ترک افسانه بگو حافظ و می نوش دمی
که نخفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت |
تنت را دید گل گویی که در باغ
چو مستان جامه را بدرید بر تن |
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمه شب دوش به بالین من آمد و بنشست |
تا چه خواهد کرد با ما آب و رنگ عارضت
حالیا نیرنگ نقشی خوش بر آب انداختی |
یا باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غم دیده ی ما شاد نکرد |
در انتظار رویت ما و امیدواری
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابی |
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر ناسره بفروخته بود |
ديده از اشك و دل از داغ ولب از آه پر است
عشق در هر گذري رنگ دگر ميريزد //صائب تبریزی |
دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه ازین زجر |
رجب بیرون شد و شعبان درآمد
برون شد جان ز تن جانان درآمد |
اکنون ساعت 05:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)