پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   اشعار زیبا - اشعاری که دوستشان داریم برای تقدیم به عزیزانتان یا برای دل خودتان (http://p30city.net/showthread.php?t=1851)

Omid7 03-12-2010 09:59 AM

به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم می ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

Omid7 03-12-2010 10:38 AM

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

// بابا طاهر

---------------------------------------------
چه ســازی؟ خنجری با نـیــش پــــولاد؟
زنـی بــر دیـــده، "دل" گــردانـــــی آزاد؟

ندانی دیده ات دیری است بسته ست؟
کنون دل را ببین در خون نشسته ست

دلـی پـر درد بـــا امـــیـــــــد دیــــــــــــدار
دلـی از ســرّ عشـق یـــــــار، بــــیـــمـار

چـو خـنـجــر را زنـی دل پـــــاره گــــــردد
دل عـــاشــق هـمــــــــــی آواره گــــردد

مــــــزن آن دیــده را! دیـــری است مرده
کز ایـن دنــیـــــــــا فـقـط روزی شـمــرده

تـــو در ایــن عــمـــر تــا ایـنـجـا رسیـدی
خــــــــدا بــــا آن بـــزرگــی را نــدیــــدی

تـــو خــواهــی دیــده گـــردد پــاره پـــاره
ولـــــــــی از او نــپــرســی راه چـــــاره؟

بــدان ایــزد پــنــاه عــاشــقـــــان اســت
مـقـلـب در زمــیــن و آســـمــان اســـت

اگـــــــر ســـرّی به دل داری بـــدو گـــــــو
اگــــر نــــوری بـه ره خـواهی از او جــــو

ره مــقــصــد ز ایــزد پـــرســــد عـــاقــــل
وگـــرنـــه کشـتـن "دل" را چــه حــاصــل

Omid7 03-12-2010 10:51 AM

ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبي و پر از مهر ، به ما مي خندد !
يا زميني را که، دلش ازسردي شب هاي خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبريز شد و
نفسي از سر اميد کشيد
ودر آغاز بهار ، دشتي از ياس سپيد
زير پاهامان ريخت ،
تا بگويد که هنوز، پر امنيت احساس خداست !
ماه من غصه چرا !؟!
تو مرا داري و من
هر شب و روز ،
آرزويم ، همه خوشبختي توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از ياس سخن ها گفتن
کارآن هايي نيست ، که خدا را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزي، مثل باران باريد
يا دل شيشه اي ات ، از لب پنجره عشق ، زمين خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادي وا کن
وبگو با دل خود ،که خدا هست ، خدا هست !
او هماني است که در تار ترين لحظه شب، راه نوراني اميد
نشانم مي داد ...
او هماني است که هر لحظه دلش مي خواهد ، همه زندگي ام ،
غرق شادي باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معني خوشبختي ،
بودن اندوه است ...!
اين همه غصه و غم ، اين همه شادي و شور
چه بخواهي و چه نه ! ميوه يک باغند
همه را با هم و با عشق بچين ...
ولي از ياد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاري است پر از ياد خدا
و در آن باز کسي مي خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟!

zahra48 03-12-2010 09:09 PM

چشمت به چشم ما و دلت پيش ديگري ست
جاي گلايه نيست! كه اين رسم دلبري ست

هر كس گذشت از نظرت، در دلت نشست
تنها گناه اينه ها زود باوري ست

مهرت به خلق بيشتر از جور بر من است
سهم برابر همگان، نابرابري ست

دشنام يا دعاي تو در حق من يكي است
اي افتاب، هر چه كني ذره پروري ست!

ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهي فقط سكوت سزاي سبكسري ست.........اين شعرازبي وفايي عشقمه

Setare 03-13-2010 06:27 AM

من از آنکه گردم به مستی هلاک
به آیین مستان بریدم به خاک
به آب خرابات غسلم دهید
پس آنگاه بر دوش مستم نهید
به تابوتی از چوب تاکم کنید
به راه خرابات خاکم کنید
مریزید بر گور من جز شراب
میارید در ماتمم جز رباب
"مبادا عزیزان که در مرگ من
بنالد بجز مطرب و چنگ زن"

