-
شعر
(
http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
ابریشم |
07-27-2010 11:44 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2835%29.gif از3طریق بفهمید کی دوستتون داره
آدمها از سه طریق میفهمند که طرف، دوستشون داره.
یا به تعبیر بهتر باید بگم: « آدمها سه تا گیرنده ی عاطفی دارند ».
◄ گیرنده های شنیداری
◄ گیرنده های دیداری
◄ گیرنده های لمسی
همه ی ما از طریق فعال کردن یک، دو یا هرسه شاخکِ گیرنده های عاطفی خودمون، میفهمیم این بابایی که داره برای ما بال بال میزنه، به ما علاقه داره یا نه؟
مرد به زن تلفن میزند و میگه : « عزیزم! دوستت دارم ». زن هم کلی خوشحال میشه.
تويه مهمونی که همه ی آقایون خوشتیپ و خوش لباس هستن، زن به مرد میگه: « وا! آقا! به عقیده ی من، شما از همه جذابتر هستید! » مرد هم حسابي دهنش آب میافته و خوشحال میشه.
اینها همه یعنی فعالیت « گیرنده های شنیداری ».
به تعبیر بهتر، وقتی ما، ابراز علاقه ی کسی رو از طریق « حرف »، « گفت و گو »، و هر چیز دیگه و از راه « گوش »، می شنویم، شاخکهای عاطفی ما به قلبمان پیام میدهند که این فرستنده ی پیام، « تو رو دوست داره ».
مرد برای روز تولد زنش کادو میخرد. پس دوستش داره.
زن برای مرد، توخونه لباسهای خوب میپوشه، پس دوستش داره.
مرد تو مهمانی همه ی حواسش به زنش است، پس دوستش داره.
پس مجموعه ای از رفتارهای ما که با « دیدن »شون، می تونیم به علاقه ی طرف خودمون پی ببریم، « گیرنده های دیداری » ما رو فعال میکنه. این رفتارها، تنها تفاوتی که با « گیرنده های لمسی » داره اینه که در آن « تماس بدنی » اتفاق نمی افته.
◄ نکته ی کنکوری:
[ وقتی کاری را انجام میدیم، وظیفه ی ما نیست. از روی « علاقه » داریم این کار رو میکنیم. این مجموعه ی « رفتارهای مهرآمیز »، شاخکهای عاطفی طرف روا فعال میکنه و به قلب ما پیام میفرسته که « هوی! این یارو تو رو دوست داره! چوب خشک نباش! »]
مرد، زنش رو نوازش میکنه، پس دوستش داره.
مرد، بعد از خوردن غذا، دست روی شونه ی زنش میگذاره و از اون به دلیل تهیه ی غذا، تشكر میکنه. [ سالی یه بار هم این کار روبکنید بد نیست ]
زن، همین طوری که نشسته و داره همراه مرد، برنامه ی تلویزیون را میبینه، دست مرد رونوازش ميكنه. [ آقایانی که لم یزرع و بایر هستند، گیرنده ی این بخششان، غیر فعال است ].
در این نوع ابراز علاقه، لمس طرفه که گیرنده های عاطفیه اش رو فعال میكنه.
***
خب!همينطورکه خوندیم، گاهی شاهدیم که همزمان یک، دو یا هر سه شاخک گیرنده عاطفی ما فعال میشه و این به دلیل ارسال پیام محبت آمیز از یک، دو یا هر سه فرستنده است. هرکسی یه« گیرنده ی اصلی» یا « شاخک اصلی » داره. یعنی بیشتر از طریق اون گیرنده ست که میفهمه طرفش به اون داره ابراز علاقه میکنه. این شاخکها، « نقطه ی آسیب پذیر» دوستیها و محبتها هستند.
چرا؟ چون این شاخکها « سیر » میشن. یا به تعبیری، حساسیتهای خود را از دست میدن. در چه صورتی؟ در صورتی که که مدام شما برای ابراز علاقه، فقط به یک گیرنده ی خاص، پالس بفرستید.یک نفر، شاخک « شنیداری»اش زود سیر میشه. یکی شاخک «دیداری»اش از بقیه سریعتر ناگیرایی پیدا میکنه. عده ای هم از «لمس» زود خسته میشن.
تصور کنید که زن، راه به راه به مرد میگه: « یه ماچ بده! » خوب این مرد، بعد از یک مدتی، حالش از ماچ کردن به هم میخوره. یا برعکس، مرد میروه و میآد، قربون صدقه ی زنش میره! خوب زن بعد از مدتی با حالت استفراغ، به اولین « توالت عاطفی » میروه و تمام محبتهای اضافی را بالا میآره.
◄ نکته ی کنکوری:
[ اگر میبینین که دوست دخترتون به شخص دیگه اي توجه داره، اول باید نتیجه بگیرین که یک جایی دارین « افراط » یا « تفریط » میکنین. باید قبول کرد که خيلي از زنها، بیشتر جلب « کمتوجهی مرد» میشن تا « توجه بیش از حد ». دقت کنین که میگم « کم توجهی » نه «بی توجهی»!
و من اسم اون شخص دوم رو که گاهی به نامهای «رقیب»، «یکی دیگه» و... یاد میکنیم رو «توالت عاطفی» میذارم. یعنی زن یا مرد در بخشی از زمان، اضافات یا حتي کمبودهای عاطفی خودشون روتو این توالت بالا میآرن. حالا چرا توالت؟ چون اون شخص سوم، بيخود میکنه وقتی میبینه که دو نفر با هم دوست یا همسرن، وارد جریان عاطفی اونها میشه. حتي اگه زن یا مرد ، خودشون مایل باشن و از او دعوت کنن که وارد جریان عاطفیشون بشه تا نفر سوم اجازه نده که « توالت » باشه، کسی هم برای خیانت و استفراغ عواطفش از او استفاده نخواهد کرد. ]
برگردیم به اصل داستان! داشتم می گفتم که فرض کنیم ما خیلی داریم به گیرنده ی اصلی طرف مقابلمون، پالس عشقی می فرستیم، در این حالت آن گیرنده ی اصلی، یا به کل خاموش میشه یا میره روی « استندبای ».
◄ دقت کرده اید که وقتی به یکی خیلی محبت کنین، خودش رومیگیره؟
◄ تجربه کردین که وقتی یکی از عشق و محبتتون نسبت به خودش مطمئن شد، محلتون نمیگذاره؟
◄ شده وقتی به یکی گفتی دوستت دارم، دیگر روی خوشش رو نبینی؟
. چون این آدم ها، شاخک اصلیشون، زود به « ناگیرایی » دچار میشه.
بعضی از ماها وقتی مطمئن شدیم که طرف دوستمون داره، دیگه نیازی نمی بینیم که گیرنده های عاطفی خودمون رو روشن بذاریم. چون ما انسان ها ذاتاً عاشق « نداشته ها» هستیم. وقتی چیزی روداشتیم، دیگه ارزشش برامون از بین میره. مثل اغلب دوست دختر و دوست پسرهایی که سال ها با هم دوست هستن، ولی دو ماه بعد از ازدواجشون، تقاضای طلاق می کنن.هم آقایان و هم خانمها، به این عارضه ی بد، مبتلا هستیم. ما آدمها همین طوری ایم اصلن. وقتی می فهمیم که کسی دوستمون داره، دیگه تلاشی برای جلب دوستی بیشترش نمی کنیم. چون « ظرف پذیرش محبتهامون، به شدت کوچک است».
بهترین راه برای علاج چنین معضل و مصیبتی [ که کم هم نیست و الی ماشاءالله به صورت روتین و روزانه شاهدش هستیم ] اینه که شاخک اصلی طرفمون رو شناسایی کنیم، و به آن، پیام های کمتری بفرستیم. [ نه این که اصلن نفرستیم ]
در حقيقت: دوست داشتن و دوست داشته شدن، سیاست میخواد.
[ اضافه کنم که منظورم از سیاست مداری در عشق، دروغ گویی و خالی بندی و این چیزها نیست. بین « سیاست مداری » و « سیاست بازی » خیلی فرق هست. ]
وگرنه اگر بخوايد کارتون رو به معجزه ی الهی و لطف خدایی و امدادهای غیبی واگذار كنين و مدام عشقتون رو « آرزو » کنین و منتظر بمونین تا «مهرتون به دل طرف بیفته»، همون بهتره برین یه امام زاده ای دخیل ببندین و برای کفترهاش، دونه ی نذری بپاشین!
به جای همه ی این کارها، اول گیرنده های عاطفی فرد موردعلاقه تون رو شناسایی کنین، بعد ببینین کدوم گیرنده هاش ممکنه زمانی کار دستتون بده؟ کدومش بیشتر به دردتون می خوره؟ با کدومش زود خسته میشه؟ چه فرستنده هائيتون رو خاموش کنین که طرف فردا خودش رو براتون نگیره؟ کدوم ها رو روشن نگه دارین که تعادل دوستی حفظ شه؟
اگر فقط یک ذره سیاست و اعتماد به نفس داشته باشیم، شک نکنید که امامزاده ها هم معجزه میکنن. http://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/biggrin.gifhttp://www.gaptalar.com/images/smilies/heart.gif
همه این هایی رو که گفتم، چیزهاییه که همه مون میدونیم. فقط باید یکی، یادمون بیاره. همین چیزهای کوچک و پیش پا افتاده ست که دوستی ها روپایدارتر میکنه و جدایی ها روا به تاخیر می اندازه....
|
ابریشم |
07-27-2010 11:47 AM |
در جستجوی عشق:درک نیازهای شخصی
به دنبال عشق هستيد و هميشه نااميد مي شويد؟ ايــن پنج مـرحله را طـي کـنـيد تـا شـانـس خـود را بــراي يــافتن شادکامي هميشگي افزايش دهيد.
