ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر رهروی که در گذر آید د |
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس و |
ور چنین زیر خم زلف نهد دانه ی خال
ای بسا مرغ خرد را که به دام اندازد چ |
چیست این سقف بلند ساده بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست ب |
بیفشان جرعه ای بر خاک و حال اهل دل بشنو
که از جمشید و کیخسرو ، فراوان داستان دارد ر |
راست چون سوسن وگل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه تو را در دل بود ز |
ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار
مدام خون جگر می خورم ز خوان فراق خ |
خوش بسوز از غمش ای شمع که اینک من نیز
هم بدین کار کمر بسته و برخاسته ام س |
سر به زانوی تفکر برده پیش
محو گشته در پریشانی خویش غ |
غم که می آید
غم که می آید در و دیوار ، شاعر میشود / در تو زندانی ترین رفتار شاعر میشود نجمه زارع میم |
اکنون ساعت 06:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)