ز کیمیای خداوند کارگاه وجود
مرا فریشته شد طبع همچو اهریمن |
خداوندی که نام اوست، چون خورشید گسترده
ز مشرقها به مغربها، ز خاورها به خاورها |
دولت او رایتی فراخت که خورشید
پیسه نیارست کرد سایه آن را |
الا یا سایهٔ یزدان و قطب دین پیغمبر
به جود اندر چو بارانها، به خشم اندر چوتندرها |
کردگار اندر فراز شرع و پیغمبر به خلد
مرتضی اندر لب تسنیم و قائم در مغیب |
کف راد تو بازست و فرازست اینهمه کفها
دربارت گشادهست و ببستهست اینهمه درها |
جباه خلق دربارت معفر
وجوه خصم بر خاکت مرمل |
بر سر او تاج او نور فزوده به ملک
در کف او تیغ او خصم کشیده به دم |
تاج نرگس به فرق نرگس
جام زرین خواجه منصور است |
نرگس تازه چو چاه ذقنی شد به مثل
گر بود چاه ز دینار و ز نقره ذقنا |
اکنون ساعت 03:20 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)