در يکي از قسمت هاي سريال داستاني "خانم هاي خانـه
دار نـااميد" که از شبـکـه abc پخـــش مـــي شود، يکي از
هنرپيشه هاي زن فيلم به نام "گابريل سوليس" خانم بسيار زيبايي است، همسر خوش تيپ و فوق العاده پولداري دارد، در يک خانه بزرگ زندگي مي کند، و حساب هاي بانکي غير قابل شمارش دارد؛ وي عبارت جالبي در مورد موفقيت در زندگي مشترک مي گويد:
"من به هر چيزي که مي خواستم رسيدم، اما حالا مي فهمم که چيزهاي درستي نخواسته بودم."
عبارت جالبي است و براي درک آن حتماً نبايد به منتهاعليه بدبختي و بيچارگي رسيده باشيد. بسياري از کارشناسان معتقدند زمانيکه نوبت به انتخاب همسر مي رسد، بسياري از افراد هيچ نظري در مورد اينکه همسر آينده شان بايد داراي چه خصوصياتي باشد و اينکه از او چه انتظاراتي بايد داشته باشند، ندارند. به همين دليل هم هست که اغلب افراد، فرد مورد علاقه خود را پيدا نمي کنند.
گيلدا کارل، روانشناس و استاديار کالج مرسي و همينطور نويسنده کتاب "روي شاهزاده شرط نبنديد – اگر به دنبال يافتن مرد روياهاتان هستيد، روي خودتان شرط ببنديد" معتقد است: "ما آن قدر اينور و آنور مي کنيم و قرار ملاقات مي گذاريم و نهايتاً به خودمان مي گوييم: "بله، يافتم، اين همان مرد آرزوهاي من است. اما با اين وجود باز هم شاهد آن هستيم که نرخ طلاق هر روز در حال افزايش است." پس در اين ميان چيزي اشتباه است.
اگر شما دليل اين امر را پيدا کرده ايد، پس يک گام از سايرين جلوتر هستيد، روانشناسان معتقدند که تنها راه نجات پيدا کردن از سردرگمي ها در زمينه پيدا کردن شريک زندگي اين است که ابتدا خودتان را بشناسيد و ببينيد از زندگي مشترک خود چه انتظاراتي داريد.
اين 5 مورد به شما کمک مي کنند تا اين کار را راحت تر انجام دهيد:
1-تشريح ارزشي هاي اصول فردي
2-درك نيازهاي احساسي و عاطفي
3-تشخيص الگوهاي مهرورزي
4-شناخت توانايي هاي بالقوه رابطه
5- چك كلي سه ماهه درزمان نامزدي
1-تشريح ارزشهاي اصول فردي
زماني به ارزش هاي اصولي خود پي مي بريد که درک کاملي از نيازهاي فردي خود داشته باشيد.
دکتر جان وايت، رواندرمانگر و استاد دانشگاه تمپل معتقد است: "اينها همان خصوصياتي هستند که در شخصيت شما شکل گرفته و امکان تغييرشان پايين ميباشد. شما از کودکي با يک چنين مشخصاتي بزرگ شده ايد و هر اتفاقي هم که در زندگيتان رخ دهد و هر چيزي هم که عوض شود، اين خصوصيات به قوت خود باقي خواهند ماند."
در حقيقت منظور او اين است که اگر شما يک ليست تهيه کنيد و در بالاي آن بنويسد خصوصياتي که همسر آينده ام بايد داشته باشد، هيچ چيز مهمتر از وجود ارزش هاي اصولي يکسان ميان شما و شريک زندگيتان نيست. دکتر وايت در ادامه مي گويد: "همين خصوصيات ريشه اي هستند که سبب تدوام و يا از هم پاشيدگي يک رابطه مي شوند، با توجه به اين خصوصيات مشخص مي شود که شما چه کسي هستيد و چه نيازهايي داريد."
در حاليکه ارزش هاي اصولي در افراد مختلف متفاوت هستند، اما معمولاً حول محور مسائلي نظير آنچه در زير به آنها اشاره مي کنيم مي چرخند:
تمايل به بچه دار شدن
اعتقادات و باورهاي مذهبي
ديدگاه افراد نسبت به مسائل مالي (پول)
عکس العمل در موقعيت هايي که نياز به تصميم گيري هاي پيچيده است
اهميتي که براي صداقت، درستي و وفاداري قائل مي شوند
ديدگاه طرفين نسبت به طلاق
شايد تا کنون تصور مي کرديم که افراديکه داراي خصوصيات متفاوت هستند، جذب يکديگر مي شوند – البته کارشناسان هنوز هم يک چنين عقيده اي دارند- اما زمانيکه نوبت به مسائل عميق فکري مي رسد، وجود اشتراک در ارزش هاي اصولي طرفين يکي از عوامل موفقيت آنها به شمار مي رود.
دکتر وايت مي گويد: "اگر مي خواهيد رابطه طولاني مدتي داشته باشيد، بايد توجه داشته باشيد که ارزش هاي اصولي مانند چسبي هستند که شما دو نفر را به هم متصل نگه مي دارند."
2-درك نيازهاي عاطفي واحساسي
در حاليکه ارزش هاي اصولي افراد اساس زندگي مشترک را تعيين مي کنند، نيازهاي احساسي و عاطفي طرفين تعيين کننده نکات ريزتري هستند. دني سوگرو، دکتر روانشناس معتقد است: "ما بايد پيش از پيدا کردن شريک زندگي ابتدا نيازهاي احساسي خود را به خوبي بشناسيم."
دني سوگرو که استاديار دانشگاه ميشيگان و نويسنده کتاب "مشکلات جنسي خانمها" مي باشد، اظهار مي دارد: "نياز به صميميت، نياز به رضايت و لذت جنسي، نياز به درک کردن و درک شدن، و پذيرش از طرف شريک زندگي، همه و همه جزء مهمي از وجود ما هستند. براي اينکه بتوانيم در زندگي خوشحال بوده و احساس امنيت و آرامش داشته باشيم، بايد کليه اين نيازها مرتفع گردند."
براي رفع اين نيازها بايد شريکي را براي خود پيدا کنيد که خواسته هاي شما را به درستي درک کرده و توانايي براورده ساختن آنها را داشته باشد.
اخطار: مشکل زماني به وجود مي آيد که ما به دنبال فردي مي گرديم که نيازهايمان را آنطوري که فقط خودمان مي توانيم برآورده کند.
سوگرو در ادامه مي افزايد: "اگر شما به دنبال يافتن فردي هستيد که به شما احساس ارزشمندي القا کند، خوشحالتان کند، از يک زندگي خسته کننده و ناخوشايند نجاتتان دهد، و اگر به دنبال کسي هستيد که شما را کامل کند، بهتر است در افکار خود تجديد نظري داشته باشيد چراکه هيچ کس نمي تواند چنين کارهايي را براي شما انجام دهد جز خودتان." اگر وظيفه انجام چنين کارهايي را به فرد ديگري واگذار کنيد به اين معناست که خودتان و رابطه تان را در معرض نابودي قرار داده ايد.
3- تشخيص الگوهاي مهرورزي
خوب با توجه به چه الگويي مي توانيم کسي را پيدا کنيم که نيازهايمان را برآورده ساخته و ارزش هاي اصولي يکساني با ما داشته باشد؟
محققان معتقدند که اين کار را مي توانيد با نگاهي به روابط فعلي خود با دوستان و افراد فاميل انجام دهيد.
دکتر دنيس لو مدير و موسس مرکز خانوادگي دانشگاه پپردين در لوس آنجلس ميگويد: "در مورد روابط فعلي خود فکر کنيد، ببينيد کداميک از آنها سبب مي شوند شما بهترين وجوه فردي خود را به نمايش بگذاريد" او در ادامه مي گويد: " به روابطي فکر کنيد که احساس مي کنيد مي توانيد در آنها رشد کرده و فکر مي کنيد نيازهايتان در آنها برآورده مي شوند. حتماً اين رابطه نبايد رمانتيک باشد، مي توانيد به هر رابطه اي که با دوستان و يا افراد فاميل داريد، فکر کنيد."
يک نکته مهم ديگر اينکه: در مورد افرادي که به شما احساس آرامش و امنيت ميدهند، فکر کنيد. به افرادي که در کنار آنها مي توانيد خودتان باشيد. او معتقد است که با انجام اين کار يک الگوي رفتاري و شخصيتي در ذهن شما پديدار مي شود. تصادفي نيست که اين خصوصيات دقيقاً همان خصيصيه هايي هستند که بايد در همسر آينده خود به دنبال آنها بگرديد.
دکتر لو ميگويد: "شما نبايد تنها به دنبال يافتن خصوصيات اخلاقي دلخواه خود باشيد، بلکه بايد به طرز برخورد آنها با شما و طرز برخورد خودتان با آنها نيز توجه کنيد."
به هر حال هميشه افرادي در کنار آن شخصي که شما احساس مي کنيد خصوصيات اخلاقي مورد نظر شما را دارند پيدا مي شوند و شما مي توانيد تا آخر عمر در کنار آنها خوشبخت زندگي کنيد.
