پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر و ادبیات (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=49)
-   -   کشکول نکته ها (http://p30city.net/showthread.php?t=29575)

behnam5555 03-28-2011 09:14 PM


سال2008میلادی
سال بزرگداشت ملا نصر الدین




ترکیه پس از بزرگداشت هشتصدمین سال تولد مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی، که در سال گذشته برگزار شد سال ۲۰۰۸ میلادی را به بزرگداشت از ملا نصر الدین اختصاص داده است.
ملا نصرالدین در کشورهای افغانستان، ایران، ترکیه، ازبکستان و جمهوری آذربایجان از شخصیت های مهم بذله گویی و فکاهی شناخته می شود و این کشورها در مورد انتساب این شخصیت با یکدیگر اختلاف نظر دارند.
اما ملا نصرالدین در افغانستان چه جایگاهی دارد و مردم او را چگونه می شناسند؟ کمتر کسی در افغانستان پیدا می شود که نام ملا نصرالدین و فکاهه های او برایش آشنا نباشد. مردم این کشور در زندگی روزمره خود بارها از این نام و فکاهی های متعلق و یا منسوب به او، برای خنداندن همدیگر استفاده می کنند.

شخصیت حقیقی؟
ملا نصرالدین واقعا کی بود؟ آیا او دارای شخصیت حقیقی است و یا این که با گذشت زمان، مردم چنین شخصیتی را از خود ساخته و پرداخته اند؟
دکتر عبدالغفور آرزو، محقق ادبی و نویسنده کتاب "سیاه سپید اندرون" بر این نظر است که ملا نصرالدین ممکن است شخصیتی حقیقی بوده باشد ولی در طول زمانها و در مناطق مختلفی از جهان از یک شخصیت واحد، چندین شخصیت ساخته شده است. به گفته آقای آرزو، دلیل چنین امری موجودیت استبداد و نظام های اقتدارگرا در جوامعی بوده است که مردم نمی توانستند خواست های مشروع خود را به گوش مسئولان برسانند.
او می گوید: "این روایتگری و انتساب همه دردهای ناگفته به راویان ناشناخته، نتیجه استبداد است. یکی از ویژگی های جوامع استبدادی چنین است: "من نمی گویم، دیگران گفته اند."

ملا نصر دین

این محقق افغان به این باور است که نام ملا نصرالدین هم با چنین ترکیبی (ملا نصر دین) به شکل تصادفی مطرح نشده است.آقای آرزو می گوید: "ملا نصرالدین هم ملا است، یعنی فهم فقاهتی دینی دارد به صورت متعادل و اندک و هم نشاندهنده واژه نصر، یعنی پیروزی است."
ملا نصرالدین بنا به روایتی در سال ۱۲۰۸ در خراسان و در زمان حکومت سلجوقیان متولد شد. برخی منابع او را هم عصر تیمور دانسته ‌اند.

ملا نصرالدین، از شرق تا غرب
در نزدیک آق‌شهر از توابع قونیه محلی است که با قفلی بزرگ بسته شده و می‌گویند که قبر ملانصرالدین در آنجاست.
مجسمه منسوب به ملا نصرالدین در شهر بخارا در ازبکستان امروز قرار دارد (تصویر فوق) ضمن اینکه در مسکو نیز مجسمه ای از او ساخته شده که در محوطه مقابل ایستگاه مترو "مالادوژنایا" واقع در غرب مسکو نصب شده است.
ملا نصرالدین را برخی پژوهشگران به عنوان عارف و صوفی شوریده حال نیز معرفی کرده اند ولی این جنبه از شخصیت او کمتر شناخته شده و معروف است.
صداها کتاب از فکاهه های ملانصرالدین به زبان های مختلف جهان از جمله انگلیسی، روسی، آلمانی، عربی و چینیی تا حالا منتشر شده است. از این شخصیت مهم طنز و بذله گویی، چندین فیلم و نمایشنامه نیز در آمریکا، چین و هند ساخته شده است.
یک روانشناس آمریکایی در دانشگاه برکلی بر اساس داستانی از ملا نصرالدین، نظریه جدیدی را در روانشاسی مطرح کرده که به نام "تئوری ملانصرالدین در مورد نارسیسم" شهرت جهانی یافته است.
ملا نصرالدین را در کشورهای مختلف به نام های خاصی می شناسند، در ترکیه به نام "هوجا نصرتین" معروف است و در میان عرب زبانان به "حجا" و یا "خواجه" شهرت دارد.
ترکیه که در نظر دارد امسال به مناسبت هشتصدمین سال تولد ملا نصرالدین مراسم ویژه ای را در مورد این شخصیت نماد طنز و فکاهی برگزار کند، نشان ویژه ای را نیز به این مناسبت تهیه کرده است.


behnam5555 03-28-2011 09:17 PM




پریا

احمد شاملو

یكی بود
یكی نبود

زیر گنبد كبود

لخت و عور تنگ غروب سه تا پری نشسه بود.

زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.

گیس شون قد كمون رنگ شبق

از كمون بلن ترك

از شبق مشكی ترك.

روبروشون تو افق شهر غلامای اسیر

پشت شون سرد و سیا قلعه افسانه پیر.

از افق جیرینگ جیرینگ صدای زنجیر می اومد

از عقب از توی برج شبگیر می اومد...

" - پریا! گشنه تونه؟

پریا! تشنه تونه؟

پریا! خسته شدین؟

مرغ پر شسه شدین؟

چیه این های های تون

گریه تون وای وای تون؟ "

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میكردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا

***

" - پریای نازنین

چه تونه زار می زنین؟

توی این صحرای دور

توی این تنگ غروب

نمی گین برف میاد؟

نمی گین بارون میاد

نمی گین گرگه میاد می خوردتون؟

نمی گین دیبه میاد یه لقمه خام می كند تون؟

نمی ترسین پریا؟

نمیاین به شهر ما؟

شهر ما صداش میاد، صدای زنجیراش میاد-

پریا!

قد رشیدم ببینین

اسب سفیدم ببینین:

اسب سفید نقره نل

یال و دمش رنگ عسل،

مركب صرصر تك من!

آهوی آهن رگ من!

گردن و ساقش ببینین!

باد دماغش ببینین!

امشب تو شهر چراغونه

خونه دیبا داغونه

مردم ده مهمون مان

با دامب و دومب به شهر میان

داریه و دمبك می زنن

می رقصن و می رقصونن

غنچه خندون می ریزن

نقل بیابون می ریزن

های می كشن

هوی می كشن:

" - شهر جای ما شد!

عید مردماس، دیب گله داره

دنیا مال ماس، دیب گله داره

سفیدی پادشاس، دیب گله داره

سیاهی رو سیاس، دیب گله داره " ...

***

پریا!

دیگه تو روز شیكسه

درای قلعه بسّه

اگه تا زوده بلن شین

سوار اسب من شین

می رسیم به شهر مردم، ببینین: صداش میاد

جینگ و جینگ ریختن زنجیر برده هاش میاد.

آره ! زنجیرای گرون، حلقه به حلقه، لابه لا

می ریزد ز دست و پا.

پوسیده ن، پاره می شن

دیبا بیچاره میشن:

سر به جنگل بذارن، جنگلو خارزار می بینن

سر به صحرا بذارن، كویر و نمك زار می بینن

عوضش تو شهر ما... [ آخ ! نمی دونین پریا!]

در برجا وا می شن، برده دارا رسوا می شن

غلوما آزاد می شن، ویرونه ها آباد می شن

هر كی كه غصه داره

غمشو زمین میذاره.

قالی می شن حصیرا

آزاد می شن اسیرا.

اسیرا كینه دارن

داس شونو ور می میدارن

سیل می شن: گرگرگر!

تو قلب شب كه بد گله

آتیش بازی چه خوشگله!

آتیش! آتیش! - چه خوبه!

