پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   متن ترانه های لحظات دلتنگی ما (http://p30city.net/showthread.php?t=1173)

SOHRAB_HAZHII 01-03-2012 02:45 PM

متن ترانه شطرنج داریوش
 
از پس پرده نگاه کن
مثل شطرنجه زمونه
هرکسی مثل یه مهره توی این بازی میمونه
یکی مپل ما پیاده
یکی صد سال سواره
یه نفر خونه بدوشه
یکی دوتا قلعه داره
یه طرف همه سیاهو یه طرف همه سفیدن
روبه روی هم یه عمره ما رو دارن بازی میدن
اونا که اول بازی توی خونه ی تو من
پیش پای اسب دشمن
اون همه سرباز رو چیدن
ببین امروزم تو بازی میون شاهو وزیرن
هنوزم بدون حرکت پشت ما سنگر میگیرن
تاج و تخت شاه دیروز در قلعشون نمیشه
به خیالشون که این تاج سرشونه تا همیشه
یادشون رفته که اون شاه که به صد مهره نمی باخت
تاج رو از سرش تو میدون لشکر پیاده انداخت
اونکه مارو بازی میده
اونیکه مهره رو چیده
اونیکه نه شاه نه سرباز
نه سیاه...........نه سفیده
از پس پرده نگاه کن

mohammad.90 01-03-2012 06:56 PM

ستار
 
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
تو یه رویای کوتاهی دعای هر سحرگاهی
شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهی
شدم خواب عشقت چون مرا اینگونه میخواهی

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمیجوشم
ندارم هیچ گناهی جز که از تو چشم نمی پوشم
تو غم در شکل آوازی شکوه اوج پروازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی
نداری هیچ گناهی جز که بر من دل نمی بازی

مرا دیوانه میخواهی ز خود بیگانه میخواهی
مرا دلباخته چون مجنون ز من افسانه میخواهی
شدم بیگانه با هستی زخود بیخود تر از مستی
نگاهم کن نگاهم کن شدم هر آنچه میخواستی
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست

بکش دل را شهامت کن مرا از غصه راحت کن
شدم انگشت نمای خلق مرا تو درس عبرت کن
بکن حرف مرا باور نیابی از من عاشق تر
نمیترسم من از اقرار گذشت آب از سرم دیگر
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پا بر جاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست :53:

donya elahi 01-05-2012 07:49 PM

هر چی هستی باش
 
با توام ای لنگر تسکین !ای تکانهای دل !ای آرامش ساحل !با توام ای نور !ای منشور !ای تمام طیفهای آفتابی !ای کبود ِ ارغوانی ! ای بنفشابی !با توام ای شور ، ای دلشوره ی شیرین !با توام ای شادی غمگین !با توام ای غم !غم مبهم !ای نمی دانم !هر چه هستی باش !اما کاش...نه ، جز اینم آرزویی نیست :هر چه هستی باش !...

mohammad.90 01-05-2012 09:34 PM

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

پس کوچه های قلب مرا جست و جو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت

تا از خیال گنگ رهایی، رها شدم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت

شاید به حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت

دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت . :rolleyes:

SOHRAB_HAZHII 01-05-2012 09:49 PM

یاد تو
 
من وقتی دلتنگ میشم این اهنگ رو با گوشیم پخش میکنم وخودم
هم باهاش همخوانی میکنم خیلی اروم میشم
تقدیم به همه ی گلهای پی سی
یاد تو

ای که بی تو خودمو
تک و تنها میبینم
هر جا که پا میزارم
تو رو اونجا میبینم
یادمه چشمای تو
پر درد و غصه بود
قصه ی غربت تو
قد صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمره منو اتیش میزنه
تو برام خورشید بودی
توی این دنیای سرد
گونه های خیسمو
دستای تو پاک میکرد
حالا اون دست ها کجاست
اون دوتا دست های خوب
چرا بی صدا شده
لب قصه های خوب
من که باور ندارم
اون همه خاطرمون
عاشق اسمونا
پشت یک پنجرمون
آسمون سنگی شده
خدا انگار خوابیده
انگار از اون بالاها
گریه هامو ندیده
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمره منو اتیش میزنه
:53::53::53::53::53::53::53:
داریوش اقبالیhttp://naabmusic.persiangig.com/image/Daruo.jpg

GhaZaL.Mr 01-06-2012 12:58 AM

خونه.داریوش :|
 
خونه این خونه ویرون واسه من هزار تا خاطره داره
خونه این خونه ی خالی چه روزایی رو به یادم میاره ...