4-شناخت توانايي هاي بلقوه رابطه
اگر نگاهي عمقي به درون خود داشته باشيد، مي توانيد به راحتي خودتان را براي ورود به يک رابطه موفق آماده کنيد. به مرور زمان بايد يافته هاي خود را به مرحله اجرا گذاشته و به دنبال شريک زندگي دلخواه خود بگرديد. متاسفانه درست در يک چنين مرحله اي است که تعداد زيادي از ما دچار اشتباهات بزرگي مي شويم.
يکي از اشتباهات رايج: بيشتر افراد تصور مي کنند کسيکه ظاهر و شخصيت تيپيکال مورد علاقه شان را دارد، براي يک رابطه بلند مدت مناسب است. آنها خيلي پيش از اينکه تشخيص دهند او داراي خصوصيات مورد نظر براي يک رابطه طولاني است و خيلي قبل از اينکه او را به درستي بشناسد، تصميم به تشکيل زندگي مشترک مي گيرند.
مليسا دارني نويسنده کتاب "قرار ملاقات با صدويکمي" معتقد است که: "مقوله اي با نام "شناخت ناهمگون" وجود دارد، به اين معنا که مغزتان فرمان ديگري مي دهد و قلبتان هم چيز ديگري مي گويد. زمانيکه در يک چنين شرايطي گير کنيد، مطمن باشيد که در اکثر موارد قلبتان بر مغزتان پيروز خواهد شد."
زمانيکه مجدداً عقلتان سر جايش برگشت (دارني معتقد است که اين مرحله کمتر از 120 روز نخواهد بود) تازه متوجه مي شويد که تپش هاي قلبتان چندان خوشايند نبوده اند.
دارني مي گويد به يک رابطه جديد مانند يک ماشين جديد نگاه کنيد و با يک چک آپ کلي به نام "قرار ملاقت" آنرا امتحان کنيد. اين کار به شما زمان کافي مي دهد تا پيش از اينکه بخواهيد با طرف مقابل وارد يک رابطه جدي بشويد، او را بهتر بشناسيد.
5- چك اپ كي سه ماهه در دوران نامزدي
در جريان پيشرفت يک رابطه مي توان گفت که در عرض دو ماه افراد وابستگي بيشتري را به هم نشان داده و از اين زمان به بعد رابطه قدري جدي تر مي شود. دارني معتقد است که در عرض 3 تا 4 ماه بايد به همان مثال ماشين جديد برگرديم و خودمان را براي يک گردش کوچک ديگر آماده کنيم.
دارني مي گويد: "اصلاً مهم نيست که يک ماشين جديد چقدر خوب کار مي کند، به هر حال پس از سپري شدن 3 ماه بايد مجدداً آن را چک کنيد، اين امر در مورد روابط زناشويي نيز صدق مي کند."
اين چک آپ در مورد شما و شريک زندگيتان حول محور پاسخ دادن به سوال هاي پيچيده تري نظير آنچه در زير به آن اشاره مي کنم مي چرخد:
آيا او به اندازه همان روز اول صادق است؟
آيا همانطور که فکر مي کردم هنوز هم به ارزش هاي اخلاقي روز اول پايبند است؟
آيا او همان ارزش هاي اصولي که براي من مهم هستند را داراست؟
آيا او همان کسي است که فکر مي کردم؟
اگر پاسخ هر يک از سؤالات بالا "منفي" باشد بايد بيشتر به رابطه خود توجه کنيد. کارشناسان معتقدند که علائم هشدار قرمز رنگ هستند براي اينکه راحت تر نظر افراد را به خود جلب کرده و بهتر ديده شوند! دارني مي گويد اگر احساس مي کنيد شريکتان آن نمره اي که بايد را بدست نياورده، سريعاً جلوي ضرر را بگيريد و خودتان را کنار بکشيد.
وي اظهار مي دارد: "به خاطر داشته باشيد که شما مي توانيد جوراب هاي طرف مقابل را عوض کنيد، و يا مدل موهايش را تغيير بدهيد، اما هيچ گاه نمي توانيد ارزش هاي اصولي طرف مقابل و يا حتي خودتان را دگرگون سازيد. 1- تشريح ارزش هاي اصولي فردي 2- درک نيازهاي عاطفي و احساسي 3- تشخيص الگوهاي مهرورزي 4- شناخت توانايي هاي بالقوه رابطه 5- چک آپ کلي سه ماهه در زمان نامزدي 1- تشريح ارزش هاي اصولي فردي 2- درک نيازهاي عاطفي و احساسي 3- تشخيص الگوهاي مهرورزي 4- شناخت توانايي هاي بالقوه رابطه 5- چک آپ کلي سه ماهه در زمان نامزدي "
|
ابریشم |
07-27-2010 11:57 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif وقتی عشق به آسانی رخ میدهد
همه ما در ذهن خود براي انتخاب خانم و يا آقاي مورد علاقه خود معيارهاي بسيار زيادي داريم. گاهي اوقات اين ايده آل گرايي ها آنقدر ادامه پيدا مي کنند که شکل خيال پردازي به خود مي گيرند و گاهي اصلاً خودمان هم متوجه نمي شويم که معيارهايي براي انتخاب همسر داريم. به هر حال اشکالي ندارد. اگر شما با معيارهاي شخص ديگري همخواني داشته باشيد او به راحتي عاشق شما مي شود. به همين سادگي؛
البته همواره بايد در نظر داشته باشيد که در اکثر موارد مردم عاشق کساني مي شوند که هم تيپ خودشان نيستند و نهايتاً با آنها ازدواج کرده و زندگي خوبي را تشکيل ميدهند. زمانيکه شخص، زوج خيالي خود را پيدا مي کند و بدون اينکه نسبت به او احساسي داشته باشد، با او ازدواج کند، شايد بتوان گفت که در جستجوي خود موفق بوده، اما نمي توان ادعا کرد که زندگي خوبي انتظار او را مي کشد.
خيلي راحت مي توانيد متوجه شويد که زوج ايده آل شخص مقابل هستيد يا خير. چگونه؟ فقط با گفتن اين مورد که هم تيپشان نيستيد شروع کنيد به اذيت کردن آنها، بعد منتظر واکنش آنها باشيد.
زمانبندي مهم است. اگر قرار است آنها از شما تقاضاي بيرون رفتن کنند، بهتر است پيش از اعلام موافقت، اين سؤال را مطرح کنيد و اگر قرار است شما از آنها تقاضاي بيرون رفتن کنيد، اين کار را پس از ابراز موافقت از سوي شخص مقابل انجام دهيد.
اگر شما مو مشکي هستيد، ميتوانيد بگوييد: "حقيقت اينجاست که من تعجب ميکنم چرا مي خواهي با من قرار ملاقات بگذاري، شنيده بودم که تو از موبورها خوشت مي آيد." ( و اگر خودتان بلوند هستيد بگوييد: "چهره هاي گندمي و مو مشکي" و اگر طرف مقابل خانم بود، بگوييد: " قد بلند، مو مشکي، و خوش تيپ") فقط کافي است با يک لحن آرام و استهزاء آميز تيپ مخالف خودتان را تشريح کنيد.
اگر شما تيپ مورد علاقه آنها باشيد، به سرعت در مقابل اين حرف شما واکنش نشان مي دهند و مي گويند: "نه، حقيقت ندارد! اين حرف را کجا و از چه کسي شنيدي؟"
اگر هم تيپ مورد علاقه شان نباشيد، با شنيدن اين پرسش دست و پايشان را گم کرده، شروع مي کنند به من من کردن و به دنبال چيزي براي گفتن مي گردند.
البته اگر خانم يا آقاي مورد نظر لبخند بزند، به بالا و پايين نگاهي بيندازد دست هايش را به دور شما حلقه کند و بگويد: "عزيزم، من قدي به بلندي تو و موهايي به سياهي موهاي تو دوست مي دارم" اين شخص يک فرد چرب زبان است و مي خواهد شما را مانند موم در دست هايش بگيرد.
شايد دست هاي او در ابتدا براي شما کمي وسوسه کننده باشد اما من اينجا هستم تا اجازه ندهم شما به اين دام گرفتار شويد. اين فرد چرب زبان به طور حتم " گذشته"اي به دنبال خود دارد. بهتر است گذشته اش را بررسي کنيد. به عنوان مثال شما يک مو مشکي با قد نسبتاً کوتاهي هستيد و نامزدهاي قبلي آقا براي 5 سال گذشته همه، دختر هاي مو بلوند و قد بلند بوده و شما مي توانيد مطمئن باشيد که فقط براي "تغيير ذائقه" اينجا هستيد. اين چيزي نيست که شما انتظارش را داريد.
مطمئناً شما مي توانيد با مقوله "تيپ" مقابله کرده و پيروز شويد. وقتي که اين کار را انجام داديد و هر دوي شما تصميم گرفتيد که با يکديگر ازدواج کنيد، بايد به خاطر داشته باشيد که تا آخر عمر بايد با اين روياي تحقق نيافته زندگي کنيد. قسمتي از وجود او هميشه مو بلوندي قد بلند را مي خواهد که به او نرسيده. شايد شما در کنارش نباشيد و چشم هاي او به دنبال کسي بگردد که در روياهايش وجود دارد. هميشه نگران هستيد که مبادا يک روز اين اتفاق بيفتد و او شريک روياهايش را پيدا کرده و شما را ترک کند.