تو خود حافظا سر ز مستی متاب
که سلطان نخواهد خراج از خراب

raha_10 03-13-2010 09:53 AM

بگو كه دلدارت منم،ياروفادارت منم
بگو تو راه عاشقي هميشه غم خوارت منم
بگو كه شيرينم تويي حالا كه فرهادت منم
تنها اشاره اي بكن تا دل به دريا بزنم
بيا تا چشم پنجره پر بشه از نگاه تو
بيا تا چشم عاشقم ببينه روي ماه تو
بگو خيالت همه شب يه لحظه تنهام نذاره
اگه تو مهربون باشي غم تو دلم جا نداره
گفتم خريدارت منم گفتي كه سخته باورش
گفتم قسم به عشقمون گفتي بمون تاآخرش
گفتم كه پا به پاي تو راهي ميشم تو جاده ها
گفتي كه راه ما شده از اين به بعد ازهم جدا
گفتم كه ديوونه نشويه خواهشي دارم بمون
گفتي كه ديوونه تويي آهنگ رفتن رو بخون
بگوكه دوست داري منو ساده وبي ريابگو
خسته ام از دو رنگيا بيا و از صفا بگو
نگو توكه اين زمونه عاشقي معنا نداره
نگو شب جدائيا راهي به فردا نداره
بگو هنوزم دلامون ميتونه مهربون باشه
مثل ستاره مثل ماه چراغ آسمون باشه
بيا كه همصدا بشيم توآسمون رها بشيم
اول راه عاشقي آخر عاشقا بشيم
بيا تا با هم بخونم قصه ي با هم بودنو
بيا تا باور بكنيم ما شدن تو و منو
بگوكه عشق از آدما غصه ها رو دور ميكنه
غم ها رو آتيش ميزنه دلا رو پر نور ميكنه
بگوكه با من ميموني هميشه يار من تويي
توآسمون بي كسي داروندار من تويي
منتظرم يه روز بيا د بهاروهمرات بياري
من يه كوير تشنه ام منتظرم تا بباري

raha_10 03-13-2010 10:06 AM

گفتی چو خورشید زنم سوی تو پر
چون ماه شبی میکنم ازپنجره سر
اندوه که خورشیدشدی تنگ غروب
افسوس که مهتاب شدی وقت سحر

فرگل 03-13-2010 10:09 AM

بريز اي اشك ناكامي
بريز از بي سرانجامي

كه نفرين دلي ، قلبي شكسته
پس اين بي سرانجامي نشسته

كه آه سينه سوز مهربوني
سر راه مرا از پيش بسته

دلم رنجيده از زخم زبونها
به ظاهر مهربوني ديدن از نامهربونها

خيال كردم يكي دلسوزمونه
براي گريه هام دل ميسوزونه

خيال كردم يكي داره هواي كارما رو
اگه مونديم تو اين كار زمونه

Omid7 03-13-2010 10:16 AM


شب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست

متن خبر که یک قلم بی تو سیاه شد جهان
حاشیه رفتنم دگر نامه سیاه کردنست

چون تو نه در مقابلی عکس تو پیش رونهیم
اینهم از آب و آینه خواهش ماه کردنست

نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست

ماه عباد تست و من با لب روزه دار ازین
قول و غزل نوشتنم بیم گناه کردنست

لیک چراغ ذوق هم این همه کشته داشتن
چشمه به گل گرفتن و ماه به چاه کردنست

غفلت کائنات را جنبش سایه ها همه
سجده به کاخ کبریا خواه نخواه کردنست

از غم خود بپرس کو با دل ما چه می کند
این هم اگر چه شکوه شحنه به شاه کردنست

عهد تو سایه و صبا گو بشکن که راه من
رو به حریم کعبه لطف آله کردنست

گاه به گاه پرسشی کن که زکوه زندگی
پرسش حال دوستان گاه به گاه کردنست

بوسه تو به کام من کوه نورد تشنه را
کوزه آب زندگی توشه راه کردنست

خود برسان به شهریار ایکه درین محیط غم
بی تو نفس کشیدنم عمر تباه کردنست

// شهریار


فرگل 03-13-2010 10:38 AM

شبی غمگین شبی بارانی و سرد
مرادر غربت فردا رها كرد
دلم درحسرت دیدار او ماند
مرا چشم انتظار كوچه ها كرد
به من گفت تنها و غریب است
ببین با غربتش با من چه ها كرد
تمام هستیم بود و ندانست
كه درقلبم چه آشوبی به پاكرد
و او هرگز شكستم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیا صداكرد


اکنون ساعت 04:26 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)