گل همین پنج روز و شش باشد |
باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت یار آمد و می در قدح یاران ریخت آن عنبر تر رونق عطاران بُرد و آن نرگس مست خون هشیاران ریخت |
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد |
مشو چندین بلند از خاک قصر خود تماشا کن که قیصر رفت بر باد فنا بر قصر و ایوانش |
آن قصر کـه جمشید در او جام گرفت |
بیته گلشن چو زندان به چشمم گلستان آذرستان به چشمم بیته آرام و عمر و زندگانی همه خواب پریشان به چشمم |
به چه کار آیدت ز گل طبقی |
ای عشق خندان همچو گل وی خوش نظر چون عقل کل خورشید را درکش به جل ای شهسوار هل اتی امروز ما مهمان تو مست رخ خندان تو چون نام رویت میبرم دل میرود والله ز جا |
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صدبار تو را گفتم کم زن دو سه پیمانه |
کارم همه با جام می و شاهد و شمع است ترک دل و دین بهر چنین کار گرفتم شمعم رخ یار است و شرابم لب دلدار پیمانه همان لب که به هنجار گرفتم |
اکنون ساعت 06:24 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)