حالام تنگ غروبه

چیزی به شب نمونده

به سوز تب نمونده،

به جستن و واجستن

تو حوض نقره جستن

الان غلاما وایسادن كه مشعلا رو وردارن

بزنن به جون شب، ظلمتو داغونش كنن

عمو زنجیر بافو پالون بزنن وارد میدونش كنن

به جائی كه شنگولش كنن

سكه یه پولش كنن:

دست همو بچسبن

دور یاور برقصن

" حمومك مورچه داره، بشین و پاشو " در بیارن

" قفل و صندوقچه داره، بشین و پاشو " در بیارن

پریا! بسه دیگه های های تون

گریه تاون، وای وای تون! " ...

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا ...

***

" - پریای خط خطی، عریون و لخت و پاپتی!

شبای چله كوچیك كه زیر كرسی، چیك و چیك

تخمه میشكستیم و بارون می اومد صداش تو نودون می اومد

بی بی جون قصه می گف حرفای سر بسه می گف

قصه سبز پری زرد پری

قصه سنگ صبور، بز روی بون

قصه دختر شاه پریون، -

شما ئین اون پریا!

اومدین دنیای ما

حالا هی حرص می خورین، جوش می خورین، غصه خاموش می خورین

[ كه دنیامون خال خالیه، غصه و رنج خالیه؟

دنیای ما قصه نبود

پیغوم سر بسته نبود.

دنیای ما عیونه

هر كی می خواد بدونه:

دنیای ما خار داره

بیابوناش مار داره

هر كی باهاش كار داره

دلش خبردار داره!

دنیای ما بزرگه

پر از شغال و گرگه!

دنیای ما - هی هی هی !

عقب آتیش - لی لی لی !

آتیش می خوای بالا ترك

تا كف پات ترك ترك ...

دنیای ما همینه

بخوای نخواهی اینه!

خوب، پریای قصه!

مرغای شیكسه!

آبتون نبود، دونتون نبود، چائی و قلیون تون نبود؟

كی بتونه گفت كه بیاین دنیای ما، دنیای واویلای ما

قلعه قصه تونو ول بكنین، كارتونو مشكل بكنین؟ "

پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه می كردن پریا

مث ابرای باهار گریه می كردن پریا.

***

دس زدم به شونه شون

كه كنم روونه شون -

پریا جیغ زدن، ویغ زدن، جادو بودن دود شدن، بالا رفتن تار شدن

[ پائین اومدن پود شدن، پیر شدن گریه شدن، جوون شدن

[ خنده شدن، خان شدن بنده شدن، خروس سر كنده شدن،

[ میوه شدن هسه شدن، انار سر بسّه شدن، امید شدن یاس

[ شدن، ستاره نحس شدن ...

وقتی دیدن ستاره

یه من اثر نداره:

می بینم و حاشا می كنم، بازی رو تماشا می كنم

هاج و واج و منگ نمی شم، از جادو سنگ نمی شم -

یكیش تنگ شراب شد

یكیش دریای آب شد

یكیش كوه شد و زق زد

تو آسمون تتق زد ...

شرابه رو سر كشیدم

پاشنه رو ور كشیدم

زدم به دریا تر شدم، از آن ورش به در شدم

دویدم و دویدم

بالای كوه رسیدم

اون ور كوه ساز می زدن، همپای آواز می زدن:

" - دلنگ دلنگ، شاد شدیم

از ستم آزاد شدیم

خورشید خانم آفتاب كرد

كلی برنج تو آب كرد.

خورشید خانوم! بفرمائین!

از اون بالا بیاین پائین

ما ظلمو نفله كردیم

از وقتی خلق پا شد

زندگی مال ما شد.

از شادی سیر نمی شیم

دیگه اسیر نمی شیم

ها جستیم و واجستیم

تو حوض نقره جستیم

سیب طلا رو چیدیم

به خونه مون رسیدیم ... "

***

بالا رفتیم دوغ بود

قصه بی بیم دروغ بود،

پائین اومدیم ماست بود

قصه ما راست بود:

قصه ما به سر رسید

غلاغه به خونه ش نرسید،

هاچین و واچین

زنجیرو ورچین!


