پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   درد دل های عاشقانه... (http://p30city.net/showthread.php?t=16380)

آريانا 04-21-2010 05:25 PM

دم بود نایی من در دمِ دم هستم نی
بند بندم همگی پر بود از نغمه ی وی

هر دم از دم بزند آتشم اندر رگ و پی
عشق دم گاه به رومم کشد و گاه به ری

گاه اندر عرب اندازد و گاهی عجمم
او منم یا منم او یا بود از او منمم

منم آن ذات که در عین صفات آمده ام
از حضور شه شیرین , حرکات آمده ام


Omid7 04-21-2010 06:42 PM

من
هر روز
پشت پنجره ای که
شبیه هیچ پنجره ای نیست
سلام های بی صدایت را تا می کنم
و از نقطه های دور
برایت دست تکان می دهم
تماشایت می کنم
و می دانم
تو_هر روز_
با اینکه چشمانت را_محکم_ بسته ای
نگاهم می کنی
و با اینکه خودت را جلد کرده ای
برایم دست تکان می دهی
من می دانم
خیال های رنگی ات را من می خوانم
و می خندم
و می خندم
و می خندم
بگذار تا همیشه
روشنی چراغ کوچکم
از خنده های پر ستاره ات وام گیرد

Omid7 04-21-2010 06:43 PM

اگر برای تو شعری عاشقانه بخوانم
این شعر تا ابد با تو خواهد زیست
حتی وقتی که من دیگر نباشم
یا وقتی که دیگر میان ما عشقی نباشد
شعر عاشقانه بیشتر از آدمها می ماند
عاشقانت تو را ترک می کنند
اما شعر عاشقانه
همیشه با تو خواهد بود
پس بگذار برایت شعری عاشقانه بخوانم!
شعری از اعماق جان٫
که مرا به یاد تو آورد......
شعری که همیشه با تو بماند.

ابریشم 04-22-2010 01:00 PM

عاشقي را شرط اول ناله وفرياد نيست
تا کسي از جان شيرين نگذرد فرهاد نيست

عاشقي مقدور هر عياش نيست غم کشيدن صنعت نقاش نيست



----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
http://sl.glitter-graphics.net/pub/8...pmywsjf0al.gif

ابریشم 04-22-2010 01:01 PM

من را تو به راه عشق خواندي ممنون
از بابت عشق دل ستاندي ممنون

حتي به رقيب اگر مرا بفروشي
با من دوسه روز از اينکه ماندي ممنون




----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
http://sl.glitter-graphics.net/pub/8...pmywsjf0al.gif

ابریشم 04-22-2010 01:02 PM

شبي غم با دل من گفتــگو کرد
مــرا با چشـمهـايت روبــــرو کرد

دلم مي گفت : هرگز عاشقت نيست
ولي دست دلم را گريه رو کرد




----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
http://sl.glitter-graphics.net/pub/8...pmywsjf0al.gif

ابریشم 04-22-2010 01:03 PM

درون سينه آهي سرد دارم
رخي پژمرده رنگي زرد دارم

ندانم عاشقم مستم چه هستم
همي دانم دلي پر درد دارم




----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
http://sl.glitter-graphics.net/pub/8...pmywsjf0al.gif

ابریشم 04-22-2010 01:04 PM

ديدي غرلي سرود عاشق شده بود

انـگار خودش نبود عاشق شده بود

در شهر نــــــــــگاه پاي دارش بردي

آدم که نکشته بود عاشق شده بود




----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
http://sl.glitter-graphics.net/pub/8...pmywsjf0al.gif

