طرف چمن و طواف بستان
بی لاله عذرا خوش نباشد د |
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت ی |
یار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را // ه |
همیشه پیشه من عاشقی و رندی بود
دگر بکوشم و مشغول کار خود باشم پ |
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را
الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را ش |
شرمش از چشم می پرستان باد
نرگس مست اگر بروید باز ط |
طی مکان بین وزمان در سلوک شعر
کاین طفل یکشبه ره یکساله می رود ق |
قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم ز |
طواف کعبه نخواهم که چهار دیوار است طواف کعبه ی من دیدن رخ یار است |
زچشم شوخ تو جان کی توان برد که دائم با کمان اندر کمینست ک |
کوزه چو من عاشق زاری بوده است در بند سر زلف نگاری بودهست
ف |
فقر ظاهر مبین که حافظ را
سینه گنجینه ی محبت اوست س |
سپاس و آفرین آن پادشا را
که گیتى را پدید آورد و مارا بدو زیباست ملک و پادشایى که هر گز ناید از ملکش جدایى ه |
هر دم به خون دیده چه حاجت وضو چو نیست
بی طاق ابروی تو نماز مرا جواز ز |
ز بیخودی طلب یارمیکند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارونست م |
مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
ای نسیم سحری یاد دهش عهد قدیم گ |
گر من آلوده دامنم چه عجب همه عالم گواه عصمت اوست ش |
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو // ن |
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر نهادم آینه ها در مقابل رخ دوست ب |
بیا به شام غریبان و آب دیده من بین
بسان باده صافی در آبگینه شامی ت |
تا ابد بوی محبت بمشامش نرسد
هرکه خاک در میخانه برخسار نرفت ل |
لمع البرق من الطورو الست به
قلعلی لک آت بشهاب قبس س |
ساقی بیار باده و با محتسب بگو
انکار ما مکن که چنین جام جم نداشت ی |
یاری انــدر کس نمیـبـیـنـم یاران را چــه شد
دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد // ل |
لطف خدا بیشتر از جرم ماست
نکته سربسته چه دانی خموش ع |
عافیت می طلبد خاطرم ار بگذارند
غمزه شوخش و آن طره طرار دگر ر |
رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد
همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع ش |
شراب خانگی ام بس می مغانه بیار
حریف باده رسید ای رفیق توبه وداغ د |
دیدی که یار جز سر جور و جفا نداشت
بشکست عهدو ز غم ما هیچ غم نداشت آ |
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا ب |
بی خیالش مباد منظر چشم
زانکه این گوشه جای خلوت اوست ن |
نازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند ر |
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست س |
سخن گفتن غزل خواندن سرودن
من و شب های غربت تا سحرگاه چو شمعی گریه کردن نا غنودن چه خوش باشد غم دل با تو گفتن وزان خوشتر امید با تو بودن " و " |
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت خ |
خدا را رحمي اي منعم كه درويش سر كويت
دري ديگر نمي داند ررهي ديگر نمي گيرد // د |
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد ف |
فقر ظاهر مبین که حافظ را
سینه گنجینه ی محبت اوست ج |
صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست |
امید جون حرفت یادت رفت
گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت ، رفت ور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت ، رفت م |
اکنون ساعت 09:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)