behnam5555 03-28-2011 09:19 PM



شعری ماندگار ازفروغ فرخزاد

علی کوچیکه

علی كوچیكه
علی بونه گیر
نصف شب از خواب پرید
چشماشو هی مالید با دس
سه چار تا خمیازه كشید
پا شد نشس
چی دیده بود ؟
چی دیده بود ؟
خواب یه ماهی دیده بود
یه ماهی انگار كه یه كپه دو زاری
انگار كه یه طاقه حریر
با حاشیه منجوق كاری
انگار كه رو برگ گل لاله عباسی
خامه دوزیش كرده بودن
قایم موشك بازی می كردن تو چشاش
دو تا نگین گرد صاف الماسی
همچی یواش
همچی یواش
خودشو رو آب دراز می كرد
كه بادبزن فرنگیاش
صورت آبو ناز می كرد
بوی تنش بوی كتابچه های نو
بوی یه صفر گنده و پهلوش یه دو
بوی شبای عید و آشپزخونه و نذری پزون
شمردن ستاره ها تو رختخواب رو پشت بون
ریختن بارون رو آجر فرش حیاط
بوی لواشك بوی شوكولات
انگار تو آب گوهر شب چراغ می رفت
انگار كه دختر كوچیكه شاپریون
تو یه كجاوه بلور
به سیر باغ و راغ می رفت
دور و ورش گل ریزون
بالای سرش نور بارون
شاید كه از طایفه جن و پری بود ماهیه
شاید كه از اون ماهیای ددری بود ماهیه
شاید كه یه خیال تند سرسری بود ماهیه
هر چی كه بود
هر كی كه بود
علی كوچیكه
محو تماشاش شده بود
واله و شیداش شده بود
همچی كه دس برد كه به اون
رنگ روون
نور جوون
نقره نشون
دس بزنه
برق زد و بارون زد و آب سیا شد
شیكم زمین زیر تن ماهی وا شد
دسه گلا دور شدن و دود شدن
شمشای نور سوختن و نابود شدن
باز مث هر شب رو سر علی كوچیكه
دسمال آسمون پر از گلابی
نه چشمه ای نه ماهیی نه خوابی
با د توی بادگیرا نفس نفس می زد
زلفای بید و میكشید
از روی لنگای دراز گل آغا
چادر نماز كودریشو پس می زد
رو بندرخت
پیرهن زیرا و عرق گیرا
میكشیدن به تن همدیگهو حالی بحالی میشدن
انگار كه از فكرای بد
هی پر و خالی میشدن
سیرسیركا
سازار و كوك كرده بودن و ساز می زدن
همچی كه باد آروم می شد
قورباغه ها ز ته باغچه زیر آواز می زدن
شب مث هر شب بود و چن شب پیش و شبهای دیگه
آمو علی
تو نخ یه دنیای دیگه
علی كوچیكه
سحر شده بود
نقره نابش رو میخواس
ماهی خواابش رو می خواس
راه آب بود و قر قر آب
علی كوچیكه و حوض پر آب
علی كوچیكه
علی كوچیكه
نكنه تو جات وول بخوری
حرفای ننه قمر خانم
یادت بره گول بخوری
تو خواب اگه ماهی دیدی خیر باشه
خواب كجا حوض پر از آب كجا
كاری نكنی كه اسمتو
توی كتابا بنویسن
سیا كنن طلسمتو
آب مث خواب نیس كه آدم
از این سرش فرو بره
از اون سرش بیرون بیاد
تو چار راهاش وقت خطر
صدای سوت سوتك پاسبون بیاد
شكر خدا پات رو زمین محكمه
كور و كچل نیسی علی سلامتی چی چیت كمه؟
می تونی بری شابدوالعظیم
ماشین دودی سوار بشی
قد بكشی خال بكوبی
جاهل پامنار بشی
حیفه آدم این همه چیزای قشنگو نبینه
الا كلنگ سوار نشه
شهر فرنگو نبینه
فصل حالا فصل گوجه و سیب و خیار بستنیس
چن روز دیگه تو تكیه سینه زنیس
ای علی ای علی دیوونه
تخت فنری بهتره یا تخته مرده شور خونه ؟
گیرم تو هم خود تو به آب شور زدی
رفتی و اون كولی خانومو به تور زدی
ماهی چیه ؟ ماهی كه ایمون نمیشه نون نمیشه
اون یه وجب پوست تنش واسه فاطی تنبون نمیشه
دس كه به ماهی بزنی از سرتا پات بو میگریه
بوت تو دماغا می پیچه
دنیا ازت رو میگیره
بگیر بخواب بگیر بخواب
كه كار باطل نكنی
با فكرای صد تا یه غاز
حل مسائل نكنی
سر تو بذار رو ناز بالش بذار بهم بیاد چشت
قاچ زین و محكم چنگ بزن كه اسب سواری پیشكشت
حوصله آب دیگه داشت سر میرفت
خودشو می ریخت تو پاشوره در می رفت
انگار می خواس تو تاریكی
داد بكشه آهای زكی !
این حرفا حرف اون كسونیس كه اگه
یه بار تو عمرشون زد و یه خواب دیدن
خواب پیاز و ترشی و دوغ و چلوكباب دیدن
ماهی چیكار به كار یه خیك شیكم تغار داره
ماهی كه سهله سگشم
از این تغارا عار داره
ماهی تو آب می چرخه و ستاره دست چین میكنه
اونوخ به خواب هر كی رفت
خوابشو از ستاره سنگین میكنه
می برتش می برتش
از توی این دنیای دلمرده ی چاردیواریا
نق نق نحس ساعتا خستگیا بیكاریا
دنیای آش رشته و وراجی و شلختگی
درد قولنج و درد پر خوردن و درد اختگی
دنیای بشكن زدن و لوس بازی
عروس دوماد بازی و ناموس بازی
دنیای هی خیابونا رو الكی گز كردن
از عربی خوندن یه لچك بسر حظ كردن
دنیای صبح سحرا
تو توپخونه
تماشای دار زدن
نصف شبا
رو قصه آقابالاخان زار زدن
دنیایی كه هر وخت خداش
تو كوچه هاش پا میذاره
یه دسه خاله خانباجی از عقب سرش
یه دسه قداره كش از جلوش میاد
دنیایی كه هر جا میری
صدای رادیوش میاد
میبرتش میبرتش از توی این همبونه كرم و كثافت و مرض
به آبیای پاك و صاف آسمون میبرتش
به سادگی كهكشوی می برتش
آب از سر یه شاپرك گذشته بود و داشت حالا فروش میداد
علی كوچیكه
نشسته بود كنار حوض
حرفای آبو گوش میداد
انگار كه از اون ته ته ها
از پشت گلكاری نورا یه كسی صداش می زد
آه میكشید
دس عرق كرده و سردش رو یواش به پاش می زد
انگار میگفت یك دو سه
نپریدی ؟ هه هه هه
من توی اون تاریكیای ته آبم بخدا
حرفمو باور كن علی
ماهی خوابم بخدا
دادم تمام سرسرا رو آب و جارو بكنن
پرده های مرواری رو
این رو و آن رو بكنن
به نوكران با وفام سپردم
كجاوه بلورمم آوردم
سه چار تا منزل كه از اینجا دور بشیم
به سبزه زارای همیشه سبز دریا می رسیم
به گله های كف كه چوپون ندارن
به دالونای نور كه پایون ندارن
به قصرای صدف كه پایون ندارن
یادت باشه از سر راه
هفت هشت تا دونه مرواری
جمع كنی كه بعد باهاشون تو بیكاری
یه قل دو قل بازی كنیم
ای علی من بچه دریام نفسم پاكه علی
دریا همونجاس كه همونجا آخر خاكه علی
هر كی كه دریا رو به عمرش ندیده
اززندگیش چی فهمیده ؟
خسته شدم حالم بهم خورد از این بوی لجن
انقده پا به پا نكن كه دو تایی
تا خرخره فرو بریم توی لجن
بپر بیا وگرنه ای علی كوچیكه
مجبور میشم بهت بگم نه تو نه من
آب یهو بالا اومد و هلفی كرد و تو كشید
انگار كه آب جفتشو جست و تو خودش فرو كشید
دایره های نقره ای
توی خودشون
چرخیدن و چرخیدن و خسته شدن
موجا كشاله كردن و از سر نو
به زنجیرای ته حوض بسته شدن
قل قل قل تالاپ تالاپ
قل قل قل تالاپ تالاپ
چرخ می زدن رو سطح آب
تو تاریكی چن تا حباب
علی كجاس ؟
تو باغچه
چی میچینه ؟
آلوچه
آلوچه باغ بالا
جرات داری ؟ بسم الله


behnam5555 03-28-2011 09:41 PM


"ماشین نوشته" ها


(ادبیات رانندگان جاده ها)


گردآوری خوانندگان سایت فارسی بی بی سی

کم تر کسی را می یابیم که در جاده های ایران سفر کرده باشد و بگوید که هرگز خودرویی را ندیده است که روی آن بیت شعر یا عبارتی (معمولن از دیدگاه ادبی کم مایه و گاه زیرکانه) نوشته شده است.
مسافرانی که در پس این خودروها حرکت می کنند، با چشم برداشتن از جاده و اطراف، کنجکاوانه این بیت ها و عبارت ها را می خوانند و از خواندن آن ها گاه شاد و گاه از معنای نهفته در آن ها رنجیده می شوند. این نوشته ها معمولن پیرامون موضوع های عاشقانه، عاطفی و یا مذهبی هستند: بزن بر سینه ام خنجر / ولی هزگر نمیر مادر، بگو ماشاءالله!، به کجا چنین شتابان؟، درب و داغون خودتی!، دنیا محل گذره، ما می گذریم ولی اون نمی گذره، از جمله چند نمونه از این "ماشین نوشته" هاست. این ادبیات حقیقتی انکار ناپذیر از زندگی قشری از جامعه و فرهنگ آن ها است و بیش تر ِ پیام های آن، حکایت از داغی جانسوز و قدیمی می کند و بیانگر احساسات درونی رانندگانی است که در ایران فعالیت می کنند. گر چه "ماشین نوشته" ها در گذشته بیش تر باب بوده است، ولی هنوز بسیاری از رانندگان کامیون، اتوبوس، وانت بار و تاکسی برای گفتن حرف های دل خود به این روش وفادار هستند.
نوشته های آنان از لحاظ ادبی، جامعه شناختی و روان شناختی اهمیت دارد و اگرچه مردم ایران حتا عوام، با شعر و موسیقی ایران رابطه ای تنگاتنگ دارند، اما ادبیات رانندگان را می توان از ادبیات سایر صنف ها جدا دانست و این موضوع به خوبی از شعرها و نوشته های آنان بر روی ماشین های آنان دریافت شدنی است.
به عنوان مثال بر روی کامیونی نوشته است: "موتوری بزن کنار که پیکان خوراک من است" که می توان دریافت که راننده ی چنین ماشینی فردی پر هیجان و ماجراجو است و سرعت زیاد برای او اهمیت بسیار دارد. بر ماشین دیگری نوشته است: "دست بزن ولی خیانت مکن" که شاید چنین راننده ای مار گزیده ای باشد که بار ماشینش را در گذشته دزدیده اند. یا بر روی ماشن دیگری آمده است: "تنهای شب" که تنهایی در تاریکی شب می تواند از دغده های این راننده باشد. از آن جا که این قشر از رانندگان اغلب در سفر هستند، "تنهایی"، "هجران"، "دوری" و "مادر" بیش ترین مفاهیمی هستند که آنان به طور مستقیم یا غیر مستقیم به آن ها اشاره کرده اند.
اخیرن جنبه های زبان شناختی، جامعه شناسی و روحی صنف رانندگان جاده ها در استفاده از "ماشین نوشته" ها مورد توجه متخصصان فرهنگ لغات و زیان در ایران قرار گرفته و نمونه های آن ها ثبت و گردآوری شده است. گفتنی است که برخی از پژوهشگران بر این باورند که بها دادن به این نوع ادبیات، آلوده کردن زبان فارسی است. بدیهی است که در فرهنگ شناسی، ما چیزی به نام زشت یا زیبا نداریم و هر فرهنگی در هر زمان و مکان ویژگی های خود را دارد. مطالعه ی "ماشین نوشته" ها بخشی از مطالعات فولکلوریک ( فرهنگ عامه) است و نه تنها موجب آلودگی زبان نمی شود، بلکه یکی از به ترین روش های شناخت بخشی از فرهنگ عامه ی مردم ایران است.. این بررسی تاثیری بر ادبیات ندارد و تنها دیدن بخشی از خود در آینه است. "ماشین نوشته" ها در اصل ادبیاتی سیار هستند که در فرهنگ رانندگان ایرانی جایگاه خاصی دارد و برخی از آن ها بسیار ابتکاری است.
ما بر حسب وظیفه ی خود در طرح مسایل زبان فارسی و فرهنگ ایرانی، نمونه هایی از این "ماشین نوشته" ها را که بیانگر فرهنگ بخشی از مردم این سرزمین هستند و توسط خوانندگان گردآوری و فرستاده شده اند، برای آشنایی دیگر خوانندگان ارجمندمان در پایین می آوریم.


