پی سی سیتی

پی سی سیتی (http://p30city.net/index.php)
-   شعر (http://p30city.net/forumdisplay.php?f=55)
-   -   بیاین حافظ بخونیم (مشاعره با ابیات و غزلهای حضرت حافظ) (http://p30city.net/showthread.php?t=4124)

Omid7 11-08-2009 05:41 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط رزیتا2 (پست 82916)
از دست چرا هشت سر زلف تو حافظ
تقدیر چنین بود چه کردی که نهشتی

با حرف ی باید می گفتین

یاد باد آن که زما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

رزیتا 11-08-2009 06:04 PM

نه دوست عزیز اینجا که مشاعره سنتی نیستش
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ورنه سخن این بود و ما گفتیم

Omid7 11-08-2009 06:12 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط رزیتا2 (پست 82939)
نه دوست عزیز اینجا که مشاعره سنتی نیستش
در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
گرت باور بود ورنه سخن این بود و ما گفتیم

مشاعره مشاعرس دیگه، ایجا فرقش اینه که فقط اشعار حافظ باید باشه


ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران ترا چاره ز جایی بکنیم

رزیتا 11-08-2009 06:18 PM

خب چند پست قبل رو ببین خودتم اینطور جلو نرفتی
من اگر باده خوارم ورنه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خویشم

Omid7 11-08-2009 06:29 PM

نه اشتباه می کنید، من قاعده رو رعایت کردم(میشه بگین من کجا رعایت نکردم؟؟؟)

مرا امید وصال تو زنده می دارد
وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک

ساقي 11-13-2009 07:03 PM

کنون که بر کف گل جام باده صاف است
به صد هزار زبان بلبلش در اوصاف است



...

رزیتا 11-13-2009 08:25 PM

نقل قول:

نوشته اصلی توسط MAHDI.HE (پست 82857)
درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد *** نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار

نقل قول:

نوشته اصلی توسط amini8511 (پست 82865)
در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

Omid7 11-13-2009 09:29 PM

رزیتا خانم، از شما دیگه بعیده، این بیت که آقا مهدی گفته بودش آخرش کلمه ی "آرد" هست که چاپ نشده

درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد *** نهال دشمنی بر کن که رنج بیشمار "آرد"
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد
ز هر در می دهم پندش ولکن بر نمی گیرد

رزیتا 11-14-2009 02:09 AM

کاملا حق با شماست بی توجهی از من بود
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی

Omid7 11-14-2009 12:58 PM

یاد باد آن صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه ی عشاق بود

رزیتا 11-14-2009 02:49 PM

دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی

Omid7 11-14-2009 03:01 PM

یکی از عقل می بافد یکی طامات می بافد
بیا کاین داوری ها را به پیش داور اندازیم

گلادیاتور 11-14-2009 03:11 PM

ماهی که قدش به سرو می‌ماند راست
آیینه به دست و روی خود می‌آراست
دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که توراست

فرگل 11-14-2009 03:12 PM

تا بود نسخه عطري دل سودا زده را
از خط غاليه ساي تو سوداي طلبيم

Omid7 11-14-2009 03:26 PM

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران ترا چاره ز جایی بکنیم

فرگل 11-14-2009 03:31 PM

ميان گريه مي خندم كه چون شمع اندر اين مجلس
زبان آتشينم هست ليكن در نمي گيرد

Omid7 11-14-2009 03:43 PM

من و شمع صبحگاهی سزد ار به هم بگرییم
که بسوختیم و از ما بت ما فراق دارد

فرگل 11-14-2009 03:46 PM

دل دادمش به مژده و خجلت همي برم
زين نقد قلب خويش كه كردم نثار دوست

Omid7 11-14-2009 04:15 PM

تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق
هردم آید غمی از نو به مبارکبادم

رزیتا 11-14-2009 07:46 PM

می صوفی افکن کجا می فروشند
که در تابم از دست زهد ریایی

Omid7 11-14-2009 07:47 PM

یاد باد آتکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد

رزیتا 11-14-2009 08:37 PM

درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی

Omid7 11-14-2009 08:45 PM

یاد باد آن کو به قصد خون ما
عهد را بشکست و پیمان نیز هم

رزیتا 11-14-2009 08:49 PM

مرغان باغ قافیه سنج اند و بذله گوی
تا خواجه می خورد به غزلهای پهلوی

Omid7 11-14-2009 08:56 PM

اااا چقدر ی میدی

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

رزیتا 11-15-2009 03:02 AM

در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسیست
آن به کز این گریوه سبکبار بگذری

فرگل 11-15-2009 08:39 AM

يار مفروش به دنيا که بسی سود نکرد
آن که يوسف به زر ناسره بفروخته بود

گلادیاتور 11-15-2009 09:17 AM

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگس مستش مست
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست

فرگل 11-15-2009 09:35 AM

تو کز سرای طبيعت نمی‌روی بيرون
کجا به کوی طريقت گذر توانی کرد

رزیتا 11-15-2009 09:54 AM

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی

Omid7 11-15-2009 10:15 AM

يارم چو قدح به دست گيرد
بازار بتان شكست گيرد
هر کس که بدید چشم او گفت,
کو محتسبی که مست گیرد

فرگل 11-15-2009 10:18 AM

در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
ســـرود زهره به رقص آورد مسيحا را

Omid7 11-15-2009 10:26 AM

از غم هجر مكن ناله و فرياد كه دوش
زده ام فالي و فرياد رسي مي آيد

فرگل 11-15-2009 10:29 AM

دايم گل اين بستان شاداب نمی‌ماند
درياب ضعيفان را در وقت توانايی

Omid7 11-15-2009 10:34 AM

يكي از عقل مي لافد يكي طامات مي بافد
بيا كاين داوري ها را به پيش داور اندازيم

فرگل 11-15-2009 10:36 AM

من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و عارف وقت خويشم

Omid7 11-15-2009 10:44 AM

می نخور با همه کس تا نخورم خون جگر.
سر مکش تا نکشد سر به فلک فریادم.

فرگل 11-15-2009 10:47 AM

ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش
بيرون کشيد بايد از اين ورطه رخت خويش

Omid7 11-15-2009 10:49 AM

شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شيرين منما تا نکني فرهادم

فرگل 11-15-2009 10:51 AM

مبتلا گشتم در اين بند و بلا
کوشش آن حق گزاران ياد باد


اکنون ساعت 08:19 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.

Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)