان و زوبین بوده تیرو کمان در تمام دورهها به کار میرفتهاست. در ابتدا کاربرد سلاح را پیاده به اطفال میآموختند و بعدها او را به فنون اسبسواری و به کار بردن اسلحه در حالت سواری آشنا میکردهاند. مهمترین ورزشهایی که در آن دوره به کودکان یاد میدادند دویدن، شنا، و تیروکمان و زوبیناندازی و گوی و چوگان و شکار و اسب سواری بودهاست. برای قهرمان و صفات قهرمانی در زبان پارسی واژههای متعددی به کار رفته که چند نمونه از آن در اینجا ذکر میشود. عناوین و صفات قهرمان، گو، گرد، دلیر، مرد، جوانمرد، دلاور، آزاده، راد، رادمرد، راستار نژاد، راست، یل، پرویز، شهسوار، توانا، آزادمرد، هژیر، نامور، اردشیر، نامدار، نیوزاد، بهادر، نامدار، آریا، هورچیتر، پهلو، پهلوان، نبرده، شیرگیر، شیردل.
بنا به گفته استرابون تا پایان سن بیستوچهار که جوانان ایرانی موظف بودند که انواع و اقسام دانستنیها و ورزشها و تعلیمات را فرا گیرند و آنگاه بود که آنها را گردک میخواندند و معلوم است که منظور این بوده که جوان پهلوان و دلیر کوچکی شدهاست. به مرور ایام و در ضمن عمل کارزار از صلح و جنگ به درجه گردی میرسید. در آن دوره مسابقاتی نیز وجود داشت و مسابقهای که بیشتر انجام میشد و مورد توجه بود مسابقه اسب دوانی بود. در مسابقه اسبدوانی و ارابهرانی، اسب مسابقه را اسب ارنوا یا تنها ارنوا میگفتند که به معنی دونده یا به اصطلاح فارسی امروزی «بادپا» است.
در نبردهای ارابه جایزهای که میدادهاند موسوم به ارنوا یعنی اسب بادپا بوده و از اینجا معلوم میشود که برای تشویق اسبسواری و گردونهرانی، هیچ جایزهای را مناسبتر از بخشش اسب بادپا به برنده نمیدانسته اند.
|
behnam5555 |
03-22-2011 05:43 PM |
جملات حکیمانه بزرگان
زندگی بدون آزادی ، شرم آور است . ارد بزرگ
به نتیجه رسیدن امور مهم، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد. چاردینی
ولخرجی شخص را بکارهای زشت وامیدارد. خست دل را سخت می کند اما سخت دلی بهتر از زشت کاریست . کنفوسیوس
آن که خود را به امور کوچک سرگرم میکند چه بسا که توانای کاهای بزرگ را ندارد. لاروشفوکو
پیامد دانایی ، پذیرفتن بار ساماندهی دیگران است . ارد بزرگ
رفتارت سنجه بهتری است برای آنچه هستی تا گفتارت . وین دایر
زندگی بسیار مسحور کننده است فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست. دوما
امیدی به آینده دانایی که چشم به دهان نادان ها دارد نمی رود . ارد بزرگ
مرد بزرگ همیشه آرام است و مرد کوچک مضطرب . کنفوسیوس
دوست داشتن انسانها به معنای دوست داشتن خود به اندازه دیگری است. اسکات پک
رویش نخستین تمدن باشکوه جهان ، از گره خوردن سه تبار ایرانی ماد ، پارس و پارت سرچشمه گرفته است . ارد بزرگ
ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیمودهایم میتوانیم هدایت کنیم. اسکات پک
روان ، همواره تشنه پرواز و بالا بردن خواسته های آدمی است ، این همان ریشه بالندگی آدمی ست . ارد بزرگ
هنر کلید فهم زندگی است. اسکار وایله
تو هرگز نمی توانی همه را راضی کنی . در حقیقت ، اگر بتوانی رضایت خاطر پنجاه درصد از افراد را به دست آوری ، بسیار خوب عمل کرده ای . وین دایر
پیشینه نویسان باختر ، شکست های خویش را پیروزی و نابکاری خویش را مردانگی نوشتند ، همانها دروغ پردازی و خوی جانورگونه خود را به ایرانیان نسبت داده اند .ارد بزرگ
اهل بازار ، پرواز نمی کنند و پرنده هم نمی بینند . ارد بزرگ
اگر زیبایی را آواز سر دهی، حتی در تنهایی بیابان، گوش شنوا خواهی یافت. جبران خلیل جبران
اگر اندازه را نگاه نداریم ادب زحمت می شود و وقار کمروئی ، شجاعت به عربده جوئی می کشد و صراحت به بیحیایی . کنفوسیوس
روند رشد، پیچیده و پر زحمت است و در درازای عمر ادامه دارد. اسکات پک
برای آنکه پرواز کنی ، پیکر خویش را به حال خود رها مکن . ارد بزرگ
در جستجوی نور باش، نور را مییابی. آرنت
سعی کن به جای تکرار و یاد آوری گذشته ، از آن پند بگیری . وین دایر
برای آن که کاری امکانپذیر گردد دیدگان دیگری لازم است، دیدگانی نو. یونک
آرزوهای خویش را ارزشمند بدان که نای پروازت به سوی آرمانهاست . ارد بزرگ
شب آنگاه زیباست که نور را باور داشته باشیم. دوروستان
می توان مردم را براه وظیفه آورد ولاکن نمی توان فهم و ادراک به کسی بخشید . کنفوسیوس
آدمی ساخته افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز میاندیشیده است. مترلینگ
کارآفرین ، زندگی آفرین است پس آفرینی جاودانه بر او . ارد بزرگ
اگر دریچههای ادراک شسته بودند، انسان همه چیز را همان گونه که هست میدید: بیانتها. بلیک
نمی توانی راستین باشی مگر آن که در مسیر جاودانی گام نهی . وین دایر
برده یک ارباب دارد اما جاهطلب به تعداد افرادی که به او کمک میکنند. بردیر فرانسوی
آزاده ، انسان گوشه نشین و رها از غم آدمیان نیست . آزاده زندگی اش را ، به هم میهنان خویش ارزانی داشته و برای سرفرازی میهن کوشش می کند . ارد بزرگ
هیچ وقت به گمان این که وقت دارید ننشینید. زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است. فرانکلین
نیست کسی که سه سال تحصیل کند و از سعی خود نتیجه نگیرد . کنفوسیوس
نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی. هیلزهام
پندار های پاک در دل و روان آزادگان آشیانه دارد . ارد بزرگ
هر قدر به طبیعت نزدیک شوی، زندگانی شایستهتری را پیدا میکنی. نیما یوشیج
از آن رو که ذهن تو قلمروی خاص توست ، می توانی هر فکر تازه ای را چند روزی بیازمایی . وین دایر
اگر زمانی دراز به اعماق نگاه کنی آنگاه اعماق هم به درون تو نظر میاندازند. نیچه
آزادگان میهن پرست در مرداب خودستایی فرو نمی روند . ارد بزرگ
زیبائی در فرا رفتن از روزمرهگیهاست. ورنر هفته
تکبر و خست هزاران صفت خوب را می پوشاند . کنفوسیوس
برای کسی که شگفتزدهی خود نیست معجزهای وجود ندارد. اشنباخ
جشن های بزرگ انگیزه افزایش باروری و پویایی آدمیان می گردد . ارد بزرگ
تفکر در باب خوشبختی، عشق، آزادی، عدالت، خوبی و بدی، تفکر درباره پرسشهایی که بنیاد هستی ما را دگرگون میکند. ادگارمون
|
اکنون ساعت 05:41 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)