لب باز مگیر یک زمان از لب جام تا بستانی کام جهان از لب جام خ |
خرم آن روز که با دیده گریان برم
تا زنم آب در میکده یک بار دگر م |
مشنو سخن خصم که بنشین و مرو بشنو ز من این نکته که برخیز و بیا ج |
جفا نه شیوه درویشی ست و راهروی
بیار باده که این سالکان نه مرد رهند ط |
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد ن |
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد م |
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداری کویش را چو جان خویشتن دارم ر |
رفت از بر من آنکه مرا مونس جان بود
دیگر به چه امید در این شهر توان بود ف |
فریاد میدارد رقیب از دست مشتاقان او
آواز مطرب در سرا زحمت بود بواب را س |
سردم شده است و از درون میسوزم
حالا شده کار هر شب و هر روزم ش |
اکنون ساعت 03:42 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد. |
Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)