کاش می شد که پریشان تو باشم
یا نباشم یا از آن تو باشم |
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی تو از اين چه سود داری که نمیکنی مدارا |
اتفاقم به سر کوی کسی افتادست
که در آن کوی چو من کشته بسی افتادست خبر ما برسانید به مرغان چمن که هم آواز شما در قفسی افتادست |
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشينی ور نه هر فتنه که بينی همه از خود بينی |
یا رب آن شاه وش ِ ماه رخ زهره بین
در یکتــای که و گوهـر یکـدانـۀ کیست |
تا زهره و مه در آسمان گشت پدید
بهتر ز می ناب کسی هیچ ندید |
دوستان گویند سعدی خیمه بر گلزار زن
من گلی را دوست میدارم که در گلزار نیست |
توانم آنكه نيازارم اندرون كسي حسود را چه كنم زخود بهرنج درست |
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست زان روی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده شدهست |
تا راه قلندری نپویی نشود رخساره بخون دل نشویی نشود |
اکنون ساعت 09:29 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)