- پشت یک وانت بار: کاش می شد سرنوشت را از سر نوشت.

- عاشق بی انتظار مادر.


- پشت خاور نوشته شده بود: سرعت را من تعیین می کنم.


- توی یکی از جاده های اهواز در حال رانندگی بودم که از آینه ی بغل اتوموبیلم دیدم جلوی یک خودروی ژیان که پشت سر من در حال حرکت بود نوشته "میازار موری که دانه کش است " ... وقتی که من به خودروی ژیان اجازه دادم که از من سبقت بگیره دیدم پشت همون ژیان نوشته "فلفل نبین چه ریزه " ...


- این هم پشت کامیون نوشته : دریای غم اردک ندارد.


- روی در باک بنزین یک اتوبوس نوشته بود: بخور نوش جون. مهمون خودم.


- درحال رفتن به فرودگاه مهرآباد دیدم پشت یک مینی بوس فیات نوشته شده بود: "امروز همان فردایی است که دیروز منتظرش بودی" و چون ما به دنبال مسافرمان می رفتیم برای من جالب بود و مناسبت هم داشت.

- بامزه ترین نوشته ای که من دیدم این بود: "زندگی نگه دار!، پیاده می شم."


- پشت یک تاکسی در اهواز به لهجه ی لری بختیاری نوشته بود : دا کر سی چنت بی. یعنی: مادر ! پسر برای چی خواستی؟


- سال ۱۳۷۱ در جاده اصفهان این جمله در پشت اتوبوسی برایم خیلی جالب و پرمحتوا بوده است: چشم گریان، چشمه ی فیض خداست.


- پشت یک خاور نوشته بود: دیشب خواب دیدم تریلی شدم ۳۰ تن بار زدم.


- بر پشت کامیون حمل زباله نوشته شده بود "طعنه بر خواری من ای گل بی خار مزن - من به پای تو نشستم که چنین خوار شدم".


- بر پشت ماشین تخلیه ی چاه نوشته شده بود "هیچ کس منو دوست نداره..."


- بر پشت تریلر نفت کش نوشته شده بود: "علم به تر است یا ثروت؟، هیچ کدام فقط ذره ای معرفت"


- و اخیرن در تهران پشت یک پیکان نوشته شده بود: "GO WITH WITH" یعنی برو بابا.


- پشت یک اتوبوس نوشته شده بود: "آخه چرا؟" من با خواندن این موضوع مایل بودم که چهره ی راننده را ببینم و برای همین پس از سبقت گرفتن نگاهی به جلوی اتوبوس انداختم و دیدم نوشته است: "چرا که نه؟" - "هر چه بعضی انسان ها را بیش تر می شناسم، گرگ ها را بیش تر تحسین می کنم."


- یک روز که به دانشگاه می رفتم پشت یک ماشین فاضلاب کش خوندم که نوشته بود: نگاه نکن به کارم، محتاج روزگارم.


- سال ها پیش پشت وانت یکی از بستگان این جمله می درخشید: " به حال آن شخص باید گریست که دخلش بود ۱۸ خرجش ۲۰.


- اوایلی که موبایل از سطح خواص جامعه به سطوح پایین تر راه پیدا کرده بود و کم کم داشت فراگیر می شد، پشت اتوبوس های بین شهری (جاده ها) شماره های موبایل نوشته می شد. به یکباره چنین موضوعی تبدیل به یک پدیده شد و بیش تر اتوبوس ها که تا آن زمان عکس قلب تیر خورده را پشت شیشه های خود می کشیدند، شماره های موبایل راننده رانوشتند. البته اگر یادمان باشد که در آن زمان و حتا همین حالا قیمت موبال نزدیک به یک میلیون تومان است، این کار معنای دیگری می یابد.


- پشت یک کامیون به زبان ترکی نوشته بود: "بو دنیا - یالان دنیا دو" پشت یه کامیون دیگه هم نوشته شده بود: "گشتم نبود؛ نگرد نیست؛ افسانه بود."


- یک بار ۴ سال پیش پشت یک اتوبوس در جاده ی بندر عباس - سیرجان این بیت ها را دیدم و خیلی خوشم اومد و یادداشت کردم: "دلم تنگ است و تنگی چاه تیزم / به جهندم میروم پیش عزیزم / الهی نازنینم خواب باشد / گل پرپر به بالینش بریزم."


- اینهم یک ماشین نوشته ی دیگر: "به روز تنگدستی آشنا بیگانه می گردد".


- در سفرهای مختلف پشت كامیون ها خواندم : - به درویشی قناعت كن كه سلطانی خطر دارد. - زندگی بدون عشق، مثل تنبان بدون كش است. - دریای غم ساحل نداره .


- پشت یک کامیون نوشته بود: به دریا رفته می داند مصیبت های دریا را.


- سال ها پیش پشت یک ماشین خواندم: دو چیز در دنیا ندارد صدا / ننگ ثروتمند و مرگ فقیر. - پشت یک اتوبوس نوشته بود: خواهی که جهان در کف تقدیر تو باشد / خواهان کسی باش که خواهان تو باشد. و یکی دیگه البته کامیون بود: به گنده تر و خرتر از خودت احترام بگذار!


- من این نوشته را از پشت ماشین نیسان سایپا که به بوشهر تره بار حمل می کرد، خواندم: به مُد پوشان بگویید آخرین مد کفن است.


- "عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت / سرنوشت دگران بر تو نخواهند نوشت."


- مواظب باش ای دلاور نمالی به بنز خاور .


- سلطان جاده، - عروس کویر، - بیمه ابوالفضل، - بسیار سفر باید، - برچشم بد لعنت، - هذا من فضل ربی .


- یواش برو که دلم زیر پای توست.


- پشت یک اتوبوس نوشته بود: ناز نگات / قشنگه!


- سبب گر بسوزد / مسبب تو هستی، - (کامیون همه از ما می ترسند، ما از نیسان.

: اغنیا بنز سوارند، من مسکین مزدا سوار، جان به قربان تو مزدا که بنز فقرایی. - پشت کامیون: سوت دلان، نزدیک نشو می ترسم. - از ما نخورده باشی.

- شاید برای خیلی ها عجیب باشه، اما یکی از چیز هایی که تو غربت دلم هواش را می کنه همین دل نوشته هاست. فرهنگ جاده هنوز بوی قدیم رو می ده، از دل بر اومده توی دل هم می شینه. فرهنگ ماشین ولی ماشینی نیست!


