ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را |
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری
بر حذر باش که سر می شکند دیوارش |
شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش |
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پر هوس شود خاک در سرای تو |
وفا و عهد نکو باشد ار بياموزی وگرنه هر که تو بينی ستمگری داند |
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد |
ديشب گله زلفش با باد همیکردم گفتا غلطی بگذر زين فکرت سودايی |
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دوشم ز بلبلی چه خوش آمد که میسرود
گل گوش پهن کرده ز شاخ درخت خويش |
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت |
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست |
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم |
مخور جام عشقم ساقی بده شرابی پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی |
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستاران را چه شد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
آن ترک پری چهر که دوش از بر ما رفت
آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت |
تيمار غريبان اثر ذکر جميل است
جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
اشکم احرام طواف حرمت میبندد گر چه از خون دل ريش دمی طاهر نيست |
تا دم از شام سر زلف تو هرجا نزند
با صبا گفت و شنودم دگری نیست که نیست |
ترسم کز اين چمن نبری آستين گل کز گلشنش تحمل خاری نمیکنی |
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آنکه یوسف به زر نا سره بفروخته بود |
در این ظلمت سرا تا کی به بوی دوست بنشینیم
گهی انگشت بر دندان گهی سر بر زانو |
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی |
یکی تیغ داند زدن روزکار یکی را قلمزن کند روزگار |
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب محرم و حرمان نصیب من باشد |
دیده را دستگه در و گهر گرچه نماند بخورد خونی و تدبیر نثاری بکند |
دستارچهای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که توراست |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد |
دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم
با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی |
در این چمن چو درآید خزان به یغمایی رهش به سرو سهی قامت بلند مباد |
در سه سال آنچه بیندوختم از شاه و وزیر
همه بربود به یک دم فلک چوگانی |
یا رب به که شاید گفت این نکته در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی |
یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد
بوداعی دل غمدیده ما شاد نکرد |
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا |
امروز مکش سر زوفای من واندیش
زانشب که من از غم بدغا دست برآرم |
مجد دین سرور و سلطان قضات اسماعیل که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق |
قدر مجموعه گل مرغ سحر داند وبس
که ز هر کو ورقی خواند معانی دانست |
تو بدری و خورشید تو را بنده شده است تا بنده تو شده است تابنده شده است |
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست |
اکنون ساعت 11:07 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)