وگر رسم فنا خواهی که از عالم بر اندازی
بر افشان تا فرو ریزد هزاران جان ز هر مویت |
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلك شيوه او پرده دري بود:53: |
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کاینه خدای نما می فرستمت |
تنت به ناز طبيبان نيازمند مباد
وجود نازكت آزرده گزند مباد:53: |
دل ما بدور رویت ز چمن فراغ دارد
که چو سرو پای بندست و چو لاله داغ دارد |
دلا منال ز بیداد و جور یار که یار {قیژه} تو را نصیب همین کرد و این از آن دادست
|
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم |
ماجرای من ومعشوق مرا پایان نیست
هر چه آغاز نداردنپذیرد انجام:53: |
ما بدين در نه پي حشمت و جاه آمده ايم
از بد حادثه اينجا به پناه آمده ايم ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم |
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کار ساز بنده نواز:53: |
ز رقيب ديو سيرت به خداي خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدا را |
الا اي طوطي گوياي اسرار
مبادا خاليت شكر زمنقار:53: |
روز و شب فکر من اینست و هم شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم |
ما آزموده ايم درين شهر بخت خويش
بيرون كشيد بايد ازين ورطه رخت خويش:53: |
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها |
اي پادشه خوبان داد از غم تنهايي
دل بي تو به جان آمد وقت است كه بازآيي |
یارب کجاست محرم رازی که یک زمان
دل شرح آن دهد که چه گفت وچها شنید |
در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد
عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد |
دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
دد و دامت کمین از پیش و از پس |
ساقی بیا که عشق ندا میکند بلند
کانکس که گفت قصه ماهم زما شنید |
دام سخت است مگر يار شودلطف خدا
ورنه آدم نبرد صرفه ز شيطان رجيم |
مژگان تو تا تیغ جهانگیر برآرد
بس کشته دل زنده که بر یکدیگر افتاد |
در ميخانه ام بگشا كه هيچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ورنه سخن اين بود وماگفتيم |
ما شبي دست برآريم و دعايي بكنيم
غم هجران ترا چاره ز جايي بكنيم دل بيمار شد از دست رفيقان مددي تا طبيبي سرش آريم و دوايي بكنيم |
مژدگاني بده اي خلوتي نافه گشاي
كه زصحراي ختن آهوي مشكين آمد:53: |
در خرمن صد غاقل زاهد زند آتش
آن داغ كه بر اين دل ديوانه نهاديم |
ما چو داديم دل وديده به طوفان بلا
گو بيا سيل غم وخانه زبنياد ببر:53: |
رهرو منزل عشقيم و ز سر حد عدم
تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم |
ما آزموده ايم درين شهر بخت خويش
بيرون كشيد بايد ازين ورطه رخت خويش:53: |
شده ام خراب و بدنام و هنوز اميدوارم
كه به همت عزيزان برسم به نيك نامي |
منال اي دل كه در زنجير زلفش
همه جمعيت است اشفته حالي:53: |
با حرف ي بايد شروع مي كردين ;)
ياد باد آنكه خرابات نشين بودم و مست وانچه در مسجدم امروز كم است آنجا بود |
راست مي گيد معذرت
دل من از هوس بوي تو اي مونس جان خاك راهي است كه دردست نسيم افتاده است:53: |
تكيه بر جاي بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگي همه آماده كني |
ياري اندر كس نمي بينم ياران را چه شد
دوستي كي آخر آمد دوستداران را چه شد |
در شب هجران مرا پروانه وصلي فرست
ورنه از سورت جهاني را بسوزانم چو شمع |
عرض ومال از در ميخانه نشايد اندوخت
هر كه اين آب خورد رخت به دريا فكنش |
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
كاين سر پرهوس شود خاك در سراي تو |
وصل خورشيدبه شب پره اعمي نرسد
كه در آن آينه صاحب نظران حيرانند |
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود
از گوشه اي برون آي اي كوكب هدايت |
اکنون ساعت 01:28 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)