مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید از غم هجر مکن ناله و … ص |
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت گل بخندید که از راست نرنجیم ولی هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت // ن |
نگار من چو بر سیمین میان زرین کمر بندد هر آن کاو را ببیند کی دل اندر سیم و زر بندد طمع … م |
مرغ زیرک نزند در چمنش پرده سرای هر بهاری که به دنباله خزانی دارد // ب |
با ضعیفان هر که گرمی کرد عالمگیر شد
ذره پرور باش تا خورشید تابانت کند. م |
من اگر کامروا و گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند // س |
… ساقی آن جام لبریز را بده بادهٔ عشرت انگیز را ش |
شبی گریم شبی نالم زهجرت داد از این شبها به شبهای غمت درمانده ام ، فریاد از این شبها // ز |
ز فراغ چون نلالم من دل شکسته چو نی ؟
که بسوخت بند بندم ز حرارت جدایی ذ |
ذوق چیست آگاه معنی آمدن
نه بتقوی نه بفتوی آمدن // ه |
اکنون ساعت 11:31 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)