در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
آن دلبر عیار مرا دید نشان کرد من در پی آن دلبر عیار برفتم او روی خود آن لحظه ز من باز نهان کرد |
در بیابان جنون سرگشته ام چون گرد باد
همرهی باید مرا مجنون صحرا گرد کو؟ |
وقتست که می نوشم تا برق زند هوشم
وقتست که برپرم چون بال و پرم آمد |
دل زود باورم را به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزون شد تو بناز خود قزودی به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی |
یکی یاری نکوکاری ز هر آفت نگهداری
ظریفی ماه رخساری به صد جان رایگان باشد |
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم |
من كيم آشفته اي ز يار گسسته بيدلي از يار و از ديار گسسته مرغ ملول فتاده در قفس از دام رشته پيوند شاخسار گسسته |
هر كو شراب فرقت روزي چشيده باشد
داند كه سحت باشد قطع اميدواران |
نالید چو مرغ صبحگاهی
روزش چو شبی شد از سیاهی |
یک چشم من اندر غم دلدار گریست
چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وصال آمد او را بستم گفتم نگریستی نباید نگریست |
اکنون ساعت 08:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)