ما را ز خیال تو چه پروای شراب است |
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را |
از شه چو دید او مژدهای آورد در حین سجدهای
تبریز را از وعدهای کارزد به این هر دو سرا |
تو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیر
که مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورد |
خوش اشت خلوت اگر یار یار من باشد
نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد |
دل غمین و سرگردان، واژه ها غزل افشان
شاعرانه می سوزد ، یک جوان آبی رنگ من ترانه ای رنگین ، کوله بارم آهنگین من چه عالمی دارم ،در جهان آبی رنگ |
راز این داغ نه در سجدهی طولانی ماست بوسهی اوست که چون مهر به پیشانی ماست شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجرهای در دل سیمانی ماست |
آخر مرادیوانه خواهد کرد این عشق سرشار از پریشانی
در غربت یک حس رویایی یا وسعت سر درگریبانی من انتظار چشمهایم را دیشب برای پنجره گفتم بابغض سنگینی ترک خوردیم در التهاب شهر بارانی |
عشقبازی و جوانی و شراب لعل فام |
جوانی بر سر کوچ است دریاب این جوانی را
که شهری باز کی بیند غریب کاروانی را خمیده پشت از آن گشتند پیران جهاندیده که اندر خاک می جویند ایام جوانی را |
اکنون ساعت 10:07 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)