در خانگه نگنجد اسرار عشقبازي
جام مي مغانه هم با مغان توان زد |
درويش نمیپرسی و ترسم که نباشد انديشه آمرزش و پروای ثوابت |
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه |
هر ناله و فرياد که کردم نشنيدی پيداست نگارا که بلند است جنابت |
تا در ره پیری بچه آیین روی ایدل
باری به غلط صرف شد ایام شبابت |
تا مرد سخن نگفته باشد
عيب و هنرش نهفته باشد |
دل از جواهر مهرت چو صیقلی دارد
بود ز زنگ حوادث هر آینه مصقول |
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست
بنازم دلبر خود را که حسنش آن و این دارد |
در شگفتم که در اين مدت ايام فراق برگرفتی ز حريفان دل و دل میدادت |
تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام شمه اي از نفحات نفس يار بيار |
اکنون ساعت 12:01 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)