سلام روزی خانمی در حال بازی گلف بود کهتوپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کردهاست. قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو رابرآورده می کنم . زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی منیادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آنرا میگیرد. زن گفت : اشکال ندارد ! زن برای اولین آرزویش میخواستکه زیباترین زن دنیا شود ! قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با اینآرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد؟ زن جواب داد : اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به مننگاه میکند ! بنابراین اجی مجی ....... و او زیباترین زن جهان شد ! برای آرزوی دوم خود، زن میخواست که ثروتمندترین زن جهان باشد ! قورباغه گفت : این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10برابر از تو ثروتمندتر می شود. زن گفت اشکالی ندارد ! چون هرچه من دارم مالاوست و هرچه او دارد مال من است ... بنابراین اجی مجی ....... و اوثروتمندترین زن جهان شد ! سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جوابداد : من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم وشوهرم...!!! نتیجه داستان : زنان زرنگ هستند بنابراین با آنهادر نیفتید ! قابل توجه خانمها : همین جا توقف کنید و همچنان حسخوبی داشته باشید !!! . . . . . . قابل توجهآقایان : مرد سکته قلبی، 10 برابر خفیف تر از زن خود را گرفت ! نتیجه داستان : * نکته : اگر شما زن هستید و همچنان در حال خواندن هستید فقط این رامیرساند که زن ها هیچ وقت حرف آدم را گوش نمیدهند ********** |
راز جعبه کفش |
لقمان و پسرش !! |
مادرید، 20 مایل
تابلویی سبز رنگ به سرعت از کنارمان می گذرد: |
دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد ، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند. نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید : ‘میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟ ‘ یک دفعه کلاس از خنده ترکید … بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند : "اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی" او با همین یک جمله نشان داد که قابل اطمینان ترین فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه باشند. او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود. به یکی می گفت چشم عسلی و به یکی ابرو کمانی و … . به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود. آری ویژگی برجسته او در تعریف و تمجید هایش از دیگران بود که واقعاً به حرف هایش ایمان داشت و دقیقاً به جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد. مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا! و حق هم داشت. آشپزی خواهرم حرف نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او توی هفته اول چگونه این را فهمیده بود. سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به او علاقه مندم. پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام را جذابیت سحر آمیزش می دانستم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت : ‘برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود ! ‘ در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم. دخترم بسیار زیبا ست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند. روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست؟ همسرم جواب داد : من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری او هستم. و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید. |
راز جعبه کفش |
پسرک بد اخلاق |
صورتحساب |
|
|
اکنون ساعت 03:40 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)