nae 04-22-2010 01:51 PM

عشق من عاشقم باش نذار بیافتم از پا

ابریشم 04-22-2010 02:59 PM

برايم آشنا هستي
تورا من بيش از اين ، هرگز نديده
وشايد بعد ازاين هرگز نخواهم ديد
ولي وقتي كلامت را شنيدم
آشنا بودي
نمي دانم ولی شاید
نمي دانم گماني دور مي گويد
ببينم وقتي از چشمان ابر تيره
آن باران بغض و دشمني مي ريخت
توچتر مهرباني ، بر سرم آهسته واكردي ؟
آه يادم هست وقتي عاشق عاشق شدن گشتم
تو گفتي عاشق نور اميدو روشنی باشم
تورا هرگز نديدم من
ولي هر لحظه بامن ازخودم نزديك تر بودي
خداي من چه مي گويم
چه مي گويم ترا من پيش از اين هرگز نديده
وشايد بعد از اين هرگز نخواهم ديد
تورا درآبي دريا، تورا درخنده خورشيد
تو را درگريه هاي ابر تورا درجاري هر رود
تو را در لابه لاي عطر شب بوها
تو را در لحظه هاي شاد و غمناكم
تو را از اولين بغض تولد
تو را با اولين لالايي مادر
تو را هر لحظه من ديدم
و تا جايي كه در من يك نفس باقيست
وحتي بعد از آن هم
هر لحظه خواهم ديد.

ابریشم 04-22-2010 03:00 PM

یکی بود یکی نبود
این جمله همیشه آغازگر قصه هایی بود که می شنیدم
ولی قصه من که آغاز شد
هیچکس نبود
نه من بودم و نه تو
من و تو همیشه دو نفر بودیم :
یکی بود، یکی نبود
تو همیشه نبود قصه و من
چه فرق می کرد که بی تو بودم یا نبودم؟
من وتو هیچ وقت ما نبودیم
قصه را بی هم آغاز کردیم
به این امید که شاید در فصلی از آن به هم برسیم
ولی تمام فصلها گذشت و به هم نرسیدیم
و قصه نا تمام ماند...
من و تو می توانستیم ما باشیم
ولی .........


ابریشم 04-22-2010 03:00 PM

در را ببند زیرا
بیرون هوا بی نهایت سرد است
آری هوای عشق
در شهر و دیار ما سرد است
گفتم شاید پیوندی
گرمی دوباره به ما بخشد
اما افسوس
و صد افسوس که دستها سرد است
معصوم محبوبم
محبوب معصوم
مدتهاست که بی تو
خون دل می خورم
اما خوب که نگاه می کنم
می بینم
که خونابه ها هم سرد است
بیا و با گرمی وجودت
آتش دل مرا روشن کن
چون سالهاست
که این دل درد آشنا
بی نهایت سرد است
سرد..


ابریشم 04-22-2010 03:02 PM

امشب به ياد بودنت تا صبح با سازم مي خونم
برات هزار تا شعر ميگم تا بدوني دوست دارم
يادت مياد پشت سرم با چشم گريون داد زدی
روزها اشك من به قلب من تو سنگ زدی
نا مهربون اينجوريه رسمو روسمو عاشقی
ميگی هنوز دوسم داری من كه نديدم اين جوری
گفتي بيا تموم كنيم ترس از حسودا نكنيم
اگه بخوای باز می تونی بازم به چنگم بياری
تو رو قسم دادم به جون جفتمون
به تموم لحظه هاخاطراتمون
اما تو گفتی نميشه
اينجا بايد تموم بشه....

ابریشم 04-22-2010 03:03 PM

اگه تو مال من بودی ماه از چشات طلوع می کرد
پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع می کرد
اگه تو مال من بودی کلاغ به خونش می رسید
مجنون به داد اون دل زرد و دیوونش می رسید
اگه تو مال من بودی همه خبردار می شدن
ترانه های عاشقی رو سرم آوار می شدن
اگه تو مال من بودی قدم رو پاییز میزدیم
پاییز می فهمید که ماها زبونشو خوب بلدیم
اگه تو مال من بودی انقد غریب نمی شدم
من چی می خواستم از خدا دیگه اگه پیشت بودم
اگه تو مال من بودی دور خوشی نرده نبود
دل من اون آواره ای که شبا می گرده نبود
اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت
تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت
اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت می شد
قصه ی عشق ما دو تا ، عبرت سرنوشت می شد
اگه تو مال من بودی می بردمت یه جای دور
یه جا که تو دیده نشی نباشه حتی کمی نور
اگه تو مال من بودی ،‌ می ذاشتمت روی چشام
بارون می خواستی می بارید ، ابر سفید گریه هام
اگه تو مال من بودی برگا تو پاییز نمی ریخت
شمعی که پروانه داره ، اشک غم انگیز نمی ریخت
اگه تو مال من بودی قفس دیگه اسیر نداشت
آدما دارا می شدن ، دنیا دیگه فقیر نداشت
اگه تو مال من بودی خیال نمی کنم باشی
پس می رم و می کشمت پیش خودم تو نقاشی

