من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم تو را گاهی گذر کن سوی من ، تا در گذر بینم تو را افتاده بر خاک درت ، خوش آنکه آیی بر سرم تو زیر پا بینی و من بالای سر بینم تو را |
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین
کاین اشارت ز جهان گذران مارا بس یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم دولت صحبت آن مونس جان ما را بس |
خون شد دل پاره پارهٔ ما
مُردیم و نکرد چارهٔ ما دادیم به کفر زلفش ایمان شاید که شود کفارهٔ ما بندیم ز شکوه لب و لیکن خون میچکد از نظارهٔ ما با اینهمه غم ، نمیشود آب آه از دل سنگ خارهٔ ما |
سنگ وگل را کنداز یمن نظر لعل وعقیق
هرکه قدر نفس باد یمانی داند ای که از دفترعقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست |
زبان ز نکته فرو ماند و راز من باقی است بضاعت سخن آخر شد و سخن باقی است گمان مبر که تو چون بگذری جهان بگذشت هزار شمع بکشتند و انجمن باقی است |
یارب این شمع شب افروز زکاشانه ی کیست؟
جانِ ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست؟ حالیا خانه برانداز دل ودین من است تا درآغوش که می خسبدو در خانه ی کیست؟ |
نی قصهی آن شمع چگل بتوان گفت نی حال دل سوخته دل بتوان گفت غم در دل تنگ من از آن است که نیست یک دوست که با او غم دل بتوان گفت ... |
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که آشنا سخن آشنا نگه دارد |
حریف وحشت دل دیدهٔ حیران نمیگردد گهر مشکل فراهم آورد اجزای دریا را سخن تا در جهان باقی ست از معدومی آزادم زبان گفتگوها بال پروازست عنقا را |
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
حریف خانه و گرمابه و گلستان باش |
اکنون ساعت 12:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)