دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت از دیدهام که دم به دمش کار شست و شوست بی گفت و گوی زلف تو دل را همی کشد با زلف دلکش تو که را روی گفت و گوست |
تنـــور لالـه چنـــان بر فـــروخت بـــاد بهــــار |
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت |
تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است |
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو |
وصف رخ چو ماهش در پرده راست ناید |
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست |
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون |
من و انکار شراب این چه حکایت باشد غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد تا به غایت ره میخانه نمیدانستم ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد |
در مقامی که صدارت به فقیران بخشند |
اکنون ساعت 01:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)