يکي مي پرسد اندوه تو از چيست؟
سبب ساز سکوت مبهمت کيست؟ برايش صادقانه مي نويسم براي آنکه بايد باشد و نيست |
تو آب نه اي خاك نه اي تو دگري
بيرون ز جهان آب و گل در سفري |
ياد وصال می کنم،دیده پر آب می شود
شرح فراق می دهم،سینه کباب می شود |
دانم كه در آتشي و بگذاشتمت باشد كه در اين واقعه استاد شوي |
یـارم تویی در عــالم، یـار دگر ندارم
تا در تنم بُوَد جان، دل از تو بر ندارم |
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد وقت آن است که بدرود کنی زندان را |
اي جان جهان ار تو چه باشدكميي كز ديدن تو شاد شود آدميي |
یک دل بنما که در ره او بر چهره نه خال حیرت آمد |
دي از سر سوداي تو من شوريده
رفتم به چمن جامه چو گل بدريده از جمله خوشيهاي بهارم بي تو جز آب روان نيامد اندر ديده |
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاکروی که بود تردامن شد گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن شد |
اکنون ساعت 10:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)