ابریشم 04-22-2010 03:05 PM

در چشمانت چیست که مرا به سوی خود میکشد
در گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را می طلبد ؟
در آینه چشم هایم بنگر .
چه می بینی ؟
آیا می بینی که تو را می بیند؟
صدای طپش قلبم را می شنوی که فریاد می زند دوستت دارم ؟
دوست ندارم که بگویم دوستت دارم
دوست دارم که بدانی دوستت دارم .

آريانا 04-22-2010 11:34 PM

آنک بی‌باده کند جان مرا مست کجاست ؟!
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست؟!

و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگند من و توبه‌ام اشکست کجاست ؟!

و آنک جان‌ها به سحر نعره زنانند از او
و آنک ما را غمش از جای ببرده‌ست کجاست ؟!

جان ِ جان‌ست وگر جای ندارد چه عجب
این که جا می‌طلبد در تن ما هست کجاست ؟!

غمزه چشم بهانه‌ست و زان سو هوسی‌ست
و آنک او در پس غمزه‌ست دل خستست کجاست ؟!

پرده روشن دل بست و خیالات نمود
و آنک در پرده چنین پرده دل بست کجاست ؟!

عقل تا مست نشد , چون و چرا پست نشد
و آنک او مست شد , از چون و چرا رست کجاست ؟!



آريانا 04-23-2010 09:22 AM

مجنون و پریشانِ توام , دستم گیر
سرگشته و حیرانِ توام , دستم گیر

هر بی سر و پا چو دستگیری دارد
من بی سر و سامانِ توام , دستم گیر

T I N A 04-25-2010 08:13 AM

منه خوش خياله ساده
حالا با پاي پياده
دنبالت دارم ميگردم
همسفر با شب و جاده
پرم از حسرت و خواهش
واسه يك لحظه نوازش
كوله باره غم رو دوشم
رهسپاره شهر سازش
تو قامت سياه شب
وقتي ستاره ميميره
انگار ميخواد بهم بگه
واسه رسيدن به تو ديره
از منه خسته رو خط رفتن
بي تو يه سايه فقط ميمونه
سايه ي مردي كه خوش خياله
تو نا رفيقو رفيق ميدونه
هنوزم اسمت عزيزه
واسه اين هميشه تنها

قصه ي بود و نبودت
ميشه راهي واسه فردا

آريانا 04-26-2010 10:23 PM

ندارد پای عشق او دل بی‌دست و بی‌پایم
که روز و شب چو مجنونم سر زنجیر می خایم

میان خونم و ترسم که گر آید خیال او
به خون دل خیالش را ز بی‌خویشی بیالایم

خیالات همه عالم اگر چه آشنا داند
به خون غرقه شود والله اگر این راه بگشایم

منم افتاده در سیلی اگر مجنون آن لیلی
ز من گر یک نشان خواهد نشانی‌هاش بنمایم

ز شب‌های من گریان بپرس از لشکر پریان
که در ظلمت ز آمدشد پری را پای می سایم

اگر یک دم بیاسایم روان من نیاساید
من آن لحظه بیاسایم که یک لحظه نیاسایم

رها کن تا که چون ماهی گدازان غمش باشم
که تا چون مه نکاهم من چو مه زان پس نیفزایم



Omid7 04-27-2010 10:07 PM

شاید آنقدر آبی نباشم که لحظه هایم پر از اقاقیا شود !
شاید آنقدر عاشق نباشم که سروده هایم زمزمه ی هر عابری شود !
شاید آنقدر بزرگ نباشم که مایه ام تمام وجودت را در بر گیرد !
شاید آنقدر نور نباشم که در شبهای تیره ی تنهایی نیازت باشم !
شاید آنی نباشم که در رویا ها درجستجوی آن باشی !
ولی هرکه هستم !
هرچه هستم !
بیش از خود تو را دوست دارم