- بر روی ماشین خاور بیابانی این شعر نوشته شده بود: "ای جوان تا توانی زن مگیر / طوق لعنتی است بر گردن مگیر." اخیرن عبارت های انگلیسی نیز برروی ماشین ها دیده می شوند. مانند این جمله که آن را بر روی یک وانت میوه فروش دوره گرد دیدم: Kill me, kiss me but dont leave me


- پشت یکی از این ماشین ها یک شعر دیدم که خیلی جالب بود. نوشته بود: تند رفتن که نشد مردی / عشق است که برگردی.


- این موضوع ازمدت ها قبل برای من سوژه بود. این قضیه را من با واژه "ادبیات کامیونی" می شناسم.. ولی خنده دارترین آن هایی که تا به حال خوانده ام این جمله بود که پشت یک کامیون حک شده بود: I Love You MATIZ.


- پشت یک کامیون درب و داغون این بیت نوشته شده بود: اغنیا بنز سوارند / من مسکین بر تو / جان به قربان تو ماشین که بنز فقرایی.


- چند ماشین نوشته دارم خواستم براتون بفرستم: یا رب عاشقان را غم مده، - از حادثه ترسند همه کاخ نشینان / ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم! - هر کجا محرم شدی چشم از خیانت باز دار / چه بسا محرم با یک نقطه مجرم می شود، - روزگار غریبی است نازنین، - می رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند؟، - دو دو تا چهار تا، کی به کیه.


- در چاله چوله های عشقت شافنرم شکست.


- صد سال در بیابان آواره شوی / به از آن است که در خانه محتاج نامردان شوی.


- مبر ز موی سفیدم گمان به عمر دراز / جوان به حادثه ای زود پیر می شود گاهی.


- نمی دانم چرا خوبان در جوانی می میرند!


- پشت سوزولیت (ماشین شکل مینی بوس ولی خیلی کوچک) نوشته بود: منم یه روز بزرگ می شم- زندگی بر خلاف آرزوهایم گذشت.


- در افغانستان در عقب اکثر مینی بوس ها نوشته اند: آهسته برانید، به سلامت برسانید / نی خود را به شفاخانه (بیمارستان) و زندان بکشانید. ولی برای من خیلی جالب بود روزی که برای اولین بار وارد ایران شدم در شیشه عقبی یک مینی بوس نوشته بودند: داداش جان به خاطر اشک مادر یواش!


- جمله ی معروف و جالب توجه ای که دوسال قبل در کابل عقب یکی از خودروها نوشته بود و از عمق قلب های عاشقان دل شکسته برخاسته بود : افسوس همه اش افسانه بود!


- چرخ قلبم رو با میخ نگاهت پنچر نکن.


- پشت کامیونی نوشته بود: من از عقرب نمی ترسم ولی از سوسک می ترسم/ من از دشمن نمی ترسم ولی از دوست می ترسم.


- پشت یک کامیون شب رو دیدم که نوشته بود: "همه دارند کار و ما هم داریم کار/ این چه کاریست همه خوابند و ما بیدار.


- علی گفتیم و عشق آغاز شد ...


- رادیات قلب من از عشق تو جوش آمدست / گر نداری باورم بنگر به روی آمپرم.


- اینهم شاید برای بعضی ها قشنگ باشه: " قسمت نبود."


- آن قدر در کشتی عشقت نشینم تا سحر/ یا به ساحل می رسم یا غرق دریا می شوم.


- این مطلب را یکی از دوستانم روی ماشینش نوشته بود که منظورش پلیس راهنمایی و رانندگی بود و یکبار هم جریمه شد! تا تو نگاه می کنی، کار من آه کردن است / کلاغ در آرد چشم تو این چه نگاه کردن است


- پشت تعدادی از کامیون ها در افغانستان می نویسند: من نمی گویم مرا ای چرخ سرگردان مکن / هرچه می خواهی بکن محتاج نامردان مکن! یا این عبارت که: در اوج قدرت مرد باش


- پشت یک ماشین حمل آشغال نوشته بود: از دست روزگار ناچارم. یکی دیگه هم نوشته بود: یا زهرا یا هیچ کس.


- تو برو من میام.


- موقع رانندگی در جاده ی کرمان- تهران این شعر حافظ را پشت کامیونی دیدم: شب و ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن / مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد.


- شد شد، نشد نشد.


- مدعی خواست از بیخ کند ریشه ما / غافل او بود خدا هست در اندیشه ما.


- احتیاط کن / ازدواج نکن.


- سال ها قبل در مسافرت کامیونی را دیدم که عقب ان نوشته شده بود: بوسه مگر چیست / فشار دولب / این که گنه نیست / چه روز و چه شب.


- "کرمانشاه ما برمی‌گردیم" این نوشته‌ پشت یک کامیون در بحبوحه ی جنگ ایران و عراق بود که در نزدیکی کرمانشاهمی گذشت. کرمانشاه در آن زمان یکی از مناطق جنگ زده بود که بسیاری از مردم آن را ترک کرده بودند و نوشته‌ این راننده به نوعی نشان‌دهنده علاقه و تمایلش به شهرش بوده.

- پشت یکی از ماشین ها نوشته بود: من از روییدن خار سر دیوار دانستم / که ناکس کس نمی گردد از این بالا نشستن ها.
- گازش بده نازش نده.
- همه ی ماشین نوشته های این صفحه را خواندم و دیدم معروف ترین آن ها که هنوز هم پشت خیلی از کامیون ها نوشته می شود، درج نشده است: دادش مرگ من یواش.
- این جمله را سال ها پیش پشت یک کامیون خواندم: گشتم نبود / نگرد نیست.
- پشت یک اتوبوس نوشته بود : عاشق همیشه تنهاست.
- پشت کامیون: بمیرد آنکه غربت را بنا کرد / مرا از تو، ترا از من جدا کرد.
- شاخه را مرغ چه داند که روزی قفس خواهد شد.
- در افغانستان هم از این نوع به گفته شما "ماشین نوشته ها" زیاد است. مانند: در بیابان شب و روز رانندگی کار من است / غصه ندارم چون خداوند همراه منست. یا نازنین بگو نام خدا... اما در مناطق جنوب کشورمان ماشین های باربری نوشته ای ندارند اما با انواع رنگ های سرخ، سبز، آبی و...نقاشی شده که به نظر من بسیار جالب و منحصر به فرد است.
- روی یک ما شین باربری ( کامیون) نوشته بود: عشق برای صحت مضر است! وزارت صحت.
- پشت یک کامیون در جاده ی ساوه نوشته بود: بوق نزن راننده خوابه.
برگ از درخت خسته می شه / پاییز بهانه است.

- ای کاش زندگی هم دنده عقب داشت.


- در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند / من بیچاره دنبال مرد می گردم. رو باک یک کامیون هم نوشته بود دمت گرم تو بخور پای من.


- دنبالم نیا آواره میشی.


- کامیونی دیدم که برای شرکت جدید التاسیس بیمه تبلیغ می کرد و در قسمت پشت ماشین با خط درشت نوشته بود : بیمه ابوالفضل.


- پشت یک ژیان نوشته بود "حالا که هر کی به هر کیه ، ما هم ماکسیما ایم !


- پشت یک تاکسی نوشته بود: مدیر عاشقان وزارت عشق.


- پشت یک تریلی نوشته بود: ژیان ساندویچ من است.


- پشت یک بنز خاور نوشته بود: در طواف شمع می گشت پروانه ایی / سبقت بی جا مگیر جانم مگر دیوانه ایی؟


- هر که عاشق شد جفا بسیار باید کشد / بهر یک گل منت از صد خار باید کشد.


- رفاقت قصه تلخی است که از یادش گریزانم.


- پشت یک کامیون نوشته بود: روی قلبم نوشتم ورود ممنوع / عشق آمد و گفت بی سوادم! و یا پشت یک ژیان نوشته بود: حالا که خر تو خره ما هم پژو.


