نقل قول:
یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد |
نه دوست عزیز اینجا که مشاعره سنتی نیستش
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود گرت باور بود ورنه سخن این بود و ما گفتیم |
نقل قول:
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم غم هجران ترا چاره ز جایی بکنیم |
خب چند پست قبل رو ببین خودتم اینطور جلو نرفتی
من اگر باده خوارم ورنه چه کارم با کس حافظ راز خود و عارف وقت خویشم |
نه اشتباه می کنید، من قاعده رو رعایت کردم(میشه بگین من کجا رعایت نکردم؟؟؟)
مرا امید وصال تو زنده می دارد وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک |
کنون که بر کف گل جام باده صاف است به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است ... |
نقل قول:
نقل قول:
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند |
رزیتا خانم، از شما دیگه بعیده، این بیت که آقا مهدی گفته بودش آخرش کلمه ی "آرد" هست که چاپ نشده
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد *** نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار "آرد" ----------------------------------------------------------------------------------------------------------- دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد ز هر در می دهم پندش ولکن بر نمی گیرد |
کاملا حق با شماست بی توجهی از من بود
درودی چو نور دل پارسایان بدان شمع خلوتگه پارسایی |
یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه ی عشاق بود |
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی |
یکی از عقل می بافد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم |
ماهی که قدش به سرو میماند راست
آیینه به دست و روی خود میآراست دستارچهای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که توراست |
تا بود نسخه عطري دل سودا زده را
از خط غاليه ساي تو سوداي طلبيم |
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران ترا چاره ز جایی بکنیم |
ميان گريه مي خندم كه چون شمع اندر اين مجلس
زبان آتشينم هست ليكن در نمي گيرد |
من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراق دارد |
دل دادمش به مژده و خجلت همي برم |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هردم آید غمی از نو به مبارکبادم |
می صوفی افکن کجا می فروشند
که در تابم از دست زهد ریایی |
یاد باد آتکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد |
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی |
یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم |
مرغان باغ قافیه سنج اند و بذله گوی
تا خواجه می خورد به غزلهای پهلوی |
اااا چقدر ی میدی
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود |
در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست
آن به کز این گریوه سبکبار بگذری |
يار مفروش به دنيا که بسی سود نکرد
آن که يوسف به زر ناسره بفروخته بود |
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست در نعل سمند او شکل مه نو پیدا وز قد بلند او بالای صنوبر پست |
تو کز سرای طبيعت نمیروی بيرون
کجا به کوی طريقت گذر توانی کرد |
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی |
يارم چو قدح به دست گيرد
بازار بتان شكست گيرد هر کس که بدید چشم او گفت, کو محتسبی که مست گیرد |
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
ســـرود زهره به رقص آورد مسيحا را |
از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فرياد رسي مي آيد |
دايم گل اين بستان شاداب نمیماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايی |
يكي از عقل مي لافد يكي طامات مي بافد
بيا كاين داوري ها را به پيش داور اندازيم |
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خويشم |
می نخور با همه کس تا نخورم خون جگر.
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم. |
ما آزمودهايم در اين شهر بخت خويش
بيرون کشيد بايد از اين ورطه رخت خويش |
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شيرين منما تا نکني فرهادم |
مبتلا گشتم در اين بند و بلا
کوشش آن حق گزاران ياد باد |
اکنون ساعت 08:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)