البته نميتوان ادعا کرد که هميشه مي توان تيپ مورد نظر افراد مختلف را شناسايي کرد و يا حتي اظهار داشت که اصلاً تيپ خاصي را مد نظر دارند يا خير. اما ارزشش را دارد که براي يافتن حقيقت تلاش کنيد چرا که بهترين و آسان ترين رابطه رمانتيک زماني شکل مي گيرد که هر يک از شما روياهاي ديگري را به حقيقت برسانيد. در اين صورت هيچ کس دچار حس خيانت نخواهد شد – و هيچ گاه به خودشان اجازه نميدهند که به خاطر عملي کردن روياهايشان به شما خيانت کنند.
|
ابریشم |
07-27-2010 11:57 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2811%29.gif ایده های اشتباه در ازدواج
http://www.seemorgh.com/DesktopModul...Files/9880.jpg
البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما بهطور واقعی، همسر آیندهی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست.
ایده های اشتباه در ازدواج
1- ازدواج به دلیل دوری از خانواده و پدر و مادر:
وقتی وضعیت در خانهی پدری، شوم و اندوهبار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب میشود.
تعجبی ندارد که خیلیها این راه گریز را انتخاب میکنند؛ اما بهطور معمول، این مسیری است که شما را از چاله درآورده و به چاه میاندازد.
یکی دو سال دیگر در خانهی پدر و مادر ماندن، بهتر از آن است که با نخستین پیشنهاد ازدواج، تن به تاهل دهید، چون آنوقت ممکن است شریک زندگیتان تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.
2- ازدواج به دلیل نگرش یک جانبهی پدر و مادر شما به شخص مورد نظر:
البته جای تعجب دارد که پدر و مادر شما بهطور واقعی، همسر آیندهی شما را دوست بدارند؛ اما دوست داشتن این فرد از سوی آنان، دلیل کافی برای مدنظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نیست. سالهای آینده، زمانی که (بعد از 120 سال ) از میان شما رفتند، شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید؛ فردی که شاید مرد یا زن رویاهای شما نباشد.
3- ازدواج فقط به دلیل پول و ثروت:
اگر شما شیفتهی فردی هستید که ثروتمند است و فقط به همین دلیل حاضرید با او ازدواج کنید و به دیگر ابعاد توجه نمیکنید، این ملاک مناسبی نمیباشد
ایدهی ازدواج کردن با یک فرد، بدون توجه به احساس و عاطفهی قلبی و فقط از روی نگاه مادی گرایانه، بهطور یقین، عقلانی نیست و اشتباه میباشد.
4- ازدواج به دلیل ترحم و دلسوزی به یک فرد:
گاهی انگیزهی فرد برای ازدواج، نجات دادن شخص مقابل از تنهایی، فشارهای زندگی، مشکلهای اقتصادی و اجتماعی و دلیلهای دیگر است.
برای نمونه، دختری که به پسری وابستگی شدید دارد، مسوولیت زندگی او از جمله کار، مسکن و مسائل مادی را میپذیرد. چنین انگیزههایی بعد از مدتی کوتاه، رو به خاموشی میرود و در نهایت، زندگی مشترک را با بحران مواجه میسازد.
5- ازدواج به دلیل خو گرفتن به ارتباط در طی زمان طولانی:
هنگامی که دو نفر پس از آشنایی، تصمیم به ازدواج با یکدیگر میگیرند، اشکالی ندارد؛ اما موقعی اجبار به دلیل «عادت محض» خطرناک میشود که دو نفر که با هم ازدواج کردهاند و بعد، از یکدیگر طلاق گرفته و به هم عادت کردهاند، تصمیم بگیرند دوباره شانس خود را امتحان کنند؛ مطمئن باشید هرگاه بار نخست، کارساز نبوده باشد، بار دوم نیز، کارساز نخواهد بود.
6- فردی که برای رسیدن به شما از همسرش جدا میشود:
بهطور معمول، اینگونه ازدواجها، زیاد دوام نخواهد آورد و پایهای برای یک رابطهی درازمدت نخواهد بود. فردی که به خاطر شخصی حاضر است به همسر یا نامزد خود خیانت کند، بهطور مسلم رابطهی آنان، استحکامی نخواهد داشت؛ زیرا کسی که توسط شما به فرد دیگری خیانت کرده، روزی نیز به خود شما خیانت خواهد کرد
|
ابریشم |
07-27-2010 11:58 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2837%29.gif رابطه ی مغز و عشق
آدمها با کجای مغزشان عاشق می شوند.http://www.persialearn.com/mambots/c...2829349207.gif
ترس را در شکم ومعده می توان حس کرد ولی می گویند جایگاه عشق قلب است .لجبازی نکنید ، عکس قلب و تیری را که به سمت آن پرتاب شده است همگان دیده اند.در عهد باستان ارسطو معتقد بود قلب جایگاه تمام احساسات است.هر چند که کلودگالین پزشک یونانی قرن دوم میلادی جگر را مرکز همه چیز میدانست اما با این حال قرن هاست که بشر با قلبش هم حس میکند و هم تصمیم میگیرد . در نیمه دوم قرن 13 میلادی ، قلب بطور رسمی جایگاه عشق خوانده شد و در تمامی تصاویر مذهبی ، قلب مکان مقدس عشق خداوندی معرفی شد. در قرن 18 میلادی گرچه علم قلب شناسی در حال بال و پر گرفتن بود ولی جایگاه عشق متزلزل نشد تا آنکه سرانجام در قرن 20 میلادی ، انسان عشق را احساسی تولید وکنترل شده از سوی مغز دانست. انسان قرن بیستمی عشق را بی اهمیت و نتیجه گذاری فعل و انفعالات شیمیایی در بدن جلوه داد.بشر قرن بیست و یکی نیز بیشتر به "ماتریالیسم "زیستی گرایش پیدا کرده است.
تحقیقات اخیر نشان داده است که عشق نتیجه واکنش متقابل مغز (مراکز مربوط به غرایز ، احساسات و منطق ) و قلب است.جالب است بدانید قلب نقش مستقل در عاشق شدن بازی میکند.گاهی عشق اصلا نتیجه یک تصمیم عاقلانه و منطقی نیست . در واقع مغز در این میان نقش اندکی ایفا می کند ، ده ها هزار نرون ، اطلاعات درونی بدن را به مغز مخابره می کنند و در نهایت مرکز مربوط به غرایز با بررسی این اطلاعات و اطلاعات هورمونی ، دستور بروز عکس العمل های فیزیکی اتوماتیک مانند ترس ، خشم و شادی را صادر می کند . هنگامی که عاشق می شوید ، مغز فرمان می دهد تا ضربان قلب تند ، پوست سرخ و تنفس عمیق تر شود.
به لطف تکنیک های مدرن عکس برداری از مغز ، هم اکنون می دانیم که مرکز احساسات در مغز کجاست و به این منطقه در اصطلاح مغز احساسی می گویند.
بطور خلاصه وقتی فردی را می بینید که به دلتان می نشیند بخش مربوط به غرایز در مغز فعال می شود و از بخش مربوط به احساسات می خواهد نظرش را در مورد فرد رویت شده بگوید . بخش احساسات در تمامی خاطرات ذخیره شده در مغز موقیعیت های مربوط به این فرد و این حس را مورد بررسی قرار می دهد و نتیجه را چه خوب و چه بد بازگو می کند . بخش منطقی مغز نیز موقعیت و داده ها را با توجه به معیار های خود می سنجد و ممکن و غیر ممکن بودن ایجاد یک رابطه عاشقانه را به کمک هورمون های مختلف مخابره می کند.
نکته جالب توجه آنجاست که دانشمندان پس از بررسی تصاویر گرفته شده از مغز یک انسان عاشق متوجه شدند که در عشق همان مناطقی در گیر می شوند که وقتی انسان از مواد مخدر یا مشربات الکلی به مقدار زیاد مصرف می کند ، دچار اختلال می شوند.کشف این موضوع ، توجیهی برای این ادعاست که عشق کور است.
عشق کور است ، اما بسیار زیباست
|
ابریشم |
07-27-2010 11:59 AM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%2838%29.gif رابطه فكر و قلب با فهم قرآن
http://noorportal.net/Page-Data/Stat...120/MGHM19.jpg
«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لایزید الظالمین الاخسارا.» (اسراء: 82); و ما از قرآن چیزهایی را فرو میفرستیم كه شفا و رحمتی (الهی) برای اهل ایمان است و ستمگران را جز زیان نمیافزاید.
ای مسلمان تو اگر داری بصر
در ضمیر خویش و در قرآن نگر
صد جهان تازه در آیات اوست
عصرها پیچیده در آنات اوست
بنده مؤمن ز آیات خداست
هر جهان اندر بر او چون قباست
چون كهن گردد جهانی بر برش
میدهد قرآن جهان دیگرش (1)
رابطه فكر و قلب با فهم قرآن
خداوند استعداد فراگرفتن علوم را با وسایل لازم و با تنوع و به صورتهای مختلف تا بینهایتبه انسان عنایت كرده است و در این راستا انسانهای شایستهای همچون انبیاء را نیز پیشگام در همه علوم وپیشهها فرستاده است (2) و بشر در توسعه و تكمیل آن به تكاپو پرداخته و در كسب فهمودستیابیبهشناخت، كهضروریترین نیاز حیات اوست، با ابزار حس و تجربه; اندیشه و حتی روح و قلب پیش میرود و برای درك واقعیتها از دو روش كلی اكتسابی و الهامی بهره میگیرد.