- پشت یه ماشین خیلی کوچولو نوشته شده بود: "میازار موری که دانه کش است" و پشت یک ماشین دیگه نوشته بودند: "تو هم خوبی!"


- یک جا نوشته بود : جگر ها خون شود تا پسری مثل پدر گردد. - یا سید علاالدین حسین و یا این جمله : یا شاه چراغ (که هر دو امام زاده های معروف شیراز هستند و معلوم می شود که ماشین ها شیرازی هستند


- مدتی است روی شیشه پشت و جلوی بیش تر کامیون ها و اتوبوس ها و بعضی دیگر از وسائط نقلیه جمله ای دو کلمه ای مینویسند به این عبارت : ( فقط خدا ) پشت این جمله کوتاه بسیار معنی ها را می توان تعبیر کرد. از جمله این که از مدعیان خدا. ما را همان یک خدا که یکی هم بیش تر نیست بس است.


- پشت یک اتوبوس مسافری نوشته بود : ره غریب / رهبان غریب / مقصد با من / من با مقصد غریب

- پشت یک مینی بوس با حروف انگلیسی نوشته بود : zoornazanfarsineveshtam

- منال ای مینی بوس زیر پایم / که من با ناله هایت آشنایم.


- جملاتی که دیده ام و یادم مونده: پلنگ برو / علی یارت، - سلطان غم: مادر، - دریای غم ساحل ندارد.


- از حاثه ترسند همه کاخ نشینان / ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم.


- پشت یک کامیون نوشته شده بود: غم عشقت بیابان پرورم کرد. یکی دیگر: از بس خوردم مرغ و پلو / آخر شدم مارکوپولو.


- سر پایینی پرنده / سر بالایی شرمنده.


- پشت یک ژیان نوشته بودن: "خودتی". یا پشت یک وانت نوشته بود: "بیمه دعای مادر".


- ماشینی پشتش نوشته شده بود: واسه همه لاتی واسه ما شکلاتی!


- پشت کامیون حمل جوجه نوشته بود: بوق نزن جوجه ها خوابند!


- تند رفتن نشد مردی / شرط آنست که برگردی.


- دنیا همه هیچ و زندگانی همه هیچ / ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ.


- روی یک کامیون حمل مرغ نوشته بود: ای به فدای تو همه مرغای من!


- من در سفری در ایران به همراه همسرم، دو جمله به قول شما ماشین نوشته دیدیم که علیرغم گذشت ۱۰ سال از یادمون نرفته: "غروب غمت را به هر بهایی خریدارم" و دومی "اسیرتم ولی آزاد" به نظر ما این دوتا خیلی جالب اومد و هر از چندگاهی از دید شوخی به هم می گیم.


- یک نمونه جالب ماشین نوشته: یاد آن روز که در صفحه شطرنج دلت... شاه عشق بودم و با کیش رخت مات شدم.


- "قربون کله قوچ مشکی ام" - فلفل نبین چه ریزه - بابا برگرد - روز و شب در جاده ها رانندگی کار من است / از کسی باکی ندارم چون خدا یار من است ...


- یک ماشین نوشته: بخاطر دلم ولم.


- "رفیق بی کلک مادر"، - "منمشتعلعشقعلیمچکنم؟" ( = من مشتعل عشق علی ام چه کنم؟)، (کنار باک کامیون): - "بخور شکمو" یا "بخور نوش جان"، - "در این درگه که گهگه که که و که که شود ناگه / نشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه."


- پشت یک مینی بوس نوشته بود: ای دل غمین مباش / شد شد، نشد نشد
من که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.

منبع:
آریا ادیب

behnam5555 03-29-2011 05:07 PM

درباره داروهای ضد جوش


باز هم ماجرای داروهای ضد جوش حرف و حدیث‌هایی به وجود آورد به این ترتیب که پدر یک نوجوان که پس از درمان با این داروها خودکشی کرده است,
پس از فاجعۀ مدیاتور, باز هم ماجرای داروهای ضد جوش حرف و حدیث‌هایی به وجود آورد به این ترتیب که پدر یک نوجوان که پس از درمان با این داروها خودکشی کرده است, سه لابراتور تولید کنندۀ این داروها را به دادگاه کشاند. دربارۀ این داروهای ضد جوش دقیقاً باید چه چیزهایی بدانیم؟بلعیدن قوی‌ترین داروهای ضد جوش
ویژگی‌های این داروهای ضد جوش برپایۀ یک مولکول, یعنی ایزوترتینوین قرار دارد. اولین دارو توسط لابراتوار روش (Roche) با نام راکوتان ساخته شد. این دارو طی سال‌های ۱۹۸۶ تا ۲۰۰۸, یعنی آخرین سال حق انحصاری اش, به بازار عرضه شد. راکوتان‌ها فقط تحت سه عنوان در دسترس هستند: کورآکنه (لابراتوار پیر فابر), پروکوتا (لابراتوار اکس پسیانس) و کنترآکنه (لابراتوار بیول).
آیا این داروهای ضد جوش احتمال خودکشی را افزایش می دهند؟
پدر یک نوجوان ۱۷ ساله, که در ژوئیه ۲۰۰۷ خودکشی کرد, شکایتی را علیه این سه لابراتوار در دادگاه مطرح کرده است. او اعتقاد دارد که خودکشی پسرش احتمالاً مرتبط با مصرف یک داروی ضد جوش بوده است.

سال‌هاست که این رابطه مورد بحث است. در واقع, مدت زمان زیادی است که گمان می‌رود داروهای ضد جوش احتمال افسردگی و خودکشی را افزایش می‌دهند. بااین‌وجود, هنوز مطالعات رسمی و دقیقی دربارۀ وجود احتمال خودکشی در میان کسانی که با این داروها مورد درمان قرار گرفته‌اند, انجام نشده است. در واقع, احتمال دارد که شکل‌های بسیار وخیم و شدید جوش‌ها مشکلات جدی روحی-روانی و همچنین ایدۀ خودکشی را با خود به همراه داشته باشند. بنابراین تشخیص احتمال این که گرایش به خودکشی به دلیل وجود جوش‌های شدید بوده و یا پروسۀ درمان, بسیار مشکل است.
برای همین است که همیشه متخصصان سلامتی و خصوصاً متخصصان پوست, با آگاهی از این خطر بالقوه, این داروهای ضد جوش را با احتیاط بسیار زیادی تجویز می‌کنند. در ابتدا وضعیت روحی- روانی نوجوان مورد ارزیابی قرار می‌گیرد, سپس [واکنش‌های او نسبت به دارو] زیر نظر گرفته می‌شود. بدیهی است که این داروها در صورت وجود مشکلات روانی, مضر تشخیص داده می‌شوند.
در داروهای ضد جوش, حواستان به اثر تراتوژن باشد!
اما باید دانست که تمام احتیاط های ذکر شده برای تجویز این داروها, تنها بخشی از احتیاط های ضروری هستند, زیرا این داروها خطر تراتوژن را نیز با خود به همراه دارند. یعنی اگر خانمی طی دوران بارداری اش از داروهای ضد جوش استفاده کند, به احتمال ۲۰% نوزادش در هنگام تولد دچار ناهنجاری‌های قلبی یا مغزی خواهد شد.

