کو کریمی که ز بزم طربش غمزده ای
جرعه ای در کشد و دفع خماری بکند؟ "س" |
سرنوشت من و دل بی سر و سامانی بود به قضا و قدَر اینجا بگذارید مرا // آ |
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغی است کزین خانه به آن خانه برند ک |
کـی دل سنگ تـو را آه بـه هـم می ریـزد
سنگ در بـرکه می انـدازم و می پنـدارم با همـین سنـگ زدن مـاه بـه هـم می ریـزد ز |
زندگی جز نفسی نیست غنیمت شمرش
نیست امید که همواره نفس برگردد د |
ببخشید
یادم رفته بود حرف ز رو دیدم با این حرف شروع کردم
|
در خور ماندن نداند هیچ روشن فکر جهان را
شبنمی بودم که هم دیر آمدم هم زود رفتم م |
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم ن مولوی |
نیست در دنیای پیدا جلوه گاه راز عشق
دیده را برهم گذار و یار پنهان را ببین جلوه معنی کند روشن دلان را محو شوق سهراب سپهری و |
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح والخسران والتجر // ... |
اکنون ساعت 04:29 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)