عالم جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم |
ساقي
جز با دل ساقی و به جز ساقی بی دل نه عهد ببستیم و نه عهدی بشکستیم چون جام تن ما به پشیزی نخریدند از جام و هم از دانه و از دام برستیم |
حافظ
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم صفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویم فروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارم |
کوی
امشب به کویت آمدم دانم که در وا می کنی رحمی به این خونین دل رسوای رسوا می کنی |
دل
لب دريا رسيدم تشنه، بي تاب، ز من بي تاب تر، جان و دل آب، مرا گفت : از تلاطم ها مياساي كه بد دردي است جان دادن به مرداب |
دل
در سینه ی هر سنگ دلی در تپش است از این همه دل چه سود اگر عشق نبود؟ بی عشق دلم جز گرهی کور نبود؟ دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود از دست تو در این همه سرگردانی تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟ |
سنگ
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد دلبر که در کف او موم است سنگ خارا |
غیرت ساقی به جام عدل بده باده تا گدا غيرت نياورد که جهان پربلا کند ... |
جهان حافظا ترک جهان گفتن طريق خوشدليست تا نپنداري که احوال جهان داران خوش است |
مشاعره واژه ای
احوال
بی دلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد این همه شعبده خویش که میکرد این جا سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد |
اکنون ساعت 10:17 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)