در این نوع فهم و درك، محدودیت در زمان و مكان، تغییر و حركت تا سرحد فرسودگی، مشروط و مقید بودن واقعیات اطراف خویش به چیزهایی همچون احساسات، محیط اجتماعی، شرایط اقتصادی، مصالح فردی و گروهی، سبب میشود كه انسان تا سرحد نیازمندی در میدان معرفت و شناخت گام بردارد. (3)
سر تعالی و ارتقاء انسان در بعد بینش و آگاهی اكتسابی وابسته به قدرت تفكر و نتیجهگیری، استدلال و رفع مجهولات از معلومات است كه به همان اندازه باعث گسترش آگاهیهای تازه و ابتكارات نو میشود و این همان فكر است.
فكر برای انسان ارزش حیاتی دارد تا آن حد كه دیگر تواناییهای آدمی با كنترل فكر سیر كمال را طی میكنند. (4) با آنكه بهره همه مردم از فكر یكسان نیست و هیچكس را نمیتوان به جهت اینكه از مراتب عالی فكر برخوردار نیست مورد انتقاد و سرزنش قرار داد ولی هر صاحب فكری كه از همان مقدار بهره فكری خویش استفاده نكند و آن را برای یافتن طریق حق به كار نگیرد، مسلما فكر خود را به تباهی و ضلالت میكشاند. چنین انسانی به هر اندازه هم از فكر برخوردار باشد قابل سرزنش است و خداوند اینگونه افراد را توبیخ كرده و آنها را پستتر از چهارپایان و دیگر موجودات فاقد فكر و شعور معرفی میكند: «ایشان جز به مانند چهارپایان نیستند حتی گمراهتر از آنان هستند (5) »
فهم قرآن از طریق فكر دارای ویژگیهای زیر است:
كوتاه سخن آنكه، راه فكر به ویژه برای آن كس كه اشتیاق فهم دارد ولی از شهود باطنی در پرتو استكمال روحی و معنوی فاصله دارد، سودمند است. (6) و مسلما تلاش چنین انسان مشتاقی برای تصحیح و تكمیل مستمر فهم قرآن صرفا به كوششی برای دستیابی به منظومه معرفتی متقن و سزاوار اعتنا خلاصه نمیشود، بلكه آثار عملی و محسوس و گاه سرنوشتسازی در حیات او خواهد داشت. و از همینرو است كه قرآن توجه ویژهای به تفكر مبذول داشته و آموزههای بلندی در اوصاف متفكران شایسته عرضه نموده است.
كاربرد فكر و اندیشه در قرآن و احادیثبا عبرت گرفتن و بینش پیدا كردن ملازم گشته است و معمولا عبرت و بصیرت در پرتو وقایع تاریخی و پدیدههای هستی حاصل میشود، به عنوان نمونه در آیه 176 سوره اعراف آمده است: «... داستانها و حكایتها را بازگو كن شاید كه اندیشه كنند (7) »و یا در آیه 191 سوره آل عمران میخوانیم «آنان كه خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میكنند و در آفرینشآسمانها و زمین میاندیشند...» (8) و به همین خاطر است كه سرتاسر قرآن آكنده از داستانهای تاریخی و پدیدههای طبیعی و شگفتانگیز است تا فرد رویآورنده به قرآن با خواندن و اندیشیدن درآنهاعبرتگرفته وصاحببصیرت گردد.
حضرت علیعلیه السلام میفرماید: «شخص بینا تنها آن كسی است كه چون سخن قرآن را بشنود، بیندیشد و چون نگاه كند بینش پیدا كند و از عبرتها سود ببرد.» (9)
پس در مسیر تفكر، طریق فهم قرآن و آیات پربار آن شایستهترین و پرسودترین راهی است كه به كار گرفتن فكر و اندیشه در آن ضروری است: «و ما سوی تو «ذكر» - یعنی قرآن - را نازل كردیم تا برای مردم هر آنچه را سویشان فرو فرستاده شده بیان كنی و شاید مردم بیندیشند.» (10) و یا در جایی دیگر میفرماید «و این مثالها را برای مردم میزنیم تا شاید اندیشه كنند.» (11)
با مروری به كاربرد واژه فكر در قرآن میتوان نتیجه گرفت كه گویی زمانی فكر به كار میافتد و نام اندیشه به خود میگیرد كه فقط در جهت تامل آیات الهی باشد زیرا واژه «فكر» در قرآن تنها به صورت «فعل» و آن هم یك مرتبه درباب تفعیل و شانزده مرتبه در باب تفعل به كار رفته است و در اكثر این كاربردها «تفكر» ملازم با آیات الهی آمده است. (12) به عبارت دیگر، ركن اساسی فكر ارتباط با فهم آیات الهی است و با تكیه به تفصیل آیات و تذكرات قرآنی و تبیین شرایع دینی و علمی است كه معنا پیدا میكند. سخن امام صادقعلیه السلام در اینجا گره گشاست:
«به راستی این قرآن مشعل هدایت و چراغ روشنگر تاریكیهاست. باشد كه شخص تیزبین در آن دقت كند و چشم خویش را برای دریافت پرتوهای نورانیش بگشاید. زیرا تفكر مایه حیات قلب روشندل است، همانگونه كه جوینده نور در تاریكیها به دنبال تابش نور حركت میكند...» (13)
پس متفكر واقعی از دیدگاه قرآن كسی است كه فكر را ابزار فهم قرآن و عبادت خدا قرار دهد و چنین حالتی از تفكر است كه از عبادت سالیانه هم ارزشمندتر است و از امام صادقعلیه السلام نقل است كه فرمود: «اندیشه آیینه كارهای نیكو و كفاره گناهان و روشنایی دلها و گشایش برای مردم و اصلاح آخرت و معاد و اطلاع بر سر انجام كار و موجب افزایش دانش است.» (14)
در این نوع فهم، ادراكات انسان میتواند تا بینهایت پیش رود و از قید زمان و چهارچوب ماده فراتر رود و قلههای بلند عشق و ایمان را فتح كند. و این حالت زمانی است كه فطرت و عمل صالح همگام با عقل پیش رود و آدمی در این مسیر هرچه صحیحتر پیش میرود، آگاهیهای باطنیاش افزایش پیدا میكند و منبع وحی را به شایستگی همراهی میكند و ایمان به خدا و بندگی او را عالیترین جلوه فهم و عقل مییابد: قال الحسینعلیه السلام «لا یكمل العقل الا باتباع الحق» (15) امام حسینعلیه السلام میفرماید: «خرد تنها با پیروی از حق به كمال میرسد» و مسلم است كه قرآن را نیز میتوان از این راه فهمید. اما چگونه و تا چه حد؟ این موضوعی است كه در معرفت قلبی و ارتباط آن با وحی و عشق و ایمان باید روشن شود.
مسلما در اصطلاح قرآن، قلب آن عضو گوشتی بدن نیست هر چند كه جهت نشان دادن نقش حیاتی آن و تقریب به ذهن میتوان تشابهی به آن در نظر داشت:
قلب، آن حالت استعداد درك و شهود حقایق متعالی جدای از تصورات ذهنی است. قلب كانون تلاقی نور عقل و نور وحی است، (16) جایگاه رشد فكر و تحول درونی، (17) محیط كسب علم و توشه تقوی، (18) و خانه ایمان (19) است.
فهم قرآن برای كسی است كه قلب دارد: «ان فی ذلك لذكری لمن كان له قلب.» (ق: 37) «به راستی در آن ذكر و یادآوری برای كسی است كه قلب دارد».
پیامبرصلی الله علیه وآله، آن پیامگیر كامل محتوای وحی، كسی است كه اینگونه قلبی دارد و از آن حقایق لبریز و سرشار میشود. تنها زبان فكر و استدلال برای آشنایی با قرآن كافی نیست - بلكه میتواند زیان رسان هم باشد - و زبان دل لازمتر است.
خدا، آن هستی مطلق، زبان دل را میداند و با آن انسان را مخاطب قرار میدهد و او را از اعماق هستی و با تمامی وجودش به حركت میآورد. در این حالت، فكر و مغز انسانی تحت تاثیر نیستبلكه سراسر وجودش تحت تاثیر قرار میگیرد: «انما المؤمنون الذین اذا ذكرالله وجلت قلوبهم و اذاتلیت علیهمایاته زادتهم ایمانا...»(انفال:2).
«منحصرا مؤمنان فقط آن كسانی هستند كه چون یاد خدا شود، دلهاشان بترسد و چون آیههای وی برایشان بخوانند ایمانشان را بیافزاید و به پروردگار خویش توكل كنند، آنها كسانی هستند كه نماز بپا میدارند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق كنند، آنان، هم آنان، به راستی مؤمنان واقعی هستند...»
این حالت و این احساس عظیم و عمیق انسان با هستی، حالت قلب و دل است. همان دلی كه میخواهد خود را با آیات الهی صیقل دهد و به حالتخضوع و خشوع درآید.
«الم یان للذین امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله» (حدید: 16) «آیا وقت آن نرسیده است كه ایمانآورندگان دلهایشان برای ذكر خدا به خشوع درآید.»
