غلام همت آنم که گر زدست برآید
دست به کاری زنم که غصه سرآید |
تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری
نگاه مینکنی آب چشم پیدا را |
این چشمه ی کوچک به چشم فکرت
بحریست که بی کُنه و بیکران است |
چو چشمش مست را مخمور مگذار
به یاد لعلش ای ساقی بده می |
ساقی چمن و گل را بی روی تو رنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی |
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم |
سر ما و در میخانه که طرف بامش
به فلک بر شد و دیوار بدین کوتاهی |
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد |
اکنون ساعت 10:39 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)