لطیفه ای ست نهانی که عشق ازو برخیزد
که نام آن نه لب لعل و خط زنگاری ست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد سلامت همه آفاق در سلامت توست به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد |
در خرابات مغان ما نیز هم منزل کنیم
کاین چنین رفته ست در عهد ازل تقدیر ما |
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی کاتش اندر گنه آدم و حوا بزنم |
مستم کن آنچنان که ندانم ز بیخودی
در عرصه ی خیال که آمد کدام رفت |
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو |
وگر رسم فنا خواهی که از عالم براندازی
برافشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت |
تنها نه ز راز دل من پرده بر افتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود |
دیدن روی تو را دیده ی جان بین باید
وین کجا مرتبه ی چشم جهان بین من است |
تو با خدای خود انداز کار ودل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند |
اکنون ساعت 01:23 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)