با قرآن و ذكر الهی است كه فرد خود را میشناسد و به وسعت و عمقپیچیدگی روح و قلبخویش واقفمیشود و به حساسیت و لطافت و آسیبپذیری شدید روح خویش پی میبرد. و به میزان سلامتی روح و قلب از حقایق قرآن و ایمان برخوردار میشود و با انس و مصاحبتبا قرآن زمینه وسوسههای شیطانی از بین میرود. (20)
تاكید قرآن بر این نوع از درك با آن همه شدت و حدت (كه حدود 132 بار فهم قلبی یا موانع فهم قلبی در قرآن آمده) برای آن است كه خداوند یك روح و معنویت عالی و بینهایتبرای انسان قائل است (21) و بر آدمی واجب است كه با پیروی كامل و صادقانه و عاشقانه از احكام الهی - مثلا با انجام واجبات و مستحبات، دوری از محرمات و مكروهات و مجاهدت با نفس - این جو را پاك و سالم نگه دارد تا از قرآن بهره شایسته ببرد. به تعبیر دیگر، دل آدمی طوری ساخته شده است كه با نیكیها پیوند دارد و قرآن كتابی است كه تمامی نیكیها را بیان میكند. و بهترین نیكی از آن كسی است كه با قرآن در نیت و فكر و عمل صادقانه و قلبی ارتباط برقرار ساخته باشد: «و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین» (اسراء: 82) «و ما از قرآن آن چیزی را فرو میفرستیم كه شفا و رحمتی برای ایمانآورندگان است».
چه زیباستسخن امام صادقعلیه السلام آنجا كه میفرماید: «من قرا القرآن و لم یخضع لله و لم یرق قلبه و لاینشی حزنا و وجلا فی سره فقد استهان بعظم شان الله تعالی و خسر خسرانا مبینا.» (22)
«كسی كه قرآن را تلاوت كند و در برابر خدا خضوع نكند و دلش نرم نشود و در اندرون خویش اندوه و ترسی نیافریند، مقام بزرگ خداوند را سبك شمرده و دچار زیانی آشكار شده است.»
این كلام نورانی امام صادقعلیه السلام در فهم قرآن از راه قلب بسیار مفید و راهگشاست.
سخن گفتن از خدا و قرآن و فهم آن یك زمینه همدلی و همزبانی و همدردی را میطلبد و این زمینه در یك فضای آكنده از محبت و صمیمیت میتواند وجود پیدا كند و متعالیترین جلوههای قلبی هر انسان در همین اظهار عشق است و بس. بنابراین، میتوان گفت كه با توجه به فطرت خدایی انسان، سر و كار قرآن پیوسته با این جلوه عشق الهی است; چرا كه انسان وقتی بتواند آنچه را كه به عشق و علاقهاش متعلق استبرای خویشتن درست و واضح معنا كند آن وقت است كه آن عشق و محبتسیری متنوع و صعودی پیدا میكند، اینجاست كه قرآن هیچ وقت كهنه نمیشود; زیرا قرآن را كه باز میكنید و با توجه به قلب سلیم، و درك شفاء و نور و ایمان، و به دور از هرگونه ظلم، به آن روی میآورید درمییابید كه زبان قرآن عبارت است از عشق، عشق و عشق; و چنان سخن میگوید كه گویی جز عاشق و معشوق در جهان هیچ چیز دیگر معنایی ندارد، و جز عشق مسالهای در جهان وجود ندارد.
محور قرآن را در فراق، وصال، قرب و بعد از معشوق، احتیاج و فقر عاشق، استغناء و ناز غمزه معشوق و نزاع با مدعیان دروغین عشق و... مییابید و بس. (23)
قرآن پیام خدای معشوق و معبود انسانهای عاشق است، باید به آن دل داد; زیرا مهمترین ویژگی قلب و دل، عشق به خدا و دلدادگی به او است. كدامین عاشق است كه پیام معشوق را بشنود و به آن دل ندهد. اگر پیام خدا را میشنویم و گوش نمیدهیم (تا چه رسد به دل دادن و از قلب مایه گذاشتن) پیداست كه از زبان قرآن یعنی زبان عشق محروم هستیم. و مسلما پیام معشوق را نخواهیم شناخت و نخواهیم فهمید: «و اذا قرء القرآن فاستمعوله و انصتوا لعلكم ترحمون» (اعراف: 204) «آنگاه كه قرآن خوانده میشود پس خوب گوش دهید و به آن دل دهید و آرام شوید باشد كه مورد رحمت واقع شوید.»
مثالی را در این باره جهت تقریب به ذهن درباره فهم قرآن با عشق بدین صورت میتوان آورد كه: «فرض كنید پسری از مادرش به دور بوده پس از مدتها دوری و از محل سربازیش، مثلا، برای مادر خویش كه میداند او را بسیار دوست دارد فقط یك نامه مینویسد. وقتی این نامه به دست مادر میرسد اگر مادر سواد داشته باشد، نامه را میخواند، همواره تعبیر میكند، كلمات و جملات و عبارتهای آن را پیوسته زیر و رو كرده و برای خویش از سر عشق تعبیرات آن را زمزمه میكند، میگوید: این جملهاش این موضوع را میگوید، از آن جمله منظورش فلان است و ارتباط این جمله با آن جمله چیست، و... و اما اگر بیسواد باشد به هر كس كه میرسد میگوید آقا این نامه را برای من بخوانید و اگر نامه ادبی هم نوشته شده باشد از استعارات و تشبیهات و تعبیرات آن میپرسد و آن قدر با این نامه مانوس میشود كه تمام آن را حفظ میكند; چرا كه
خودش را در آن نامه میبیند و مییابد. حتی جای تعجب نیست كه اگر بیسواد باشد تنها به خاطر درك محتوای نامه فرزندش راه باسواد شدن را نیز طی كند و...
حال كدامین ما (با پوزش از درگاه خدا) به اندازه عشق یك مادر به پیام فرزندش، به پیام خدا عشق میورزیم، آن را میخوانیم، زمزمه میكنیم، در تفسیر آیات و فهم آنها و روشن شدن مطالب آن صادقانه و عاشقانه كار میكنیم و به آن دل میدهیم. اینجاست كه پیامبرصلی الله علیه وآله میفرماید: «الا من اشتاق الی الله فلیستمع كلام الله» (24) «بهوش باشید هر كه شوق خدا را دارد و به خدا عشق میورزد پس باید به سخن خدا گوش فرا دهد.»
با توجه به آنچه در رابطه با قلب و نقش آن در فهم قرآن گفته شد ذكر این نكته ضروری است كه قلب و ایمان نیز ارتباط تنگاتنگ با هم دارند و به صراحتبسیاری از آیات قرآنی جایگاه ایمان قلب است: «اولئك كتب الله فی قلوبهم الایمان.» (مجله: 22) «آنان كسانی هستند كه خداوند ایمان را در دلهایشان بنوشت»
«ولكن الله حبب الیكم الایمان و زینه فی قلوبكم». (حجرات: 9) «ولیكن خداوند ایمان را برایتان دوستداشتنی قرار داده و در دلهایتان استوار كرد.» از یك سو، بر اساس آیه 82 سوره اسراء «ایمان» عامل مهم درك و فهم قرآن است، (25) و از سوی دیگر، این باور با ایمان قلبی به مبدا هستی و عشق به خدا و ایمان به پیامبرصلی الله علیه وآله معنا پیدا میكند تا بتواند مهمترین عامل درك صحیح قرآن شود و آدمی را با معانی بلند قرآن آشنا كند.
به عبارت دیگر، ایمان امانتبزرگ خداوند است و حمل این امانت، شایستگی میخواهد، ایمان اكراه بردار نیست و در ایمان نمیشود تقلید كرد و همانگونه كه ایمان آزادترین و با حرمتترین انتخاب یكانسان است، هرگونه سخن وعمل كه این انتخاب آزاد و حرمت آن را تباه كند، هر چند به نام دین و رویآوری به مردم باشد، قلب آدمی را تباه میكند و او را از فهم قرآن دور میكند.
تنها كسانی میتوانند قرآن را به نحو شایسته بفهمند كه خدا و پیامبرصلی الله علیه وآله را بشناسند و به او ایمان آورند و در ظاهر و باطن به گونهای باشند كه در سینههایشان نمونه كوچكی، هر چند در مقیاس كوچكتر از آنچه تمامی قلب پیامبر را فراگرفته، وجود پیدا كرده باشد.
امام صادقعلیه السلام میفرماید: «انما القرآن امثال لقوم یعلمون دون غیرهم و هم الذین یؤمنون به و یعرفونه فاما غیرهم فما اشد اشكاله علیهم و ابعده من مذاهب قلوبهم...» (بحارالانوار، ج 92، ص 10) «منحصرا قرآن نمونههایی برای مردم داناست نه غیر آنان همان عالمانی كه به آن ایمان میآورند و آن را میشناسند ولی برای دیگران چقدر مشكل است و چهاندازه ازدسترس عقل ودلهایشانبه دور است!»
