مالسلمی و من بذی سلم
این جیراننا و کیف الحال |
لاف مسيح مي زني بول خران چه بو كني با حدثي چه خو كني همچو روان كافري |
یا کرد صبا شق ورقی از خورشید
یا نامهی یارست که آورد نوید |
در طرب و معاشقه در نظر و معانقه فرض بود مسابقه بر دل هر مظفري |
يا رب سببی ساز که يارم به سلامت
بازآيد و برهاندم از بند ملامت |
تيري كه زدي بر دلم از غمزه خطا رفت
تا باز چه انديشه كند راي صوابت |
تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار |
رقص آن نبود كه هر زمان برخيزي بي درد چو گرد از ميان برخيزي رقص آن باشد كز دو جهان برخيزي دل پاره كني و ز سر جان برخيزي |
یاران من از کوچه و مهتاب سرودند
آن روز که از پنجره گفتن قدغن بود |
درو ديوار او افسانه گويان كلوخ سنگ او اشعار خواني چو جغد آنجا برد طاوس گردد چو گرگ آنجا رود گردد شباني |
اکنون ساعت 04:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)