صبا بگو که چه ها برسرم درین غم عشق
زآتش دل سوزان ودود آه رسید زشوق روی تو شاها بدین اسیر فراق همان رسید کزآتش به برگ کاه رسید |
میرفتم و خون دل به راهم میریخت دوزخ دوزخ شرر ز آهم میریخت میآمدم از شوق تو بر گلشن کَون دامن دامن گل از گناهم میریخت |
راست چون سوسن وگل از اثرصحبت پاک
برزان بود مرا آنچه تو را در دل بود دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد عشق می گفت به شرح آنچه براو مشکل بود |
وا فریادا ز عشق وا فریادا کارم به یکی طرفه نگار افتادا گر داد من شکسته دادا دادا ور نه من و عشق هر چه بادا بادا |
جهان پیر است و بی بنیاد ازین فرهاد کش فریاد که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم |
چو جان فدای لبش شد خیال می بستم
که قطره ای ز زلالش به کام ما افتد |
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم خورشید چراغ دان و عالم فانوس ما چون صوریم کاندر او حیرانیم |
اي چرخ فلك خرابي از كينه ی توست بيداد گري شيوه ی ديرينه ی توست اي خاك اگر سينه ی تو بشكافند بس گوهر قيمتي كه در سينه ی توست |
روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منّت خاک درت بر بصری نیست که نیست ناظر روی تو صاحب نظرانند آری سرّ گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست |
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم برآن سریم |
اکنون ساعت 06:30 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)