Omid7 04-27-2010 10:14 PM

من از برق نگاهت می گریزم
من از موی سیاهت می گریزم

برای آنکه اشکت را نبینم
همین حالا ز آهت می گریزم

برای آنکه نفرینم نگویی
ز بغض و ناله هایت می گریزم

برای آن که خورشیدم بمانی
من از شکل چو ماهت می گریزم

برایم نامه دادی من چه گویم؟
که از آن نامه هایت می گریزم

نوشتی عشق بازاری ندارد
من از طرز نگاهت می گریزم

نوشتی خسته ای از عشق و مستی
من از آن شکو ه هایت می گریزم

نوشتی می گریزی از من و دل
من اما پا به پایت می گریزم

Omid7 04-27-2010 10:15 PM

ای قلب من بارانی ات کردند و رفتند

کنج قفس زندانی ات کردند و رفتند

در سایه های شب تو را تنها نوشتند

سرشار سرگردانی ات کردند و رفتند

احساس پاکت را همه تکفیر کردند

محکومِ بی ایمانی ات کردند و رفتند

هرشب تورا دعوت به بزم تازه کردند

در بزمشان قربانی ات کردند و رفتند

زخمی که رستم از شَغاد قصه اش خورد

مبنای این ویرانی ات کردند و رفتند

nae 04-27-2010 10:50 PM

شب به یاد و فکر تو خوابم نمیره

فکر تو از خاطر من بیرون نمیره

شبها به یاد عشق تو خوابم نمیره

فکر تو از یاد دلم بیرون نمیره

ابریشم 04-27-2010 10:53 PM

عشق مثل ساعت شني است
همانطور كه قلبتون رو پر مي كنه عقلتون رو خالي مي كنه....انيشتين




----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
به من افتخار نمی کنید ؟ من به اندازه ی تمام سرباز هایی که میشناسید که مرده اند و شجاعت داشته اند و شاید هنوز هم زنده باشند با زندگی جنگیده ام

با لکه های باقی مانده از من روی شرافتت چه می کنی ؟ خودت را می دهی به تشت آب و صابون و دست های چاق که چنگت بزنند ؟

ما روسپی های بی صدایی هستیم که با تنهایی می خوابیم - زنگوله های دلخوشی های گاه و بیگاه ما شما را گول می زند- باور کنید

این که گاهی صدایم را می شنوید و گاهی خنده هایم را می بینید تمامش بسته به دختری ست که گوشه ی زندگی من نشسته است و درد می کشد
http://www.gtalk.ir/signaturepics/sigpic5075_1.gif


ابریشم 04-27-2010 10:55 PM

اینو خیلی دوست دارم.میدونم شماهم دوسش دارین


مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش!

این وزن آواز من است
عشقی که گرم و شدید است
زود می سوزد و خاموش می شود
من سرمای تو را نمی خواهم
و نه ضعف یا گستاخی ات را
عشقی که دیر بپاید,
شتابی ندارد
گویی که برای همه عمر , وقت دارد.

مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش!

این وزن آواز من است
اگر مرا بسیار دوست بداری
شاید حس تو صادقانه نباشد
کمتر دوستم بدار
تا عشقت به پایان نرسد
من به کم هم قانعم
و اگر عشق تو اندک, اما صادقانه باشد
من راضی ام
دوستی پایدار از هر چیزی بالاتر است

مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش!

