يك دوجامم دي سحرگه اتفاق افتاده بود
وز لب ساقي شرابم در مذاق افتاده بود |
درآري نيمه شب ناگه شرابي بگرداني كه اشرب ياحميمي |
یک عمر،هوس پشت هوس،روی دلم ماند
من بودم ودور دل خود تار تنیدن |
نديدم هيچ مرغي من كه بي پري برون پرد نديدم هيچ كشتي من كه بي آبي رود عمدا |
ای که دایم به خویش مغروری
گر ترا عشق نیست معذوری |
يقين آنجاست آن جانان امير چشمه حيوان كه باغ مرده شد زنده و جان بخشيدن او داند |
دوش بیماری چشم تو ببرد از دستم
لیکن از لطف لبت صورت جان میبستم |
ما گرفتار شادي و طربيم نه گرفتار زهد و پرهيزيم |
می خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم |
مرا که عزلت عنقا گرفتمی همه عمر
چنان اسیر گرفتی که باز تیهو را |
اکنون ساعت 06:54 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)