به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را ك |
کمرکوه کم هست ازکمرموراینجا ناامیدازدررحمت مشوای باده پرست |
حرف انتخابی یادت رفت
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است گو چه حاجت که به افلاک کشی ایوان را ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد وقت آن است که بدرود کنی زندان را ع |
ببخشید عاشقی راکه چنین باده ی شبگیردهند کافرعشق بودگرنشودباده پرست غ |
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
ز خیل شادی رخت ز دیدار باز ث |
ثانیه فی کبداسماء ولم یکن لاثنین ثمان اذاهما فی الغار پ |
بکن معاملهای وین دل شکسته بخر
که با شکستگی ارزد به صد هزار درست م |
مرغ جانش در قفس چون میطپید
داد مال و آن کنیزک را خرید ش |
شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک
چو بیژن در میان چاه و او من ثریا چون منیژه بر سر چاه دو چشم من بدو چون چشم بیژن ن |
نرگس مست خوشت، گر چه چو من بیمار است ای خوشا نرگس مست تو که خوابی دارد رسن زلف تو در رشته جان من و شمع هر یک از آتش رخسار تو، تابی دارد سلمان ساوجی حافظ در غزلی با مطلع: آن که از سنبل او غالیه تابی دارد باز با دلشدگان ناز و عتابی دارد … به استقبال این غزل رفته و در مقطع غزل مصرعی از این غزل را به عینه میآورد: کی کند سوی دل خسته حافظ نظری چشم مستش که به هر گوشه خرابی دارد ... گ |
اکنون ساعت 03:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)