یارب مباد که گدا معتبر شود |
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پُر شود چه بغداد و چه بلخ می نوش که بعد از من و تو ماه بسی از سَلخ به غٌرّه آید از غره به سلخ |
گنـــه کـــرد در بلــخ آهنگـــری |
کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست چون چشم تو دل می برد از گوشه نشینان همراه تو بودن گنه از جانب ما نیست |
در اندرون من خسته دل ندانم کیست
که من خموش و او در فغان و در غوغاست |
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا |
صد بار گنه کردی دیدی ثمرش را
خوبی چه بدی داشت که یکبار نکردی |
عشق بود گلستان پرورش از وی ستان |
وا فریادا ز عشق وا فریادا کارم به یکی طرفه نگار افتادا گر داد من شکسته دادا دادا ور نه من و عشق هر چه بادا بادا |
بر کَفْ قَدَحِ باده و بر دوشْ سبو، می نوش کن ای نگار و بیهوده مگوی. |
اکنون ساعت 04:18 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)