به عبارت دیگر شرایط تجویز این دارو بسیار سختگیرانه است: پزشک باید از بیمار بخواهد که رضایت نامه ای را که در آن عوارض جانبی دارو به وضوح تشریح شده, امضا کند؛ علاوه بر این بیمار باید نتیجۀ منفی آزمایش بارداری اش را در آغاز دورۀ مصرف و بعد از شروع دوره, هر ماه به پزشک تحویل دهد.
پس چرا با این همه باز هم داروهای ضد جوش تجویز می‌شوند؟؟!!




behnam5555 03-29-2011 05:48 PM

سه نمونه‌ از اشعار محمدرضا شفیعی كدكنی

بخوان، دوباره بخوان

بخوان به نام گل سرخ در صحاری شب
كه باغ‌ها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان، تا كبوتران سپید
به آشیانه خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ در رواق سكوت
كه موج و اوج طنینش ز دشت‌ها گذرد
پیام روشن باران
ز بام نیلی شب
كه رهگذار نسیمش به هر كرانه برد
ز خشك سال چه ترسی
كه سد بسی بستند
نه در برابر آب
كه در برابر نور
و در برابر آواز
و در برابر شور
در این زمانه عسرت
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
كه از معاشقه سرو و قمری و لاله
سرودها بسرایند ژرف تر از خواب
زلال تر از آب
تو خامشی كه بخواند؟
تو می‌روی كه بماند؟
كه بر نهالك بی‌برگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور
در آن كرانه ببین
بهار آمده
از سیم خاردار
گذشته
حریق شعله گوگردی بنفشه چه زیباست
هزار آینه جاری ست
هزار آینه
به همسرایی قلب تو می‌تپد با شوق
زمین تهی دست ز رندان
همین تویی تنها
كه عاشقانه ترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان
حدیث عشق بیان كن بدان زبان كه تو دانی
از بودن و سرودن

صبح آمده ست برخیز
بانگ خروس گوید
وینخواب و خستگی را
در شط شب رها کن
مستان نیم شب را
رندان تشنه لب را
بار دگر به فریاد
در کوچه‌ها صدا کن
خواب دریچه‌ها را
با نعره ی سنگ بشکن
بار دگر به شادی
دروازه های شب را
رو بر سپیده
وا کن
بانگ خروس گوید
فریاد شوق بفکن
زندان واژه‌ها را دیوار و باره بشکن
و آواز
عاشقان را
مهمان کوچه‌ها کن
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر
وز آن دو روزن صبح
در کوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخه ی اقاقی
آیینه ی خدا کن
بنگر جوانه‌ها را آن ارجمند‌ها را
کان تار و پود چرکین
باغ عقیم دیروز
اینک جوانه
آورد
بنگر به نسترن ها
بر شانه های دیوار
خواب بنفشگان را
با نغمه ای در آمیز
و اشراق صبحدم را
در شعر جویباران
از بودن و سرودن
تفسیری آشنا کن
بیداری زمان را
با من بخوان به فریاد
ور مرد خواب و خفتی
رو سر بنه به
بالین تنها مرا رها کن

صدای بال ققنوسان

پس از چندین فراموشی و خاموشی
صبور پیرم
ای خنیاگر پایرن و پیرارین
چه وحشتناك خواهد بود آوازی كه از چنگ تو برخیزد
چه وحشتناك خواهد بود
آن آواز
كه از حلقوم این صبر هزاران ساله برخیزد
نمی دانم در این چنگ غبار آگین
تمام سوكوارانت
كه در تعبید تاریخ اند
دوباره باز هم آوای غمگین شان
طنین شوق خواهد داشت؟
شنیدی یا نه آن آواز خونین را؟
نه آواز پر جبریل
صدای بال ققنوسان صحراهای شبگیر است
كه بال افشان مرگی دیگر
اندر آرزوی زادنی دیگر
حریقی دودنك افروخته
در این شب تاریك
در آن سوی بهار و آن سوی پاییز
نه چندان دور
همین نزدیك
بهار عشق سرخ است این و عقل سبز

behnam5555 03-29-2011 05:54 PM



عکس های منتشر نشده از چارلی چاپلین



http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_01.jpg


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_02.jpg
چارلی چاپلین و آلبرت انیشتین که در یکی از شاهکارهای برتر با هم دیدار کردند (۱۹۳۱)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_03.jpg
چاپلین و آل جولسن خواننده مشهور جاز (۱۹۴۷)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_04.jpg
چاپلین و دخترش ژوزفین در صحنه ای از “کنتس از هنگ کنگ” (۱۹۶۷)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_05.jpg
چاپلین با آنا پاولووا معروف ترین هنرمند بالت روسیه (۱۹۲۵)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_06.jpg
چاپلین و خانواده اش در شربورگ داخل کشتی اختصاصی ملکه الیزابت (۱۹۵۲)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_07.jpg
چاپلین در جمع تنی چند از دوستان و هنرمندان سینمای هالیوود (۱۹۱۹)


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_08.jpg


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_14.jpg
چاپلین بهمراه نانسی آستور، امی جانسون و جورج برنارد شاو (۱۹۳۱)




نانسی آستور، اولین بانویی بود که به عنوان عضو پارلمان بریتانیا در مجلس عوام انتخاب شد. امی جانسون،
مشهورترین خلبان زن بود که با پروازی با سرعت ۶۷۱ مایل در ساعت رکورد جدیدی را در سال ۱۹۴۸برای
یک دوره ۱۰ ساله برجا گذاشت و جرج برنارد شاو، هم یکی از ادیبان و طنزپردازان بریتانیایی بود.


http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_15.jpg

چاپلین و سوفیالورن در یک صحنه از “کنتس از هنگ کنگ” (۱۹۶۶)
http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_16.jpg

چاپلین و وینستون چرچیل همراه با خانواده در منزل چرچیل در کنت (۱۹۳۱)

http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_17.jpg

چاپلین ومارلون براندو بازیگر مشهور و محبوب فیلم پدرخوانده، در حین آمادگی

برای فیلمبرداری در فیلم “کنتس از هنگ کنگ” (۱۹۶۶)
http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_18.jpg

چاپلین و کلر بلوم در سکانسی از فیلم “Limelight” در سال (۱۹۵۲)

http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_19.jpg

چاپلین و مارتا رایا در سکانسی از فیلم “موسیو وردوکس” (۱۹۴۷)

http://persian-star.org/1388/11/07/c...chaplin_20.jpg

چاپلین و پائولتا گادارد، همسر سوم چارلی در هنگام سکانس طنز درخشان “فناوری و پیشرفت” (۱۹۳۶)



behnam5555 03-29-2011 06:19 PM





ازيهاي قديمي - بازيهاي سنتي كه از ياد رفته اند

بازیهای سنتی قدیمی از قبیل: هفت سنگ، عمو زنجیرباف، قایم موشک، گرگم به هوا، کی بود کی بود، لی لی، شیر و آهوها، وسطی و ... ریشه در سنت های دیرینه ی مردم ایران دارد و هنوز نسلی از آن افرادی که با این بازی ها اوقات فراغت خود را سپری می کردند نگذشته که امروزه دلایلی چون استفاده از وسایل ارتباط جمعی، بازی های رایانه ای و ورزش های جدید امکان پرداختن به بازی های محلی را به حداقل ممکن کاهش داده و میتوان گفت به دست فراموشی سپرده شده است.

ولی هر چه باشد همین بازیهای قدیمی در ذهن پدرها و پدربزرگ های عزیز ما تجسم خاطراتی شیرین است و دیدن تصاویر زیر حتی برای من و شما که سهمی در چگونگی اینگونه بازی ها نداشتیم هم خالی از لطف نیست.


