مكانها بي مكان گردد زمينها جمله كان گردد چو عشق او دهد تشريف يك لحظه دياري را |
آن چه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست |
تو اگر اوصاف خواهي هست فردوس برين از صفا و نور سر بنده كمين تبريز را |
ای عاشق دل سوخته اندوه مدار
رو نی به کام عاشقان گردد کار |
روز در کسب هنر کوش که می خوردن روز
دل چون آينه در زنگ ظلام اندازد |
در عشق موافقت بود چون جاني در مذهب هر ظريف معني داني از سي و دو دندان چو يكي گشت دراز بي دندان شد تن از چنان دنداني |
رخساره ات تازه گل گلشن روح
نازك بود ان قدر كه هر شام و صبوح |
سعید جان با ی باید شعر میگفتی
حبس كن مر شيره را در خنب حق تا بجوشد وارهد از نيك و بي |
يارب چه چشمه ايست محبت که من ز آن
یــک قــطـــره خــوردم و دريــــا گريـســتــم |
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید |
اکنون ساعت 10:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)