ایمان چنان سهلالوصول و ارزان نیست كه به دست هر كسی بیفتد، امری قلبی است كه با تمامی زندگی آدمی سر و كار دارد و تمامی هویتیك انسان است. پس فهم حقایق قرآن نیز برای كسی امكانپذیر است كه در پی تسلیم درونی و برونی به خدا و برگزیده خدا برآمده و تابع امر آنها باشد. و اینجاست كه امام صادقعلیه السلام میفرماید: «ما مردم را مؤمن نمیشماریم مگر آنكه جمیع اوامر ما را متابعت نماید...» (26)
خلیفه خدا در زمین بودن یعنی مطیع خدا بودن، شنونده خوبی برای كلام خدا بودن، تسلیمی در اوج اختیار و در عین بیزاری از طاغوت همراه با شناختخدا و عشق به او و فرمانبرداری از او. (27) چنین قلبی شایسته نور خداست و حق اوست كه از این سفره الهی و تجلی خداوندی به زیباترین وجه بهره ببرد و پیوسته با عنصر اعتماد، (28) عشق، (29) و امید (30) به امنیت در بارگاه الهی زندگی میكند (31) و در این حالت، فرد مؤمن چنان مجذوب سخن حق میشود كه حالتخدایی پیدا میكند: «قال الله تعالی: لاتسعنی ارضی ولاسمائی ولكن یسعنی قلب عبدی المؤمن» (الغوالی، ج 4، ص 7) «نه زمینم گنجایشم را دارد و نه آسمانم، ولی قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد.»
بنابراین، آنچه كه قرآن در تعلیماتش مد نظر دارد، پرورش انسانهایی است كه هم از سلاح علم بهرهمند هستند و هم از دلی آكنده از ایمان به محبوب خویش; و این دو را با بهترین شیوه و عالیترین وجه در راه حق به كار میگیرند; انسانهایی كه نمونههای بارز آن خود پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام و یاران شایسته و راستین آنها میباشند. همانهایی كه اهداف قرآن را پیوسته در دل و قلب خویش به یقین باور داشته و در عمل با پذیرش حقایق قرآنی همیشه قرین عبادتند; یعنی عاشقانه در پی سپاسگزاری از خدایی كه شایسته عبادت استبرمیآیند و هدف قرآن را برآورده میسازند. (32) و تنها توصیه قرآن نیز همین است آنجا كه میفرماید: «یا ایها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما فی الصدور و هدی و رحمة للمؤمنین» (یونس: 57) «ای مردم از جانب پروردگارتان سوی شما پندی رسیده با شفایی برای (آن مرضهایی كه) در سینههاست، كتابی كه رحمت و هدایتبرای مؤمنان است.» 1- فهم اكتسابی 1-1- ویژگیهای فهم قرآن از طریق فكر و اندیشه 1- بسیاری از استدلالها و تبیینهای فكری درباره آیات به دلیل پیوند با مباحث پیچیده فلسفی برای همگان مفید نیست. 2- میتوان از این راه در مصاف علمی با شبهات ملحدان سود جست و در مقام مناظره ضعف و سستی دلایل منكران را آشكار ساخت و به چالش متفكرانی كه جز به استدلالهای منطقی و فكری محض گردن نمینهند پاسخ گفت. 3- راه فكر وقتی میتواند در تقویت ایمان دینی و فهم شایسته قرآن مؤثر باشد كه در برابر حقیقتخاضع گردد. در این صورت است كه با زدودن شك و تردید در سایه استدلال استوار نقش به سزایی در پیشگیری از آسیب دیدن ایمان، به ویژه در ارتباط با فهم قرآن، ایفا میكند. 4- با توجه به كاركرد ویژه راه فكر از یك سو، و با نظر به تمایل فطری ذهن جست و جوگر انسان به بحثهای عمیق فكری و ذهنی از سوی دیگر، دانشمندان مسلمان، پژوهشهای گستردهای را در زمینه فهم و تفسیر قرآن با توضیحات عقلی و فكری به انجام رساندهاند كه بخشی از آن به پیدایش تفاسیر متعدد و شهیر انجامیده است. 2-1- كاربرد صحیح فكر از نظر قرآن و اهل بیتعلیهم السلام 2- فهم الهامی یا غیر اكتسابی و قلبی 1-2- قلب و پیوند آن با وحی 2-2- قلب و پیوند آن با عشق 3-2- قلب، ایمان، فهم قرآن
|
ابریشم |
07-27-2010 12:02 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif تفاوت عشق و دوست داشتن از دیدگاه دکتر علی شریعتی
عشق يك جوشش كور است و پيوندي از سر نابينايي. اما دوست داشتن پيوندي خود آگاه و از روي بصيرت روشن و زلال .
عشق بيشتر از غريزه آب مي خورد و هر چه از غريزه سر زند بي ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع مي كند و تا هر جا كه يك روح ارتفاع دارد ، دوست داشتن نیز هنگام با او اوج می گیرد.
عشق در غالب دل ها ، در شكل ها و رنگهاي تقريبا مشابهي متجلي مي شود و داراي صفات و حالات و مظاهر مشتركي است ،اما دوست داشتن در هر روحي جلوه اي خاص خويش دارد و از روح رنگ مي گيرد و چون روح ها بر خلاف غريزه هاهر كدام رنگي و ارتفاعي و بعدي و طعم و عطري ويژه خويش را دارد مي توان گفت : كه به شماره هر روحي ، دوست داشتني هست .
عشق با شناسنامه بي ارتباط نيست و گذر فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر مي گذارد ،
اما دوست داشتن در وراي سن و زمان و مزاج زندگي مي كند و بر آشيانه بلندش روز و روزگار را دستي نيست .
عشق ، در هر رنگي و سطحي ، با زيبايي محسوس ، در نهان يا آشكار رابطه دارد . چنانچه شوپنهاور مي گويد:
شما بيست سال سن بر سن معشوقتان بيفزائيد ، آنگاه تاثير مستقيم آنرا بر روي احساستان مطالعه كنيد .
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گيج وجذب زيبايي هاي روح كه زيبايي هاي محسوس را بگونه اي ديگر مي بيند .
عشق طوفاني و متلاطم و بوقلمون صفت است .
اما دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار و سرشار از نجابت .
عشق با دوري و نزديكي در نوسان است . اگر دوري بطول انجامد ضعيف مي شود ، اگر تماس دوام يابد به ابتذال مي كشد . و تنها با بيم و اميد و اضطراب و ديدار وپرهيززنده و نيرومند مي ماند،
اما دوست داشتن با اين حالات نا آشنا است ، دنيايش دنياي ديگري است .
عشق جوششي يكجانبه است . به معشوق نمي انديشد كه كيست يك خود جوششي ذاتي است ، و از ين رو هميشه اشتباه مي كند و در انتخاب بسختي مي لغزد و يا همواره يكجانبه مي ماند و گاه ، ميان دو بيگانه نا همانند ، عشقي جرقه مي زند و چون در تاريكي است و يكديگر را نمي بينند ، پس از انفجار اين صاعقه است كه در پرتو رو شنايي آن ، چهره يكديگر را مي توانند ديد و در اينجا است كه گاه ، پس جرقه زدن عشق ، عاشق و معشوق كه در چهره هم مي نگرند ، احساس مي كنند كه هم را نمي شناسند و بيگانگي و نا آشنا يي پس از عشق درد كوچكي نيست .
اما دوست داشتن در روشنايي ريشه مي بندد و در زير نور سبز مي شود و رشد مي كند و ازين رو است كه همواره پس از آشنايي پديد مي آيد ، و در حقيقت در آغاز دو روح خطوط آشنايي را در سيما و نگاه يكديگر مي خوانند ، و پس از آشنا شدن است كه خودماني مي شوند . دو روح ، نه دو نفر ، كه ممكن است دو نفر با هم در عين رو در بايستي ها احساس خودماني بودن كنند و اين حالت بقدري ظريف و فرار است كه بسادگي از زير دست احساس و فهم مي گريزد و سپس طعم خويشاوندي و بوي خويشاوندي و گرماي خويشاوندي از سخن و رفتار و آهنگ كلام يكديگر احساس مي شود و از اين منزل است كه ناگهان ، خودبخود ،دو همسفر به چشم مي بينند كه به پهندشت بي كرانه مهرباني رسيده اند و آسمان صاف و بي لك دوست داشتن بر بالاي سرشان خيمه گسترده است و افقهاي روشن و پاك و صميمي ايمان در برابرشان باز مي شود و نسيمي نرم و لطيف همچون روح يك معبد متروك كه در محراب پنهاني آن ، خيال راهبي بزرگ نقش بر زمين شده و زمزمه درد آلود نيايش مناره تنها و غريب آنرا بلرزه مي آورد . دوست داشتن هر لحظه پيام الهام هاي تازه آسمانهاي ديگر و سرزمين هاي ديگر و عطر گلهاي مرموز و جانبخش بوستانهاي ديگر را بهمراه دارد و خود را ، به مهر و عشوه اي بازيگر و شيرين و شوخ هر لحظه ، بر سر و روي اين دو ميزند .
عشق ، جنون است و جنون چيزي جز خرابي و پريشاني فهميدن و انديشيدن نيست .اما دوست داشتن ، در اوج معراجش ، از سر حد عقل فراتر مي رود و فهميدن و انديشيدن را نيز از زمين مي كند و با خود به قله بلند اشراق مي برد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:02 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif اشتباه بزرگ در رابطه با عشق!
نشانه های هشدار یک رابطه مشکل دار
روابط هرگز یک شبه از هم پاشیده نمی شوند. همواره نشانه های خطر از قبل موجود می باشند که بر اساس آن ها می توان تنش های احساسی و عاطفی آینده را پیشگویی کرد و دریافت که آیا رابطه دچار مشکل می باشد یه نه؟
به کرات همگی ما بین این چهار مرحله در حال جابه جایی می باشیم و این مراحل باعث مرگ و زوال روابط ما خواهند شد. این چهار مرحله ی هشدار عبارتند از : مخالفت، انزجار، طرد شدگی و سرکوب کردن
مخالفت
طبیعی است که برخی از اوقات در روابط خود نسبت به دیگران مقادیری مخالفت احساس کنیم، به خصوص در مورد کسانی که به ما نزدیک تر هستند. مخالفت هنگامی اتفاق می افتد که در مقابل کرده ها، گفته ها و یا احساساست دیگران مخالفت ورزیده و ناراحت می شوید و احساس می کنید که بین شما و آن شخص جدایی افتاده است.