این وزن آواز من است
بگو تا زمانی که زنده ای, دوستم داری!
و من تمام عشق خود را به تو پیشکش می کنم
تا زمانی که زندگی باقی است
هرگز تو را فریب می دهم
چه اکنون
و چه بعد از مرگ
همیشه با تو صادق خواهم ماند
و امروز در بهار جوانی ام
عشقم به تو اطمینان می بخشد

مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش!

این وزن آواز من است
عشق پایدار, لطیف و ملایم است
و در طول عمر, ثابت قدم
با تاش صادقانه
چنین عشقی به من هدیه کن
و من با جان خود
از آن نگهداری خواهم کرد
در خشکی یا دریا
در هر جا
و در هر آب و هوا
عشق پایدار, ثابت و همیشگی است

مرا کم دوست داشته باش
اما همیشه دوست داشته باش!

این وزن آواز من است
همان گونه که وزن زندگی است...

اسم اینو نمی دونم پس بهش میگیم شاعر گمنام

nae 04-27-2010 11:01 PM

یادم رفت بهت بگم که لاله ی ناز منی
یادم رفت تو عاشقی تو اوج پرواز منی
این دل سر سپرده ام لایق عشق تو نبود
آنچه تو را نگفتمت ای کاش یادم بود

Omid7 04-27-2010 11:47 PM

شبي آرام بود و من
چون هميشه غرق رويايت
دو چشم عاشقم را دوخته بر آسمان
من امشب انتظار بودنت را مي كشم
كاش من عطر قدومت را ميان اين نسيم مملو از گريه
ميان ابر هاي مملو از فرياد رعد و برق يا باران
كاش من عطر قدومت را دوباره مي چشيدم
خدايا
چه سرد است
من اما همه دردم
بي حضورت بي صدايت اي سراپا همه خوبي همه عشق
همه باران همه ياس
اي حضور تو حضور باغها
اي كه عطر بدنت همچو صد جرعه شراب
مست گرداند من
من عاشق من ديوانه تو، من بي مي مست
كاش امشب بودي
من برايت حرف دارم سالها
من تو را مي خواهم
من تو را مي خوانم
من فقط با غم تو غمگينم
من فقط گهگاهي نيمه شب مي خوابم
ورنه هر شب تنها بي تو خوابم هيچ است
كاش يك شب و فقط يك شب زود
باز هم گرم حضورت


سرد چشمانم را غرق رويا مي كرد
بخواب اي نازنينم
مهربانم
دلنشينم
منم من عاشقت
آرام باش اي بهترينم
من اينجا مست مستم
مست و بي پروا
شبانگاهان منم گرماي عشقت را درون قلبم خواهان
همان شبها كه من مست حضور تو
نياز تو
دو چشم دلنواز تو
خيابان را چو مستان نعره زن طي مي كنم شايد تو را در حاله اي از نور من ديدم
ولي اي كاش مي بودي و من نعره زن از مستي عشق تو اينجا باز در كنج قفس رويا نمي چيدم
من اينجا كنج زندان پر عطش پر عشق يا ديوانه ام اين را نمي دانم
فقط ميدانم اي تنها حضور بي حضور
اي كه آغشته به تو دستان افكارم
در اين دنياي پر رنگ و رياي بي نفس بي عشق بي پرواز
با دل با نفس با عشق با پرواز

تو را من دوست ميدارم......

nae 04-27-2010 11:50 PM

یک باره رفت آن همه سرمستی
یک باره مرد آن همه شادابی
می سوزم ـ ای کجایی کز بوسه
بر کام تشنه بزنی آبی ؟