خونه این خونه ویرون واسه من هزار تا خاطره داره

خونه این خونه خالی چه روزایی رو به یادم میاره
اون روزها یادم نمیره دیوار خونه پر از پنجره بود
تا افق همسایه ما دریا بود ستاره بود منظره بود
خونه، خونه جای بازی برای آفتاب و آب بود
پر نور واسه بیداری پر سایه واسه خواب بود
پدرم می‌گفت قدیما کینه‌هامون رو دور انداخته ‌بودیم
توی برف و باد و بارون خونه رو با قلبهامون ساخته بودیم
خونه عشق مادرم بود که تو باغچه‌اش گـل اطلسی می‌کاشت
خونه روح پدرم بود چیزی رو همپای خونه دوست نداشت
خونه، خونه جای بازی برای آفتاب و آب بود
پر نور واسه بیداری پر سایه واسه خواب بود
سیل غارتگر اومد از تو رودخونه گذشت
پل‌ها رو شکست و برد زد و از خونه گذشت
دست غارتگر سیل خونه رو ویرونه کرد
پدر پیـــرم رو کشت مادر رو دیـــوونه کرد
حالا من موندم و این ویرونه‌ها پر خشم و کینه دیونه‌ها
من زخمی من خسته من پاک می‌نویسم آخرین حرف رو رو خاک
کی میاد دست توی دستم بذاره تا بسازیم خونه‌مون رو دوباره

mohammad.90 01-06-2012 01:48 AM

ستار
 

عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم همان یک لحظه اول که اول ظلم را می دیدم از مخلوق بی وجدان جهان را باهمه زیبایی وزشتی به روی یکدگر ویرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم که میدیدم یکی عریان ولرزان دیگری پوشیده ازصد جامه رنگین زمین وآسمان را واژگون و مستانه می کردم

عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو آواره و دیوانه میکردم

عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم به گرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان سرا پای وجود بی وفا معشوق را پروانه میکردم

عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد

چرا من جای او باشم؟ همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشت کاری های این مخلوق را دارد وگرنه من به جای او چو بودم یک نفس کی عادلانه سازشی با جاهل و فرزانه میکردم؟

عجب صبری خدا دارد عجب صبری خدا دارد

MAHDI 01-06-2012 06:08 PM

شمع و گل و پروانه - ایرج
 
شمع و گل و پروانه - ایرج



شمـــع و گل و پروانــه یــار و مــی و پیمانه
بنشسته اند از شادی در بزم من مستانه

مِی خنده زد در جامم دنیــابــود بـر کامم

برده بهار ای ساقی از دل قـرار ای ساقی
زان باده آتش گـــون جامی بیار ای ساقی

مِی خنده زد درجامم دنیــابــود بـر کامم

گر چه به لب خاموشم چون جام می در جوشم
هم رفتــه دل از دستم هم رفتــه از سر هوشم

رقـص گـل و پروانــه بین در گل رخ جانـانه بین
افسانه خوان مرغ چمن با نغمــه مستانه بین

بــزم چمـن زیبـا شد تا جشن گـل برپا شد
رقصی نشاط افزا کن گیتی نشـاط افزا شد

چون رود زبوی گلها به چمن زدل شکیبم
تو از آن رخ فریبــا چـه دهی دیگــــر فریبم

مرو از کنـــار من که تویی بهـــار من

شمــع و گـل و پروانــه همـــه جمعند
ای دوست بیا رحم به تنهایی ما کن

رقـص گـل و پروانـــه بین در گل رخ جانانه بین
افسانه خوان مرغ چمن با نغمه مستانه بین

شمـــع و گل و پروانــه یــار و مــی و پیمانه
بنشسته اند از شادی در بزم من مستانه

مِی خنده زد در جامم دنیــابــود بـر کامم
{پپوله}

SOHRAB_HAZHII 01-12-2012 03:34 AM

خون سیاوش
 
خون سیاوش


وای اگه خون سیاوش دامن شبو بگیره
اگه باز به زخم رستم سهراب قصه بمیره سهراب قصه بمیره
وای اگه درفش کاوه بشه باز خنجر ضحاک
اگه باز از تخت جمشید خسرویی بیوفته رو خاک
وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهاد و ببینه
دیگه از غرور این خاک چی میمونه چی میمونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه میخونه
کاشکی از بغض دماوند خون نشه قلب ستاره
کاش نیاد روزی که مهتاب توی کوچه پا نزاره
کاشکی از چشمای مجنون خواب لیلی رو نگیرن
کاش فرشته های عاشق توی آسمون نمیرن توی آسمون نمیرن
وای اگه کمون آرش بشکنه به دست کینه
وای اگه دوباره شیرین مرگ فرهاد و ببینه
دیگه از غرور این خاک چی میمونه چی میمونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه بخونه
غم سردارای جنگل به دل خزر میمونه
دوباره خروش کارون قلب شب رو میسوزونه
چشمای معصوم زرتشت از یاد ارس نمیره
قلعه ها میریزن اما بغض بابک نمیمیره
دیگه از غرور این خاک چی میمونه چی میمونه
واسه بچه های البرز چه کسی قصه میخونه
{داش مشتی}

hossein 01-12-2012 03:51 PM

یه روز از همین روزا روی شب پا می زارم.
 




یه روز از همین روزا روی شب پا می زارم.
توی قاب لحظه ها عکس فردا میزارم.
تا که خوب خوب بشه زخمای دلواپسی
عشق مرهم میکنم روی دلها میزارم.
تو وجود آدما حس آشنایی هست
مثه حس من و تو اسمشو ما میزارم.
عزم آدما بلند روح آدما وسیع
توی شعرم واسشون کوه و دریا میزارم.
توی بهت جاده ها هر جا که دیدنی نیست
چشمامو میبندم جاش یه رویا میزارم
من مسافر و غریب اما لبریز یقین.
می دونم تو راه عشق همه رو جا می زارم
یه روز از همین روزا روی شب پا میزارم.
توی قاب لحظه ها عکس فردا میزارم...


اکنون ساعت 09:10 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)