مثال: همسرتان با بهترین دوستش مشغول صحبت کردن می باشد و به شوخی به او می گوید: ((شما در کارهای خانه و کارهای بچه ها به او کمک نمی کنید؟)) کمی ناراحت شده و در مقابل گفته های همسرتان مخالفت می کنید. اغلب مردم در این گونه مواقع مخالفت های درونی خود را نادیده گرفته و وانمود می کنند که مشکلی پیش نیامده و اوضاع روبه راه است. احتمالاً در چنین موقعی با خودتان می گویید:
(( از کاه کوه نساز، به خاطر هیچ و پوچ ناراحت نشو، خیلی اذیت می کنی، هیچ کس ایده آل و بی عیب و نقص نیست، فراموشش کن و قایق را بی جهت تکان نده ممکن است واژگون شود))
انزجار
انزجار حالت رشد یافته و پیشرفته تری از همان حالت مخالفت می باشد. پس از مخالفت کردن احساس می کنید دیگر نمی توانید نامزد/همسرتان را تحمل کنید.
به هنگام انزجار، احساس عصبانیت کرده و دوست دارید طرف مقابل خود را مورد سرزنش و انتقاد قرار دهید و یا با او حالتی خصمانه داشته و سرخورده، دلسرد، ناامید و نامهربان می شوید. در این لحظه می توان گفت: میان شما و طرف مقابلتان فاصله و شکافی افتاده است.
چنان چه تمامی حقیقت را در مورد احساس انزجار خود با نامزد/ همسرتان در میان نگذارید و آن ها را حل وفصل ننمایید، این انزجار بر روی هم انباشته شده و به سومین مرحله ی احساسی که همان احساس طرد شدگی می باشد، وارد می شوید.
طرد شدگی
طرد شدگی به معنای جدایی، فاصله و شکاف میان شما و نامزد/ همسرتان می باشد. این مرحله هنگامی اتفاق می افتد که انزجارهای روی هم انبار شده، مانع می شوند تا با نامزد/ همسرتان احساس مرتبط بودن و متصل بودن کنید.
نتیجه ی آن :
- او را تهدید کرده که ترکش خواهید کرد.
- به لحاظ گفتاری و کلامی او را اذیت می کنید.
- سرد و کرخت بودن هنگامی که همسرتان با شما عشق ورزی می کند.
- گوش ندادن به صحبت های او
- با تمامی نظرات و عقاید او مخالف بودن
چنان چه تمامی حقیقت را در مورد احساس طرد شدن و ترک شدگی خود بازگو نکنید و ان را با نامزد/ همسرتان حل و فصل ننمایید، تنش میان شما روی هم انباشته شده و به مرحله ی جدایی و متارکه می انجامد.
سرکوب کردن
خطرناک ترین مرحله از این مراحل، مرحله ی چهارم یعنی همین مرحله می باشد. در این مرحله معمولاً خودتان را گول می زنید که رابطه هیچ عیب و ایرادی ندارد، در حالی که در آستانه ی خطر بسیار بزرگی قرار دادرید.
سرکوب کردن حالتی از کرخی روحی و احساسی می باشد. هنگامی به این مرحله احساسی وارد می شوید که دیگر از مخالفت کردن، انزجار و طرد شدن و ترک شدگی خسته شده و تصمیم می گیرید که تمامی احساسات منفی خود را سرکوب کرده و به دنبال آن خود را کرخت کنید. اغلب در این مرحله موارد زیر را به خودتان می گویید:
(( دیگر جنگ و دعوا فایده ای ندارد))
((دیگر چه فرقی می کند، همه چیز خراب شده است))
((دیگر خسته شدم بس که با مشکلات جنگیدم))
زوجی که در ایستگاه چهارم به دام افتاده اند، شاید به ظاهر خوشحال و راضی باشند. ممکن است این طور به نظر برسد که هرگز بر سر هیچ موضوعی دعوا نمی کنند و با هم مؤدب و با احترام هستند.
زندگی در این مرحله به لحاظ فیزیکی و ظاهری نیز بسیار ناسالم است. هنگامی که امیدها، آرزوها و امیال و خواسته های خودمان را می کُشیم، تنش و فشار بسیاری را بر خود اعمال کرده، به طوری که ممکن است سلامت فیزیکی و جسمانی ما را نیز به خطر بیندازد.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:03 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif عشق در ۱۰ کلمه...
عشق کلمه ايست که بار ها شنيده مي شود ولي شناخته نمي شود.
عشق صداييست که هيچ گاه به گوش نمي رسد ولي گوش را کر می کند.
عشق نغمه ي بلبلی که تا سحر مي خواند ولي تمام نمي شود.
عشق رنگيست از هزاران رنگ اما بي رنگ است.
عشق نواييست پر شکوه اما جلالي ندارد.
عشق شروعيست از تمام پايان ها اما بي پايان است.
عشق نسيميست از بهار اما خزان از آن مي تراود.
عشق کوششيست از تمام وجود هستي اما بي نتيجه.
عشق کلمه ايست بي معني ولي هزاران معني دارد.
عشق.........
عشق 10 عنصر اما عنصر آخر آن تمام معني را مي رساند ولي معني آن گفتني نيست.
|
ابریشم |
07-27-2010 12:12 PM |
http://www.gtalk.ir/images/icons/%28239%29.gif روش التيام قلب شكسته!
تا به حال شده کسی فقط با چند کلمه یا بدتر با سکوت سنگین خود، قلبتان را در سینه بشکند؟
شما چی؟ تا به حال اینکار را با کسی کرده اید؟ همیشه راهی برای خندیدن و عشق ورزیدن دوباره وجود دارد...
http://farm3.static.flickr.com/2406/...af9b6c3951.jpg
1.سعی کنید دلیل ناراحتی خود را بفهمید. دقیقاً چه موقع این حس ناراحتی در شما به وجود آمد؟
2.به این فکر نکنید که تقصیر که بوده است. همه اشتباه می کنند. اصلاً خودتان را نگران آن نکنید.
3.برای اینکه حس راحت تر و بهتری پیدا کنید، یک فعالیت تسکین بخش و ریلکس کننده انجام دهید. یک حمام داغ، مدیتیشن، خواندن کتاب یا هر کاری که آرامتان کند.
4.بعد از یکی دو ساعت، یعنی هر زمان که احساس کردید آمادگی آن را دارید، به این فکر کنید که آیا می توانید احساسات آن فرد را بپذیرید یا نه.
5.اگر توانستید خود را بقبولانید، به او زنگ بزنید، برایش یادداشت بگذارید یا هر کاری که لازم باشد را انجام دهید. شاید دوست داشته باشید که رو در رو با او صحبت کنید. البته این امکان وجود دارد که آنها نخواهند شما را ببینند یا با شما حرف بزنند، اما باید تلاش خود را بکنید. حتی اگر از شما رو برگرداندند، حداقل با خودتان می گویید که تلاشتان را کردید. شاید آنها هم متوجه تلاش شما بشوند.
6. پیش بروید. وقتی حس کردید که می توانید دوباره دریچه قلبتان را رو به دیگران باز کنید، کس دیگری را برای خود پیدا کنید.
7.لبخند بزنید. جدی می گویم. لبخند زدن به شما کمک می کند که حس بهتری پیدا کنید و اگر چند تا دوست خوب و نزدیک پیدا کنید و با هم بخندید و اوقات خوشی را بگذرانید، مطمئناً دوباره یادتان می آید که زندگی بدون آن فرد هم چقدر زیباست.
8.قانون دو ساله را به خاطر آورید. یاد گرفتن یک کار، عادت کردن به یک شهر جدید، و همچنین التیام قلب شکسته دو سال زمان می برد. اگر قبل از اینکه این فکر به خاطرتان بیفتد، مراحلی که در این مقاله عنوان می شود را دنبال کنید، بیش از اندازه خوشبین و دلسرد خواهید شد. نتیجه واقعی زمانی حاصل می شود که انتظار معقولی داشته باشید.
9.لحظه ای که آن فرد اخرین قطره خون را هم از قلب شما که هنوز می تپد، بیرون می کشد، دست از بحث کردن با او بردارید و به هیچ وجه سر اینکه حق با کیست و با کی نیست جدل نکنید. هر موقع که می خواهید از حق به جانب بودن خودتان دفاع کنید، دست نگه دارید و روی یک چیز کاملاً متفاوت تمرکز کنید.
10. همه یادگاری های آن فرد را جمع کرده و داخل یک جعبه بگذارید—این یادگاری ها احتمالاً شامل یک قاب عکس، یک خوراکی، یک عطر و شاید یک سی دی موسیقی باشد. بعد در موقعیت بعدی مثلاً شب جمعه ای که همیشه با او می گذراندید، سی دی را داخل دستگاه بگذارید، از آن عطر به خودتان بزنید و آن خوراکی را بخورید، چراغ ها را خاموش کنید و تا می توانید گریه کنید. بهترین زمان برای اینکار وقتی است که تنهای تنها در خانه هستید.
|
اکنون ساعت 12:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
|
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)