آیلین 04-28-2010 12:43 AM

آبي بلند را مي انديشم، و هياهوي سبز پائين را
ترسان از سايه خويش، به ني زار آمده ام
تهي بالا مي ترساند، و خنجر برگ ها به روان فرو مي رود.
دشمني كو، تا مرا از من بركند؟
نفرين به زيست: تپش كور!
دچار بودن گشتم، و شبيخوني بود . نفرين !
هستي مرا بر چين، اي ندانم چه خدايي موهوم !
نيزه من، مرمر بس تن را شكافت
و چه سود، كه اين غم را نتوان سينه دريد .
نفرين به زيست: دلهره شيرين !
نيزه ام - يار بيراهه هاي خطر- را تن مي شكنم .
صداي شكست، در تهي حادثه مي پيچد . ني ها بهم مي سايد .
ترنم سبز مي شكافد:
نگاه زني، چون خوابي گوارا، به چشمانم مي نشيند.
ترس بي سلاح مرا از پاي مي فكند.
من - نيزه دار كهن - آتش مي شوم.
او - دشمن زيبا - شبنم نوازش مي افشاند.
دستم را مي گيرد
و ما - دو مردم روزگاران كهن - مي گذريم.
به ني ها تن مي ساييم، و به لالايي سبزشان، گهواره روان
را نوسان مي دهيم.
آبي بلند، خلوت ما را مي آرايد
سهراب

SonBol 04-28-2010 08:07 AM

در شب کوچک من،افسوس
باد با برگ درختان ميلادي دارد
در شب کوچک من دلهره ي ويراني ست
وزش ظلمت را مي شنوي؟
من غريبانه به اين خوش بختي مي نگرم
من به نوميدي خود معتادم
گوش کن
وزش ظلمت را مي شنوي؟
در شب اکنون چيزي مي گذرد
ماه سرخ است و مشوش
و بر اين بام که هر لحظه در او بيم فرو ريختن است
ابرها،هم چون انبوه عزاداران
لحظه ي باريدن را گويي منتظرند
لحظه اي
و پس از آن،هيچ
پشت اين پنجره شب دارد مي لرزد
و زمين دارد
باز مي ماند از چرخش
پشت اين پنجره يک نامعلوم نگران من و توست
اي سراپايت سبز
دست هايت را چون خاطره اي سوزان،در دستان عاشق من بگذار
و لبانت را چون حسي گرم از هستي
به نوازش هاي لب هاي عاشق من بسپار
باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد

SonBol 04-28-2010 08:12 AM

زبانم را نمي فهمي نگاهم را نمي بيني
ز اشکم بي خبر ماندي و آهم را نمي بيني
سخن ها خفته در چشمم نگاهم صد زبان دارد
سيه چشمان مگر طرز نگاهم را نمي بيني؟
گناهم چيست؟جز عشقت!بگو از من چه مي پوشي؟
مگر اي ماه،چشم بي گناهم را نمي بيني؟
سيه مژگان من،موي سپيدم را نگاهي کن
سپيد اندام من،روز سياهم را نمي بيني
پريشانم دل مرگ آشيانم را نمي جويي
پشيمانم نگاهِ عذر خواهم را نمي بيني
دلِ بي تاب من باري با دلت آرام مي گيرد
اگر دوري ز آغوشم نگاهم کام مي گيرد
مرا گر مَست مي خواهي نگاهت را مگير از من
که دل از ساقي چشمانِ مستت جام مي گيرد

SonBol 04-28-2010 08:15 AM

بگذرم گر از سر پيمان
مي کشد اين غم دگر بارم
مي نشينم شايد او آيد
عاقبت روزي به ديدارم
روزها رفتند و من ديگر
خود نمي دانم کدامينم
آن من سر سخت مغرورم
يا من مغلوب ديرينم؟

آه من هم زنم،زني که دلش
در هواي تو مي زند پر و بال
دوستت دارم اي خيال لطيف
دوستت دارم اياميدِ محال

در مني اين همه ز من جدا
با مني و ديده ات به سوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگو ي غير
غرق غم دلم به سينه مي تپد
با تو بي قرار و بي تو بي قرار
واي از آن دمي که بي خبر ز من
برکشي تو رخت از اين ديار
سايه ي توام به هر کجا روي
سر نهاده ام به زير پاي تو

