دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد رخ فرسوده زردم غم صحرای تو دارد ق |
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم ب |
بس كه بد ميگذرد زندگي اهل جهان
مردم ازعمر چو سالي گذرد عيد كنند ك |
کرد مرامش ره و رفتار خویش
ماند غرامت زده از کار خویش ش |
شمشير کشيدي و بخونم ننشاندي
افسوس که آغاز تو انجام ندارد ح |
حالیا خانه بر انداز دل و دین منست
تا هم آغوش که می خسبد و همخانه کیست ن |
نکتهها میگفت او آمیخته
در جلاب قند زهری ریخته |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست ف |
فلک جنیبه کش شاه نصرت الدین است
بیا ببین ملکش دست در رکاب زده ل |
لاله بوی می نوشین بشنید از دم صبح
داغ دل بود به امید دوا باز آمد ز |
اکنون ساعت 04:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)