دوران همینويسد بر عارضش خطی خوش
يا رب نوشته بد از يار ما بگردان |
تاگریزان گشتی ای نیلوفری چشم از برم
در غمت از لاغری چون شاخه نیلوفرم تا گرفتی از حریقان جام سیمین چون هلال چون شفق خونابه ل می چکد از ساغرم |
منم در شيوه و در شيون تو
غلام هندوي چوبك زن تــــــو |
وگر عقلست آن پر فن چرا عقلي بود دشمن كه مكر عقل بد در تن كند بنياد صورت را |
آه، به یکبارگی یار کم ما گرفت
چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت |
تشبيه ندارد او وز لطف روا دارد زيرا كه همي داند ضعف نظر ما را |
آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر
از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد |
دوش در خيل غلامان درش میرفتم
گفت ای عاشق بيچاره تو باری چه کسی |
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم |
محراب ابرويت بنما تا سحرگهی
دست دعا برآرم و در گردن آرمت |
اکنون ساعت 08:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)