SonBol 04-28-2010 08:22 AM

چه غميگنه چه غمگينه روزا رو بي تو سَر کردن
به فکر ديدن رويت شب غم رو سَحر کردن
ميون اين شب تاريک نداره روشني چشمام
که بد جوري تو رو مي خوام
بازم روياي شيرينت شده مهمونيه شبهام
يه حسه خوبه ناخونده شده مهمون لبخندام
شدي عشق من و قلبم به آتيش مي کشي هردم
منم ديوونه ي حرفات پُر دردم پُر دردم
چقدر سخته تک و تنها اسير غصه ها بودن
براي ديدن چشمات همه دنيارو پيمودن

Omid7 04-28-2010 09:55 AM

چند صباحی است که دل را معبد عشقت نهادم و از فراسوی فاصله ها نگاه مهربانت را بر خود خریدم

روزگاری بود که تنهاییم را با مرغان آسمان تقسیم می نمودم و همراه با بارش باران دل تنهایم را نوازش می کردم

تا اینکه نامت را شنیدم و همانا عشق بزرگت را با دنیای تنهاییم تعویض نمودم

مهربانا اگر روزی یاد من در قلبت از بین رفت شکایتی ندارم زیرا یاد تو را با خود همراه خواهم کرد

در چشمانت چيست که مرا به سوي خود ميکشد؟

در گرمي دست هايت چيست که دستهايم آنها را ميطلبد ؟

در آينه چشمهايم بنگر چه ميبيني؟ آيا ميبيني که تو را ميبيند؟

صداي طپش قلبم را ميشنوي که فرياد ميزند دوستت دارم

دوست ندارم که بگويم دوستت دارم دوست دارم که بداني دوستت دارم


Omid7 04-28-2010 10:46 AM


nae 04-28-2010 12:32 PM

نور تو بودی
کی منو از تو جدا کرد

صدای سکوت 05-01-2010 09:22 AM

دل من یه قفله اما دست تو مثل کلیده
می خوام از تو بنویسم کاغذام همش سفیده

یه سوال عاشقونه بگه هر کسی میدونه
اونکه دادم دل و دستش چرا دل به من نمی ده

چه قدر دعا کنم من خدارو صدا کنم من
دست من به اسمونم نیمه شب دم سپیده

گفتم از عشق تو میخوام سر بذارم به بیابون
گفت توعاقلتر از اینی این کارا از تو بعیده

التماس کردم که یکشب لااقل بیا تو خوابم
گفت که هذیون و تموم کن انگاری تبت شدیده

گفتم آرزودارم تو مال من بشی یه روزی
گفت تو این دنیای بی رحم کی به آرزوش رسیده

اونی رو که دوست نداری دنبالت می یاد تا آخر
اونی که دنبالشی تو چرا دائم ناپدیده

تو از اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا رنگ آسمون پریده

سرنوشت گریه نداره خودت این و گفتی اما
تو دل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده

تو من و گذاشتی رفتی اما میخوام بنویسم
چه قدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده


تقدیم به همه عاشق ها از طرف مریم پاییزی

topic_sun 05-01-2010 09:51 AM

دلم میخواست:دنیا خانه مهر ومحبت بود
دلم میخواست:مردم،در همه احوال با هم آشتی بودند.
طمع در مال یکدیگر نمی کردند
کمر بر قتل یکدیگر نمی بستند.
مراد خویش را در نا مردی های یکدیگر نمی جستند،
ازین خون ریختن ها،فتنه ها،پرهیز می کردند،!


چه شیرین است وقتی سینه ها از مهر آکنده است
چه شیرین است وقتی، آفتاب دوستی،در آسمان دهر تابنده است.
چه شیرین است وقتی،زندگی خالی زنیرنگ است.

T I N A 05-01-2010 10:14 AM

يكي مي پرسد : اندوه تو از چيست ؟

سبب ساز سكوت مبهمت كيست ؟

برايش صادقانه مي نويسم : براي آنكه بايد باشد و نيست .

T I N A 05-01-2010 10:15 AM

يكي مي پرسد : اندوه تو از چيست ؟

سبب ساز سكوت مبهمت كيست ؟

برايش صادقانه مي نويسم : براي آنكه بايد باشد و نيست .


اکنون ساعت 11:16 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)