ماه کنعاني من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کني زندان را |
آیم به درت افتم، تا جور کنی کمتر
از بخت بدم گویی خود بیشترت افتد |
دیدن نورست آنگه دید رنگ
وین به ضد نور دانی بیدرنگ |
گر برود جان ما در طلب وصل دوست
حیف نباشد که دوست دوستتر از جان ماست |
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهی تو شدهست تابنده شدهست زان روی که از شعاع نور رخ تو خورشید منیر و ماه تابنده شدهست |
توان گفتن به مه مانی ولی ماه
نپندارم چنین شیرین دهان هست |
تا عهد تو بربستم عهد همه بشكستم
بعد از تو روا باشد نقض همه پيمانها |
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
اي عشق مدد كن كه به سامان برسيم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار یا یار به من یا هر دو نمیریم و به پایان برسیم |
من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را |
اکنون ساعت 09:52 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)