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/01.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/02.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/03.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/04.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/05.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/06.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/07.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/08.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/09.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/10.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/11.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/12.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/13.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/14.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/15.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/16.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/17.jpg


http://persian-star.org/1389/10/15/B...Ghadimi/18.jpg







behnam5555 03-29-2011 08:22 PM


خدمات پادشاهان نامدار ایرانی به بشریت

اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشگری و کشوری به مدت ۴۰سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مستمری دائم را کورش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.
کمبوجیه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.
داریوش کبیر با شور و مشورت تمام بزرگان ایالتهای ایران که در پاسارگاد جمع شده بودند به پادشاهی برگزیده شد و در بهار ۵۲۰ قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران رابر سر نهاد و برای همین مناسبت ۲ نوع سکه طرح دار با نام داریک ( طلا ) و سیکو ( نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعدها رایج ترین پولهای جهان شد.
کوروش کبیر بعد از تصرف بابل ۲۵ هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوغ بردگی شاه بابل بودند آزاد کرد.
داریوش در سال دهم پادشاهی خود شاهراه بزرگ کورش را به اتمام رساند و جاده سراسری آسیا را احداث کرد که از خراسان به مغرب چین میرفت که بعدها جاده ابریشم نام گرفت.
اولین بار پرسپولیس به دستور داریوش کبیر به صورت ماکت ساخته شد تا از بزرگترین کاخ آسیا شبیه سازی شده باشد که فقط ماکت کاخ پرسپولیس ۳ سال طول کشید و کل ساخت کاخ ۸۰ سال به طول انجامید.
داریوش برای ساخت کاخ پرسپولیس که نمایشگاه هنر آسیا بوده ۲۵ هزار کارگر به صورت ۱۰ ساعت در تابستان و ۸ ساعت در زمستان به کار گماشته بود و به هر استادکار هر ۵ روز یکبار یک سکه طلا ( داریک ) می داده و به هر خانواده از کارگران به غیر از مزد آنها روزانه ۲۵۰ گرم گوشت همراه با روغن - کره - عسل و پنیر میداده است و هر ۱۰ روز یکبار استراحت داشتند.
داریوش در هر سال برای ساخت کاخ به کارگران بیش از نیم میلیون طلا مزد می داده است که به گفته مورخان گران ترین کاخ دنیا محسوب میشده . این در حالی است که در همان زمان در مصر کارگران به بیگاری مشغول بوده اند بدون پرداخت مزد که با شلاق نیز همراه بوده است.
تقویم کنونی ( ماه ۳۰ روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای ۵ عید مذهبی و ۳۱ روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است.
داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از امپراطوری ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد.


behnam5555 03-29-2011 08:33 PM


پرتعطیلی‌ترین کشورهای جهان کدامند؟

برخی از ما معتقدیم کشور ما جزو پرتعطیل‌ترین کشورهای جهان است اما ما در این لیست تنها نیستیم.

آنچه در ادامه می‌آید فهرستی از نام کشورهایی است که بیشترین تعطیلات سالیانه سال 2008 را به خود اختصاص داده‌اند.


چین، هنگ کنگ:


برای کارگران چینی، علاوه بر تعطیلات آخر هفته، در طول سال روزهای دیگر همچون روز سال نو، جشنواره بهار، روز کارگر و روز ملی نیز به عنوان روزهای تعطیل محاسبه می شود. در بین کارگران آنهایی که در شرکتهای چند ملیتی مشغول به کار هستند علاوه بر روزهای گفته شده از تعطیلات کریسمس نیز بهره می برند. تعطیلات سالیانه نیز که بین یک تا دو هفته است معمولا به صورت توافقی میان کارگران و کارفرمایان تعیین می شود. اینگونه تعطیلات که جمعا 16 روز هستند چین را به عنوان یکی از اولین کشورها با تعطیلی زیاد معرفی می‌کنند.


مصر:


21 روز تعطیلی برای شغل‌های رسمی، 16 روز تعطیلات عمومی در طول سال و دو روز تعطیلات آخر هفته، مجموع تعطیلات ثابت و متغیر را در مصر تشکیل می‌دهند. در صورت همزمانی تعطیلات عمومی با تعطیلات آخر هفته، این روزها در هفته آتی کارمندان دولتی محاسبه می شود. شرکتهای خصوصی نیز تعطیلات آخر هفته را نیز جز روزهای تعطیل عمومی خود در نظر می گیرند. از اینرو این روزها در زمره تعطیلات سالیانه کارمندان قرار گرفته و باعث کاهش آن می‌شوند.


هند:


تعطیلات سالیانه به صورت میانگین برای کارمندان شرکت‌های خصوصی بین 15 تا 20 روز است.


شلوغ‌ترین فصل مسافرت برای شهروندان هندی تعطیلات تابستانی مدارس در ماه ژوئن است که در آن بسیاری از خانواده‌ها به سفرها و تفریح‌های متعدد می‌پردازند.


اندونزی:


جشن عید فطر در آخرین روز ماه مبارک رمضان یکی از برجسته‌ترین اعیاد و تعطیلات اندونزی محسوب می‌شود. در این روز که در زبان محلی لباران (Lebaran) نامیده می‌شود، بسیاری از کلان شهر نشینان به ویژه مسلمانان به زادگاه‌های خود که اغلب مناطق روستایی هستند باز می‌گردند.


دولت نیز معمولا تعطیلاتی یک هفته‌ای (پنج روزه) را برای بهره‌گیری کامل شهروندان از عید در نظر می‌گیرد.


اگر چه به دلیل حوادث تروریستی سال‌های 2002 و 2005 تا حدودی از میزان تعطیلات بلند مدت و مسافرت‌های طولانی شهروندان کاسته شده است اما هنوزاندونزی در میان مقاصد مسافرت های توریستی جایگاه ویژه ای دارد.


تایلند:


مرخصی سالانه کارمندان تایلندی 40 روز است که 10 روز آن را تعطیلات 10 روز را مرخصی‌های استحقاقی و 20 روز را مرخصی‌های استعلاجی تشکیل می‌دهند. علاوه بر مرخصی سالانه، 13 روز نیز به عنوان تعطیلات مذهبی و ملی به جمع ایام غیر کاری شهروندان تایلندی اضافه می‌شوند.


شهروندان تایلندی حداقل دوبار در سال تعطیلات خود را با تعطیلات پایان ترم کودکانشان که در ماه‌های آوریل و اکتبر است، یکی کرده و به مسافرت و گشت و گذار می‌پردازند.


مراکش:


اهالی مراکش در اغلب اوقات مرخصی‌های سالانه خویش را در داخل کشورشان، در کنار خانواده و اقوام و در خانه می‌گذرانند. بیشتر روزهای تعطیل به دو یا سه هفته ماه اوت مربوط است که معمولا صرف تفریح در کنار سواحل اقیانوسی و مدیترانه‌ای این کشور می‌شود. در این بین شاید خانواده‌هایی با سطح درآمد متوسط به دیگر مناطق کشور مسافرت می‌کنند.


مالزی:


مالزی هر ساله از تعطیلات قابل توجهی برخوردار است. کارمندان این کشور معمولا از 14 تا 24 روز مرخصی سالیانه و 30 روز مرخصی پزشکی بهره می‌برند. اکثر این تعطیلی‌ها یا به نوعی مرخصی‌ها در پایان یا آغاز سال که مصادف با جشن‌ها و مراسم سنتی و تعطیلات رسمی همچون عید مبارک، کریسمس، سال نو چینی و دیپاوالی است، گرفته می‌شوند. فصل تعطیلات مالزی معمولا از ماه نوامبر آغاز و تا فوریه سال بعد ادامه خواهد داشت.


شیلی:


تعطیلات عمومی شیلی 13 روز است. برخی از این تعطیلات که در روزهای کاری قرار می‌گیرند معمولا به یک شنبه‌ها نزدیک می‌شوند تا به این وسیله کارمندان از سه روز تعطیلی استفاده کنند.


اکثر رویدادهای فرهنگی و سنتی شیلی رابطه‌ای نزدیک با جشن روز استقلال این کشور دارد جشنی که هرساله در هجدهم ماه سپتامبر برگزار می‌شود. بر خلاف دیگر تعطیلی‌ها، این جشن مختص همین تاریخ است و هیچ گاه به سمت یک شنبه بعدی کشیده ‌نمی‌شود.


ترکیه:


تابستان مهمترین زمان برای تعطیلات در ترکیه است. عشق به هوای گرم حتی مسافران را در روزهای تعطیل زمستان به سمت مناطق گرمتر در جنوب این کشور می کشاند.


تعطیلات مذهبی نیز یکی دیگر از ایام تعطیل ترکیه محسوب می‌شوند. دو جشنواره مذهبی و سه روز تعطیلات ملی از جمله روزهای غیرکاری این کشور هستند که شمار ایام تعطیل ترکیه را به 13 روز می‌رسانند.



اکنون ساعت 10:32 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)