همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها |
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید
هلال عید در ابروی یار باید دید |
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای مرحبا |
ای که با سلسله زلف دراز آمدهای
فرصتت باد که دیوانه نواز آمدهای |
کی دهد دست این غرض یا رب که همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پریشان شما |
یا رب اندر کنف سایه آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود |
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است
این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد |
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست |
قوت شاعرهٔ من سحر از فرط ملال
متنفر شده از بنده گریزان میرفت |
گر چه دوریم از بساط قرب همت دور نیست
بنده شاه شماییم و ثناخوان شما |
اکنون ساعت 10:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)